ویکی Grimm
Advertisement
ویکی Grimm


Juliet searching این نوشته در دست تکمیل است
لطفا تا پایان کار صبور باشید شما می توانید با اضافه کردن اطلاعات و گسترش این نوشته به ما کمک کنید.
هشدار زنبور
Beware 103

کد

103

نویسندگان

کامرون لیت واک
تانیا سنت جان

تهیه کننده

دارنل مارتین

قسمت بعد

قلب های تنها

قسمت قبل

خرس، خرس می ماند

منبع نقل قول اولیه

ملکه زنبور ها

نام انگلیسی

Beeware

هشدار زنبور[]

"هشدار زنبور" سومين قسمت از فصل ١ گريم است كه اولين بار در ١١ نوامبر ٢٠١١ برابر با ٢٠ آبان ١٣٩٠ از شبكه NBC آمريكا پخش شد.

داستان[]

در یک ترن شهری ناگهان تمامی مسافران شروع به رقصیدن با آهنگ YMCA کردند. پس از توقف ترن راننده متوجه شد که زنی بر روی زمین افتاده است.

نیک و هنک به صحنه جرم رسیدند. پس از بررسی صحنه ابتدا به نظر می رسید که مرگ به طور تصادفی و در اثر مسمومیت رخ داده است. زیرا چهره زن به کلی تغییر کرده بود. با اینحال نیک متوجه سوراخ بزرگی زیر گوش او شد.

در آزمایشگاه هارپر به آنها توضیح داد که قربانی 10 برابر معمول در خونش آپتاکسین وجود داشته است. این زهر متعلق به زنبور های عسل است. و گفت که به احتمال زیاد قتل است. وی همچنین ذکر کرد که نمونه آپتاکسین را برای یک متخصص زنبور دار فرستاده است.

پس از بررسی دوربین امنیتی اتوبوس هیچ چیزی دستگیرشان نشد. قرار شد که فیلم در رسانه های عمومی پخش شود و از مردم درخواست کنند که خودشان را معرفی کنند. در حالی که می رفتند تا با شرکت هریسون و کلایش که محل کار قربانی بود صحبت کنند، کاپیتان رینارد به آنها گوشزد کرد که باید هرچه سریعتر یک فکری برای قضیه بکنند تا مردم از استفاده از وسایل حمل و نقل عمومی وحشتزده نباشند.

در محل کار معلوم شد که سرینا دانوربرگ شخصی محبوب بوده و همه از او خوششان می آمده است.وی نه دوست پسر و نه نامزدی داشته است.رئیس شرکت دست آنها را برای هر نوع تحقیقات باز گذاشت.

نیک و هنک به دیدن پرفسور اسپنالا، همان زنبور داری که هارپر آپتکاسین تزریق شده به قربانی را برایش فرستاده بود رفتند . وی توضیح داد که سم آنها هیچ منشا شناخته شده ای ندارد زیرا حمل مقداری بافت چربی نیز بوده است. و برای اینکه آنها مطمئن باشند او در این کار نقشی نداشته است توضیح داد که هنگام قتل در شهر یوجین در یک جلسه مرتبط با زنبورداران و مخالفان این امر در حوزه ایالتی اورگن حضور داشته و 11 نفر دیگر نیز با وی آنجا بوده اند. هنک پس از دور شدن از وی اذعان داشت که با یک ترن پر از رقاص و یک اتاق با 12 تا زنبور دوست، دایره مضنونین هر لحظه بزرگتر می شود!

تمامی افرادی که در ترن رقصیده بودند به کلانتری آمده و وو گفت که حداقل 22 نفر تا آن لحظه پس از دیدن فیلم در تلویزیون خود را به کلانتری معرفی کرده اند. و اینکه کاپیتان هم هر 20 دقیقه یکبار می پرسد که چه خبر است.

هنک و نیک پیش از شروع بازجویی از وو خواستند تا عذر پروفسور اسپنالا را چک کند.

ساعت ها بازجویی از افراد هیچ نتیجه ای در برنداشت. آنها پیامی از انجمن دریافت کرده بودند رقص در ترن با آهنگ   YMCA  به همراه مکان و زمان سوار شدن به ترن را به طور دقیق مشخص می کرد.  هیچ کدامشان کسی را در ترن نمی شناختند و تنها میخواستند با غریبه ها خوش بگذرانند. هنگامی که نیک یکی از افراد را تحت فشار گذاشت متوجه شد که طرف یک جور وسن است.  و هنگامی که پشت در هنک به وی می گفت که ایمیل رسالی برای همه این افراد یک اسپم بوده است او متوجه شد که او در حال پیام دادن با تغییر چهره اش به یک موجودی مشابه خودش است که در راهرو کلانتری نشسته بود.

پس از آزاد کردن افراد، نیک و هنک آن دو را تعقیب کردند و به یک کارخانه متروکه رسیدند. آندو ظاهرا در حال ملاقات با یک زن بودند که ناگهان یک دسته زنبور به آنها حمله کردند. آندو از یک سو و بقیه از سوی دیگر گریختند. از وحشت زنبور ها نیک و هنک در یک اتاقک پناه گرفتند و سعی میکردند درز ها را بپوشانند. هنک گفت که در عمرش اینقدر زنبور ندیده است و بعد به طور ناگهانی زنبور ها  آنها را رها کرده و دور شدند.

