ویکی Grimm
Register
Advertisement
ویکی Grimm
322 trubel has bottle هشدار! اگر با "من وتو" پیش میری نخون!
این صفحه از من وتو جلو تر است. اگر بخوانید، قسمت های بعدی لو می رود و دیگر لذتش رو نخواهید برد. این یک توصیه است. خواندنش به عهده خودتان است.
Juliet searching این نوشته در دست تکمیل است
لطفا تا پایان کار صبور باشید شما می توانید با اضافه کردن اطلاعات و گسترش این نوشته به ما کمک کنید.
فصل 4
Season 4 Poster

عنوان

4

تعداد قسمت

22

شعار فصل

مرگبار - خطرناک

تعداد وسن های جدید

14

غیر وسن

3

وسن های قدیمی

20

فصل 4[]

خب ، نیک دیگر گریم نیست. ولی زندگی ادامه دارد. یک جسد بی سر در خانه آنها افتاده است. امیدی به زندگی شان رینارد نیست. آدلیند ناپدید شده و عروسی مونرو و روزالی هم به بدترین شکل ممکن به هم ریخته است.

ترابل قصد دارد فرار کند. ولی نیک و هنک حتی پس از اینکه می فهمند ترابل اشتباه ترین فرد روی زمین را کشته است: مامور FBI بازهم مانع این اقدام می شوند.

نیک نمی تواند وسن ها را ببیند ولی این اصلا به این معنا نیست که آنها دیگر ردی از خود به جا نمی گذارند. نیک تصمیم می گیرد تا از ترابل به عنوان چشمهایش استفاده کند. عملی که علاوه بر یاری رساندن به آنها موجبات دردسر های ثانیوه را هم فراهم می کند. یک دیو دو شاخ یک اختاپوس حافظه دزد و یک غول گلی که نزدیک بود ترابل را ببلعد، موجب می شود که نیک ترجیح دهد برای بعضی از موارد از ترابل استفاده نکند.

شان رینارد می میرد ولی عزیز ترین فرد زندگیش نمی تواند شاهر مرگ او باشد برای همین با فدا کردن بخشی از وجود و قدرت خود، او را به زندگی برم یگرداند: مادر شان ، الیزابت لاسل.

وی همچنین به مونرو و روزالی که در تلاشند برای نیک و گریم بودنش را ه حلی بیابند کمک می کند. البته مونرو و ورزالی مسائل دیگری هم دارند که نگرانش باشند: مجمع قوانین طبیعی وسن یا همان وسن راین.

گرچه باد وورستری قول می دهد که به کسی نگوید نیک گریم نیست، شایعه گریم نبودن نیک به سرعت پخش می شود. شایعه ای که بواسطه آن یک کلاستریک تهدید کرده به نیک صدمه می زند. و باد هم بی آنکه نیک بفهمد دست به دامن ترابل می شود. و ترابل پس از یک درگیری مختصر گریم- وسن کلاستریک را سرجایش می نشاند ولی خود نیز می داند که بزودی کسان دیگری نیز برخواهند خواست.

در این میانه فقط یک راه برای گریم شدن نیک وجود دارد. جولیت معجون را استشاق کرده شکل آدلیند شود و هر کاری که او کرده را انجام دهد. در شکل جولیت.

هرچند که ابتدا مخالفت می کنند، ولی بعد چاره ای نمی ماند: جاش پورتر از آنسو با نیک تماس می گیرد و نیک حس می کند مصیبت گریم نبودن در شرایط او بیش از دردسر گریم بودن است. ورات به جاش پورتر حمله کرده و او به سختی می گریزد. از آن سو وسن راین به طور جدی مونرو و روزالی را تهدید می کنند و جولیت رضایت می دهد که این کار انجام شود.

