ویکی Grimm
Advertisement
ویکی Grimm
Juliet searching این نوشته در دست تکمیل است
لطفا تا پایان کار صبور باشید شما می توانید با اضافه کردن اطلاعات و گسترش این نوشته به ما کمک کنید.
آخرین گریم پابرجا
Last grimm satnding 112

کد

112

نقل قول

آدرولکیس و شیر ها

نویسندگان

نارن شانکر
سارا گلد فینگر
کامرون لیتواک
تانیا سنت جان

کارگردان

مایکل واکینز

قسمت بعد

سه سکه

قسمت قبل

تارانتالا

نام انگلیسی

Last Grimm Standing

آخرین گریم پابرجا[]

آخرین گریم پابرجا قسمت دوازدهم از فصل 1 سریال گریم است که در تاریخ 5 اسفند 1390 معادل با 24 فوریه 2012 از شبکه NBC پخش گردید.

داستان[]

مردی به خانه یک زن و شوهر پیر در جنگل حمله کرد بعد از کشتن آنها به تیکه گوشتی حمله ور شد و شروع به جویدن آن کرد. ولی با شنیدن صدای سم است از خانه بیرون دوید و خواست فرار کند که دو نفر سوار بر اسب ا و را به طناب گرفتند و او را درحالی که او را روی زمین می کشیدند، از آنجا بردند.

نیک و هنک به صحنه رسیدند برای آنها توضیح داد که زن و شوهر بازنشسته ای هستند و اثر انگشت زیادی در خانه وجود دارد. نیک و هنک به خارج از خانه رفتند و متوجه اثر سم اسب و کشیده شدن روی زمین شدند. در حالی که در مورد احتمالات مختلف صحبت می کردند. نیک روی زمین تیکه از یک بالاپوش جنگی را پیدا کرد. البته می توانست به زیر اسب نیز تعلق داشته باشد. با این تفاوت که کنگره بزرگی روی آن بود.

جولیت با نیک تماس گرفت و به او گفت که آن شب سالگرد آشنائیشان است و برای شام دیر نکند. سپس سعی کرد کمد کوچکی را که بسیار سفت هم بود باز کند و وقتی آن را گشود، حلقه ای که نیک برایش خریده بود را پیدا کرد.

معلوم شد متهمشان پسر جوانی به نام دیمیتری اسکانتوس است که به جرم حمل مواد مخدر به زندان رفته و چند ماه پیش با آزادی مشروط بیرون آمده است. وی سابقه هیچ خشونتی نداشته ست.

آنها به سراغ مسئول آزادی مشروط او لیو تیمور رفتند. او باور نمی کرد که دیمتری بتواند کسی را بکشد. و به آنها گفت که اکنون بچه سر به راهی شده است. البته با شرمندگی نیز گفت که دو هفته گذشته وی به آنجا نیامده است واو تصمیم گرفته بوده که خیلی به وی سخت نگیرد. نیک در مورد شغل او پرسید و تیمور توضیح داد که او با دائی اش در یک باشگاه بوکس کار می کند.

112 dickfelig

آنها به دیدن گاس پاپاس رفتند. وی نیز باور نکرد که دیمتری کسی را بکشد. ولی به آنها گفت که چند هفته است از او خبر ندارد. هنک از او درخواست یک عکس از دیمیتری کرد و از او پرسید آیا کس دیگری هست که دیمتری را بشناسد؟ زیرا از حرفهای دائی اش اینگونه بر می آمد که وی هیچ قوم خویش دیگری ندارد. گاس پاپاس به پسر جوانی که در حال بلند کردن وزنه سنگینی بود اشاره کرد.

برایان، همان پسری که گاس پاپاس به عنوان دوست دیمرتری معرفی کرده بود یک دیک فلیگ بود که روی بازویش خالکوبی با شکل کرگدن داشت. با دیدن نیک به او گفت که می تواند حسابش را برسد ولی بعد از اینکه فهمید او یک پلیس است و در مورد دیمیتری سوال می کند( و البته تهدید نیک در مورد بازداشت کردنش) او را آرام ساخت. او نیز به نیک گفت که مدتی است دیمیتری را ندیده است. و آخرین بار با هم به پارک جنگلی رفته اند تا بدود.