نیک نیش نخورده بود ولی هنک را بسیار نیش زده بودند. نهایتا بنا شد به خانه بروند تا جولیت به داد هنک برسد.

جولیت درحال زدن پماد بر روی زخم هنک پرسید که آیا به یک کندو لگد زده اند؟ چون زنبور ها تا زمانی که تهدید نشوند حمله نمی کنند. بنا شد که هنک به خانه رفته و بخوابد و نیک مقداری روی پرونده ها قبلی بررسی داشته باشد.

در تریلر نیک متوجه شدن موجوداتی که امروز دیده است به نام ملیفر شناخته می شوند. ملیفر ها و هگزن بیست ها با هم خصومت دیرین دارند. همچنین آنها در تعادل زندگی جانوری نقش مهمی دارند. در حین مطالعه کتاب چشمش به نوشته ای افتاد که توضیح داده بود زیر زبان هگزن بیستهای در شکل انسان علامت به شکل نعل اسب وجود دارد. گوشی اش را در آورد و به مونرو زنگ رد.

مونرو خود را به کارخانه رساند ونیک او را متقاعد کرد که در صورت پیدا کردن آن زن مرموز چیز خوبی گیرش می آید. در میان راه از مونرو پرسید که معنای تعادل زندگی جانوری چیست؟ مونرو توضیح داد که ملیفر ها یک جور رسانه اجتماعی هستند یا به تعبیری مرکز اجتماعی موجودات و اضافه کرد که آنها قاتل نیستند و معمولا سعی در رساندن پیام به دیگران دارند. نیک پرسید که معنای کشتن یک زن بیگناه چه بوده است؟ و مونرو جواب داد شاید اون زن بیگناه نبوده. اگر ملیفر ها در حال فرستادن یک پیام هستند همه باید حواسشان را جمع کنند یعنی یک اتفاق بدی در شرف رخ دادن است.

آنها توانستند آدرس زن را بیابند. به خانه وی رفتند و با انبوهی از زنبور مرده و کندو های ترسناک روبرو شدند. فهمیدند نام زن ملیسا وینکرافت است که در یک دعوای حقوقی توسط شرکت وکلای هریسون کارخانه کوچک کاغذ سازی اش را از دست داده است.

یک نفر دیگر روز بعد به قتل رسید که از وکلای همان پرونده بود. و معلوم شد نفر سومی نیز در کار است: آدلیند شید

نیک از دیدن وی جا خورد. این همان جانوری بود که می خواست خاله او را بکشد و به جایش به او سوزن زد. نیک با رفتارش نشان داد که آدلیند را می شناسد. رینارد از او پرسید که آیا چیزی از وی می داند؟ نیک گفت که همین الان برای دفعه اول است که او را می بیند و چیزی بروز نداد.

حتی هنک نیز این را فهمید و به نیک گفت چرا طوری رفتار می کند که گویی آدلیند مقصر است؟ نیک توضح داد که به او اعتماد ندارد و هنک در پاسخ گفت اصل مهم نیست. آنها باید جان این شخص را حفظ کنند.

آدلیند از گوشه در با شان رینارد صحبت کرد و گفت که نیک برکارد او را به یاد می آورد و احتمالا منتظر است تا او را یک جای تنها گیر بیاورد. شان گفت که او نیز تلاش کرده ولی نیک چیزی را بروز نداده است و آدلیند به او گفت که خودش از پس قضیه بر می آید فقط این ملکه زنبور ها را پیدا کند وگرنه او تنها کسی نیست که نیش می خورد.

آنها ترتیبی دادند تا داگ شلو همان ملیفر اولی به ملیسا وینکرافت پیامک بزند . وی در پیامک نوشت که آدلیند شید در دسترس است.

پلیس شخصی مشابه آدلیند شید را به خانه فرستاد و خانه اش تحت مراقبت شدید قرا گرفت. از سوی دیگر آدلیند شید به همراه نیک و هنک به یک اتاق محافظت شده در هتل فرستاده شدند و نیک و آدلیند فرصت این را یافتند تا با هم بدون حضور هنک که برای دم کردن قهوه رفته بود صحبت کنند.

نیک به آدلیند گفت که می داند او یک هگزن بیست است. امری که آدلیند در ابتدا منکر آن شد.آدلیند لحظه به لحظه عصبی تر می شد ولی واکنشی نشان نمی داد. نیک متوجه شد که او میخواهد ادای قربانیان را در آورد برای همین پرسید که چرا ملیفر ها می خواهند او را بکشند؟ آدلیند پاسخ داد که خودش حدس بزند.نیک گفت که او هم از وضعیت الان به شدت عصبانی است و بهتر است دلیل خوبی برای محافظت از او داشته باشد.