گرچه گریم شدن نیک به عنوان یک اتفاق فرخنده مطرح است ولی جاش پورتر این میانه سر می رسد، آنها مجبور می شوند به وو جریان را بگویند و ترابل با جاش می رود تا از او محافظت کند. ترابل به نیک می گوید که نمی تواند از دیگران خداحافظی کند. مخصوصا از جولیت. این امر نشان می دهد که چقدر نیک و جولیت برای او مهم اند و چقدر از نظر عاطفی به آندو وابسته است. او میرود البته نه به خاطر جاش، یکی از ماموران FBI که متوجه شده او گریم است و نیک برکارد گریم نیست می خواهد او را به خدمت یک گروه در بیاورد. این زن، یک استاین آدلر است . او ترابل را دزدید و تهدید می کند که به دیگران چیزی نگوید. و این تعقیب در طی روزها ادامه می یابد. ترابل که می خواهد خطر از سر نیک و جولیت رفع شود و حالا نیک دوباره گریم شده است، پورتلند را به مقصد پنسیوانیا ترک می کند.

سردرد هایی در جولیت شروع می شود و دل درد. جولیت گمان می کند حامله است ولی اینطور نیست.

نیک و هنک وو را به تریلر می برند و جریان را توضیح می دهند ولی زمانی نیست تا همه چیز را به کلی روشن کنند: وسن راین مونرو را می دزدد و می خواهند او را بکشند. همه چیز به حال اضطرار در می آید و برای تکمیل این وضع، جولیت نخستین ووگ خود را به عنوان هگزن بیست در آینه می بیند. چیزی که در آینده دنیایش را تکه تکه می کند.

گرچه همگی موفق می شوند که مونرو رو نجات دهند ولی اوضاع برای جولیت اصلا خوب پیش نمی رود. انجمن وسن تصمیم میگرد نیک را بکشد وبرای آن از مزدورانی استفاده می کنند که وسن اند. یک مانتیکور، وسنی که حتی گریم ها نیز نیم توانند با وی در بیفتند. ولی این مزدور به خانه نیک می رود . با جولیتی روبرو می شود که چند لحظه قبل از پیش هنریتا، یک هگزن بیست که دوست شان رینارد است ، آمده است. با این آگاهی که هیچ کس نمی تواند هگزن بیست بودن او را از بین ببرد و او تا ابد هگزن بیست است. هگزن بیستی قوی که حتی هنریتا نیز اذعان داشت هیچ وقت چینن نیرویی ندیده است.

مانتیکور تصمیم میگیرد جولیت را بکشد ولی این آخرین تصمیم زندگیش است زیار هگزن بیست خشمگین دخل او را می آورد. جولیت همچنان نمی خواهد به نیک چیزی بگوید.

سلطنتی های به پورتلند باز گشته اند و آدلیند همراه آنهاست. آدلیند به سراغ جولیت می رود تا او را وادار کند که با او بیاید و تنها چیزی که نصیبش می شود. یک کتک مفصل و علم به این موضوع است که جولیت هگزن بیست شده و این یعنی نیک هم گریم است.

سرانجام جولیت به نیک جریان هگزن بیست شدن را می گوید وروابط آندو به تیرگی می گراید. نیک با هنریتا صحبت می کند و می فهمد که جولیت خوب نخواهد شد. و به جولیت می گوید که وی را ترک نخواهد کرد. ولی جولیت به او می گوید :می بینم چطور نگام می کنی، مثل قبل نیست... هیچ وقت مثل قبل نمی شه. هر چند نیک قلبا نمی خواهد این موضوع را بپذیرد ولی در مقابل ووگ جولیت رویش را بر می گرداند. جولیت خانه را ترک می کند.

برای روزها کار نیک تماس با گوشی جولیت است که جوابی از آن نمی گیرد. جولیت ناپدید شده است. البته نه برای همه. زیرا جولیت به خانه شان رینارد می رود تا آنجا جا بگیرد. شان رینارد هم در گیر مسائلی است، مشکلی برای او پیش آمده است که توضیح پذیر نیست. او مدام از جای گلوله ه ا خونریزی می کتند. شب ها از جایی جز رختخوابش در می آید . ولی جولیت را می پذیرد.

اما خشم جولیت روز به روز بیشتر می شود.او از از دست دادن دنیایش بسیار خشمگین است و تصمیم میگیرد آدلیند را بکشد. آدلیند این موضوع را میفهمد.

نیک جریان را به هنک می گوید. هنک وا می رود.