برایان آنها را به همان محلی برد که می دوند. سپس از آنها جدا شد. در میان راه آنها دوباره پشگل اسب پیدا کردند. به هنک خبر دادند که ماشین دیمتری اسکانتوس را یافته اند.

ماشین اسقات شده مقابل یک انبار پیدا شده بود . داخل انبار خون زیادی ریخته بود و بر روی دیوار ها تکه هایی از سلاح ها قدیمی دیده می شد و روی زمین نیز اشکالی وجود داشت و به زبان لاتین جملاتی  نوشته شده بود.

به نظر میرسید که یک میدان مسابقه باشد.

بریان در جنگل می دوید که دوباره اسب سواران پیدایشان شد و وی را نیز با طناب گرفتند و با خود بردند.

کلی سوال در ذهن نیک و هنک شکل گرفته بود. آیا این یک باشگاه مبارزات گلادیاتوری بود؟ چه کسی مسئول اینکار است؟ ماشین دیمتری چرا سر از آنجا در آورد؟ و کدام خری لاتین صحبت می کند؟

با پرسیدن سوال آخری نیک و هنک نگاه معنی داری به هم انداختند و بعد به به سوی دفتر کاپیتان رینارد چرخیدند.

112 Sean translate latine

اولین خشنودی مرد اینه که چطور کشته بشه. دومین خشنودی مرد اینکه مجبور بشه کشته بشه. این ترجمه ای بود که شان رینارد انجام داد. وی توضیح داد که با یاد گرفتن لاتین در دبیرستان حس می کرده یک روز دکتر می شود. بعد از شنیدن جریان مسابقات به آنها توصیه کرد که هر اتفاقی رخ داد به وی خبر بدهند.

لئو تیمور در پارکینگ راه میرفت که شان رینارد وانمود کرد می خواهد او را با ماشین زیر بگیرد. سپس پیاده شد و با لحن خطرناکی به او گفت که قرار بوده در مسابقات احمقانه وی تنها لاته ای خیابانی و معتادین بجنگند. لئو تیمور توضیح داد که آنها حتی نمی توانند بجگند. کجای این ورزش است؟ شان با خشونت و لحنی سرشار  از ملامت به وی گفت که کسی را انتخاب کرده که خانواده اش در این شهر است. تیمور می خواست با یاد آوری پولی که به جیب هردویشان می رود او را آرام کند. ولی شان عاقل تر از این حرف ها بود و به وی گفت که اینکار را متوقف کند. پول برای وی مهم نیست و با اینکار هردویشان را به کشتن می دهد. و خواست برود که تیمور به او گفت که زمان اعلاحضرتی سر رسیده است. شان سلاحش را کشید و مستقیما سینه او را نشانه رفت وگفت این شهر قوانینی دارد و وی قوانین را تعیین می کند بهتر است مراقب رفتار خود باشد.

نیک با دیدن سلاح های مشابه در تریلر به مونرو تماس گرفت. مونرو اول  اینکه گذاشته او اینجا را پیدا کند بسیار هیجان زده بود و بعد در مورد لئون ها گفت که آنها معمولا کاری به کار دیگران ندارند ولی در لوئن گلادیاتوری است که آنها حریص می شوند. وسن های دیگر را گرفته و مجبورشان می کنند با هم بجنگند. البته مونرو یک نفری را می شناخت که می تواند مسئول ثبت نام را بیابد.

دیمتری اسکانتوس و برایان با هم میجنگیند .جمعیت وحشی اطرافشان فریاد لذت سر داده بود. برایان شکست خورد و دیمیتری با اشاره دست تیمور او را کشت.

مونرو توانست محل قرار را بیابد و بعد به نیک زنگ زد و گفت که با یک یاروریی آنجا قرار دارد.