در ماشین پرفسور اسپنالا با ملیسا وینکرافت بحث می کرد و می گفت که گریم هرگر نمی فهمد آنها برای وی چه کرده اند و ملیسا گفت که وقتی آدلیند شید بمیرد، نیک خواهد فهمید و سپس تعداد زیادی زنبور را فرستاد تا آدلیند را بیابند.

در آشپزخانه باز چشم هنک به زنبور ها افتاد. پنجره نیز بسته نمیشد. از آن طرف نیک کلیک کرده بود که چرا ملیفر ها قصد کشتن او را دارند؟ آدلیند گفت که او نمی داند درگیر چه ماجرایی شده و نیک خیلی ساده گفت پس اشکالی ندارد که او اجازه بدهد یک ملیفر یک هگزن بیست دیگر را بکشد. آدلیند کنترل خود را از دست داد و غرش هگزن بیستانه ای به نیک کرد و نیک تنها خندید. پس از یک لحظه که به خود مسلط شد گفت که این قضیه برای هیچ کدامشان خوب تمام نمی شود. اگر او بمیرد موضوع سر هگزن بیست و ملیفر و گریم نیست موضوع سر زن بیگناهی است که تحت نظارت مامورش به قتل رسیده است. هنک در این لحظه نیک را به کمک خواست. نیک به آنجا رفت که ناگهان همه زنبور ها پرواز کردند و رفتند. آدلیند روی به پنجره برگشت و پنجره از شدت زنبور سیاه شد.

هنگامی که نیک و هنک سر رسیدند آدلیند فرار کرده بود. بنا شد هنک بالا بروند و نیک پایین.

در زیر زمین نیک ملیسا وینکرافت را با یک سرنگ در دستش دید. ولی یک دسته زنبور جلوی شلیک و دید وی را گرفتند. ملیسا وینکرافت به او گفت که آنها با هم در یک جبهه اند و آنها برای محافظت از او دو هگزن بیست را کشته اند. اینکه کارخانه را برای جلوگیری از هشدار دادن به وی تعطیل کرده اند. نیک پرسد: در مورد چه چیز میخواستید هشدار بدید؟ و ملیسا به او گفت که چیز بدی به سراغ او خواهد آمد ولی او می  بایست اول کار این هگزن بیست را تمام کند. او و آدلیند با هم درگیر شدند ولی نیک نمی توانست به آنها نزدیک شود. زنبور ها وی را احاطه  کرده بودند آدلیند فریاد زد که این درگیری ارتباطی به وی ندارد و ملیسا نیز به نیک گفت: او {آدلیند} به تو صدمه می زند به حرفش  گوش نکن. آدلیند فریاتد زد: تو یک پلیسی کارت رو انجام بده و ملیسا وینکرافت گفت: تو یک گریمی این مهم تره! و نیک تصمیمش را گرفت اسلحه را پایین آورد وهمانطور که انتظارش میرفت زنبور ها بی آنکه به وی صدمه بزنند راه را برایش باز کردند. ولی هنک سر رسید  و ملیسا به هنک حمله کرد. نیک مجبور شد ملیسا وینکرافت را با تیر بزند. ملیسا پیش از مرگ رو به نیک کرد و گفت :اون داره دنبالت میاد...نیک وحشتزده پرسید کی؟ او پاسخ داد: مواظب باش، خیلی نزدیکه و بعد مرد و با مرگ او تمامی زنبور ها مردند.

شب هنگام نیک در تخت دراز کشیده بود و به حرف خاله اش که می گفت باید بدها را شکار کند فکرمی کرد. جولیت به او گفت که او با نجات دادن آن زن زندگی دوباره ای به وی بخشیده است. نیک گفت که بعید می داند تغییری ایجاد کرده باشد سپس برخاست تا پنجره را ببندد. یک زنبور روی دستش نشست و بعد وی را نیش زد.

وسن ها[]

بلوت باد

هگزن بیست

ملیفر

دقت بیشتر[]

ریزه کاری[]

نام قسمت گرچه هم معنای زنبور افزار است ولی از نظر تلفظ انگلیسی با کلمه "هشیار باش" (be aware) مشابه است. کلمه یاد شده آخرین توصیه ملکه ملیفر به نیک رکارد پیش از مرگش بود.

تصاویر[]

ویدیو ها -نماشا[]

103 bee home

خانه زنبور

شناسنامه قسمت
شناسنامه قسمت

شماره قسمت :3 شماره فصل:1


شخصیت بازیگر
نیک برکارد دیوید جیونتولی
هنک گریفین راسل هورنزبی
شان رینارد ساشا رویتز
درو وو رجی لی
مونرو سالیس ویر میشل
جولیت سیلورتون بتسی تالوچ
آدلیند شید کلیر کافی

شخصیت بازیگر
ملیسا وینکرافت نانا ویزیتور
هارپر شارون زاکس

موجود شخصیت
بلوت باد مونرو
ملیفر پروفوسور اسپنالا
داگ شلو
ملیسا وینکرافت
هگزن بیست آدلیند شید
سرینا دانوربرگ
گریم نیک برکارد

مکان ها تشکل ها
اداره آگاهی پرتلند
خانه مونرو
خانه نیک
تریلر
Advertisement