جولیت پس از اولین اقدام به قتل آدلیند از فاصله 10 متری، حس می کند اینکار اشتباه است. با حالی آشفته نزد مونرو و روزالی می رود. او نیزا به کمک دارد خودش این را می داند و جایی جز ایندو نمی شناسد. ولی در همان زمان نیک وهنک هم در عطاری اند. نیک به او اولتیماتوم می دهد که به آنها بگوید وگرنه خود خواهد گفت و مونرو و روزالی از همه جا بی خبر به این بحث نگاه می کنند. جولیت خشمگین می شود و رو به آنها ووگ می کند و همه را مقصر دانسته و از آنجا می رود.

پس از اندکی شان جولیت را از خانه بیرون می کند. جولیت هم به یک بار رفته و با مردم در گیر می شود. او زا به زندان می فرستند و نیک تصمیم می گیرد تا حد امکان او را که پس از مدتی بلاخره پیدا شده است، در همانجا نگه دارد.

شاید این ماجرا خوب پیش می رفت اگر کنث نیز آدلیند را بیرون نمی کرد و به سراغ جولیت نمی رفت تا به او بگوید آدلیند بچه نیک را باردار است. آن هم از زمانی که برای گرفتن نیروی نیک اقدام کرد.

جولیت ابتدا نمی خواهد به نیک خیانت کند و باور نمی کند . از آنسو نیک نیز با آدلیند و بچه داخل شکمش مواجه می شود. وی که نمی داند باید چه کند، متوجه می شود که آدلیند می تواند هگزن بیست بودن جولیت را متوقف کند. جولیت با دیدن نیک و آدلیند در کلانتری در کنار هم، احساس خیانت می کند و به کنث می پییوندد .تریلر را به آتش می کشد. مادر نیک را به کشتن می دهد و دایانا را تحویل سلطنتی ها می دهد.

ولی با آنها فرار نمی کند. او باز می گردد و با نیک درگیر می شود و بعد ترابل که همین شب قبل به آنجا می رسد او را می کشد. چون اگر اینکار را نمی کرد، نیک می مرد و نیک را توان کشتن جولیت نبود.

ولی چاوز نیز آنها را فراموش نکرده است . او به افرادش در ست در لحظه ای که نیک جسد بی جان جولیت را در آغوش گرفته است دستور میدهد: (" اون دختر رو بگیرید")

و فصل تمام می شود.

آشنایی های مهم فصل[]

جولیت با هرنتینا ("تا مرگ ما را از هم جدا کند")

جولیت با کنث ("هانس آهنین")

بچه دار شدن آدلیند از نیک و مطلع شدن نیک، جولیت، شان و ترابل با این موضوع. ("هانس آهنین")

آشنایی با وسن راین("وسن راین")("محاکمه")

رویداد های مهم فصل[]

چاوز- گروه وسن های ناشناسی که به ترابل پیله کرده اند(" آخرین مبارزه")

گریم شدن نیک ("بزرگراه قربانیان")

ترک پورتلند توسط ترابل برای کمک به جاش پورتر ("گریمی که کریسمس را نجات داد")

هگزن بیست شدن جولیت ("چوپاکابرا")

نجات مونرو از دست وسن راین ("محاکمه")

تیره شدن روابط جولیت و نیک پس از هگزن بیست شدن وی ("از قسمت بد شانس به بعد")

بچه دار شدن آدلیند از نیک (" هانس آهنین")

شوراندن جولیت علیه نیک توسط کنث(" هانس آهنین")

سوزاندن تریلر (" هانس آهنین")

کشته شدن مادر نیک (" سردرد")

پیوستن رسمی جولیت به سلطنتی ها (" سردرد")

دایانا در دستان سلطنتی ها ("سردرد")

وسایلی که به تریلر اضافه شد[]

آب پاش دور برد

سلاح های استفاده شده[]

چماق

کمان صلیبی

وسایل پزشکی استفاده شده[]

سرنگ

قسمت های سرنوشت ساز[]

بزرگراه قربانیان

چوپاکابرا

محاکمه

بد شانس

هانس آهنین

سر درد

غرش کن هاوک

بیماری های مشاهده شده[]

کالیکاتزروی

چوپاکابرا

Advertisement