معلوم شد از صاحب انبار به جایی نمی رسد زیرا ملک تحت انحصار وراثت بوده و صاحبش مشخص نیست. علاوه بر این به آنها خبر دادند که برایان نیز گم شده است و مامور آزادی مشروط او نیز لئون تیمور است. بنا شد که به خانه تیمور بروند. البته شان پشنهاد کرد که در خانه اش وی را ملاقات کنند.

نیک برای بازرسی ماشن برایان رفته بود که مونرو زنگ رد و گفت یک یارویی با یک کامبون حمل اسب دارد سر می رسد. نیک وحشتزده به او گفت که از آنجا فرار کند و لی آنها بر سر مونرو ریختند  و او را زدند. نیک به سرعت پشت ماشین پرید و به محلی که مونرو گفته بود رفت. هرچند مونرو را برده بودند او توانست کسی را که ماشین وی را برداشته بود گیر بیندازد و با خشونت با راننده رفتار کرد ووی از ترس نیک همه چی را به او گفت.

مونرو یک راست از قفسی سر در آورد که کنار دیمیتری اسکانتوس بود . دست او زخمی شده بود و او میخی را از دست او در آرد. سپس تیمور سر رسید و گفت که باید بجنگد. مونرو گفت که او گیاه خوار است و بعد از اینکه یک تکه گوشت برایش انداختند فهمید بازوی تکه شدن یک انسان با خالکوبی گیرش آمده است. تیمور و بقیه او را اذیت می کردند تا آماده مبارزه شود.

هنک در خانه تیمور وسایل دیگری از قبیل همان سلاح ها زین ها و خود های قدیمی پیدا کرد.

هنک با نیک نماس رگفت و آنچپه دیده بود را گفت و نیک هم آدرس جایی که مونرو را برده بودند داد. سپس به او گفت که با نیروی کمکی بیاید.

مونرو و دیمتری را داخل یک قفس بزرگ انداختند. ملت دیوانه اطراف از شوق فریاد می زدند و تیمور یک چیز هایی به زبان لاتین می گفت. سپس مبارزه آغاز شد و مونرو فهمید طرف هیچ چیز حالیش نیست . برای همین یک سپر برداشت و سعی کرد تا حد امکان در مقابل این اسکالن زانه تشنه به خون زنده بماند. نیک محل مسابقه را یافت و دید که مونرو در حال جنگیدن است ولی در مقابل آن اسکالن زانه متوحش هیچ شانسی ندارد. وی به زمین افتاد . اسکالن زانه می خواست او را بکشد که نیک اسلحه اش را روی گلوی تیمور گذاشت و به او گفت که مسایقه با متوقف کند. بر خلاف تصور حتی پس از اینکه او ووگ گرد و به شکل یک لوئن در آمد، تنها با یک جمله: تو یک گریم هستی حیرت خود را نشان داد و بعد گفت که برایش مهم نیست میرد ولی بلوت باد اول خواهد مرد. سر انجام نیک به او گفت که او به جای مونرو خواهد جنگید. حرفی که تمام لئون ها دیوانه را مست غرور  و شادی کرد. همه از هیجان جنگ یک گریم دو برابر جیغ و داد کردند. خشاب اسلحه نیک را گرفتند و او را داخل رینگ انداختند. مونرو با حالتی که گویی باورش نمی شود چه اتفاقی افتاده گفت: وای رفیق!!!

شان رینارد به دیدن یک کشیشی رفت و از او خواست که برای ادب کردن یک نفر لباس تقوا را از تن به در کند. وی پرسید که ایا او به خشمش احتیاج دارد یا به بخشش؟ شان گفت: الان به خشمتون. کشیش رفت و لباسش را عوض کرد.

jو دیوونه ای نیک! این اولین حرف مونرو بود. نیک نیز گفت که شاید این امر به پیروزی اش کمک کند. مونرو در پاسخ به سوال نقطه ضعفش چیه؟ گفت اصلا نداره. نیک به او گفت که هنک با نیروی کمکی در راه است و تنها باید زمان بخرند.  مونرو او گفت که او می بایست تاریخچه کل اجدادش را پیش چشمش بیاورد و هر چه دارد رو کند. چون این یارو الان یک قاتل تمام عیار است.و در آخرین لحظه به نیک گفت که دست راست طرف ضعیف است.

مبارزه شروع شد. نیک از مقابل ضربات اسکالن زانه جا خالی می داد وگاها به او حمله می کرد . او توانست چند ضربه اساسی نیز به وی وارد کند.البته از کتک هایی که خودش هم خورد نباید چشم پوشی کرد.

هنک با نیروی کمکی در راه بود.

مبارزه ادامه داشت. اسکالن زانه سپر نیک را از دستش در آورد ولی نیک با یک هجوم مبتکرانه  سلاح وی را از دستش او بیرون کشید وشمشیر روی گردن او نهاد و به او گفت :دیمتری من دشمنت نیستم. من نمی خوام بکشمت!

لوئن ها اصلا خوششان نیامد .یکی داخل آمد تا به نیک حمله کند که مونرو محکم با سپر او را زد و پرسید: پس مسابقه عادلانه چی شد؟ نیک نیز دیمتری اسکانتوس را محکم زد و وی بیهوش روی زمین افتاد. نیک و مونرو پشت به پشت هم دادند لحظه ای بعد لوئن ها داخل می ریختند و هر دویشان را تکه پاره میکردند. مونرو در حالی که سپر هنوز دردستش بود به نیک گفت می خواستم ازت به خاطر نجات جونم تشکر کنم و نیک گفت بهتره صبر کنی ببینی چقدر زنده می مونی. لوئن ها درها را باز کردند ونیک که واقعا جو گیر شده بود فریاد زد: مَردین بیاین جلو! پلیس سر رسید

هنک از دیدن نیک با شمشیر در دست حسابی حیرت کرد و پرسید که خوب است؟

تیمور فرار کرده بود

جولیت در خانه سر شام منتظر بود ولی نیک پیدایش نشده بود. وی میز را جمع کرد وبه رختخواب رفت.

تیمور به خانه اش برگشت و داشت وسایلش را میبست که شان را دید و بعد موجودی به وی حمله کرد و او را خورد.

وسن ها[]

لوئن

بلوت باد

دیک فلیگ

اسکالن زانه

مازهرت

دقت بیشتر[]

وو در این قسمت دیده نشد.

ریزه کاری[]

Last Man standing به معنای آخرین فردی است که در یک مسابقات حذفی باقی می ماند. به این معنا که همه از دور خارج شده و برنده کسی است که از همه بیشتر دوام بیاورد . این قسمت با نام Last Grimm standing به معنای آخرین گریمی است که بر جای می ماند ، و از آنجا که در این قسمت تنها یک گریم وجود داشت(باقی همگی وسن بودند) معنای اصلی قسمت می شود: مردی که از همه دیرتر حذف شد و یک گریم بود. برای سهولت آن را آخرین گریم پابرجا نام گذاری کردیم.

تصاویر[]

شناسنامه قسمت
شناسنامه قسمت

شماره قسمت :12 شماره فصل:1


شخصیت بازیگر
نیک برکارد دیوید جیونتولی
هنک گریفین راسل هونزبی
شان رینارد ساشا رویتز
مونرو سالیس ویر میشل
جولیت سیلورتون بتسی تالوچ
درو وو رجی لی

شخصیت بازیگر
لئو تیمور نیک چینلاند
برایان کانی بی جی بریت
فرانکو روبرت بلانچ

موجود شخصیت
اسکالن زانه دیمیتری اسکانتوس
دیک فلیگ برایان کانی
مازهرت هماهنگ کننده مسابقات
لوئن لئو تیمور
بلوت باد مونرو
گریم نیک برکارد

مکان ها تشکل ها
اداره آگاهی پرتلند
تریلر
خانه نیک
خانه مونرو
Advertisement