ویکی Grimm
Register
Advertisement
ویکی Grimm
Juliet searching این نوشته در دست تکمیل است
لطفا تا پایان کار صبور باشید شما می توانید با اضافه کردن اطلاعات و گسترش این نوشته به ما کمک کنید.
ناتوانی خزنده
508 Q

کد

508

نقل قول

طفل شیر خوریست که هر لحظه متولد میشود

نویسنده

مایکل گالامکو

کارگردان

دیوید استرایتون

قسمت بعد

تقاطع ستاره

قسمت قبل

بازگشت

نام لاتین

A Reptile Dysfunction

ناتوانی خزنده[]

قسمت ناتوانی خزنده قسمت هشتم از فصل پنجم و قسمت نود و ششم از ابتدای سریال گریم می باشد که در تاریخ 16 بهمن 1394معادل با تاریخ میلادی 5 فوریه 2016 از شبکه NBC پخش می گردد.

داستان[]

زن شوهر جوانی برای ماهیگیری به یک دریاچه رفتند.

نیک جریان فاجعه شب قبل را در اداره برای شان رینارد توضیح داد. آنها که بهت زده از این بودند که نیک به عنوان نیروی کمکی به کمک ایو فرستاده شده است، تصمیم گرفتند که قتل ها را گردن دو بادی گارد مرد بیندازند.

در ادویه فروشی نامه دیگری از سوی همان فرد ناشناس به دست روزالی رسید که در آن گفته بود ممکن است برای دیدن روزالی به پورلتند بیاید. این خبری بود که روزالی به شدت در مقابل آن واکنش نشان داد.

زن و شوهری که در حال ماهیگیری بودند ناگهان با موجودی روبرو شدند که مانند هیولای دریاچه فلس داشت. موجود در اطراف قایق آنها کمی چرخ خورد. مرد وحشت کرد وخواست او را با تیر بزند. موجود خشمگین شد و ضربه ای به بدنه قایق زد که موجب شد مرد داخل آب بیفتد و بعد او را کشت.

از صدا جیغ و فریاد زن ، دو مردی که قایق را اجاره داده بودند به لبه رودخانه آمدند و بعد هیولای دریاچه که از آب بیرون آمد ولباس هایش رو پوشید او به آنها گفت که مرد قصد داشته او را بکشد. دو مرد ظاهرا مبلغی که او برای ترساندن قایق سواران دریافت میکرد را به او پرداختند واو را از صحنه دور کردند و بعد به پلیس زنگ زدند.

معلوم شد که هیچ هویتی در مورد دو مرد بادی گارد ندارند. در این لحظه ترابل سر رسیدو به نیک گفت که میداند او به خاطر شب قبل عصبانی است. سپس هویت هر سه نفر را برای آنها مشخص کرد و به نیک گفت که مایزنر می خواهد او را همان لحظه ببیند.

او نیک را به مخفیگاه دیوار هادریان برد. مایزنر به سراغ آنها آمد و بعد به نیک توضیح داد کسی که میخواسته او را آزمایش کند ایو بوده است.

در مقر HW دوربین هایی وجود داشت که هویت افراد را تایید میکرد. آنها وارد شدند و ترابل نیک را به اتاقش برد. بعد گفت همانجا میماند تا نیک با ایو صحبت کند.

مایزنر نیک را دم در اتاقی برد که مخصوص ایو بود. و در زد و گفت آندو را تنها میگذارد. نیک داخل شد. ایو مقابل آینه ایستاده بود. اتاق او زمین تا آسمان با اتاق ترابل فرق میکرد. ایو به نیک گفت که میخواسته مطمئن شود که احساساتش جلوی کار ا و را نمیگیرد. نیک از او پرسید آیا از کارهای گذشته پشیمان است؟ ایو به او گفت: " منظورت کارائیه که جولیت انجام داده؟ " نیک گفت: " کارهایی که تو کردی." ایو او را راحت کرد وگفت: " تو باور میکنی ولی نمی خوای واقعیت رو بپذیری" و پیش از خروج از اتاق به او گفت: " تنها پشیمونی من اینه که تو نتونستی جولیت رو دفن کنی."

سپس نیک را به مقر فرماندهی HW برد و مایزنر توضیح داد که تمام نا آرامی های اخیر دنیا همه توسط پنجه سیاه ایجاد شده اند.

508 nick 2

پس از آن مایزنر نیک را به بیرون از ساختمان برد و در جنگل به محلی رسید که قبرستان HW بود. سپس به نیک گفت که آنها بدن مادرش را کنث آن را گم و گور کرده بود پیدا کرده و همراه با سر او در نقطه ای که به آن اشاره میکرد خاک کرده اند. سپس به نیک گفت به کمک او احتیاج دارند. نیک را بالای سر مادرش تنها گذاشت.

ترابل از دور آندو را نگاه میکرد وقتی مایزنر به ساختمان باز میگشت پرسید: " حالش خوبه؟" مارزنر گفت: " نه ولی خوب میشه."

پلیس جسد مرد را از آب بیرون کشیده بود زن عکسی که از هیولا گرفته بود را به کلانتر نشان داد.این جریان هیولای رودخانه به نفع دو برادر کرایه دهنده قایق بود ولی یکی از برادرها با اینکار مخالف بود ودرمورد مرگ مرد احساس مسئولیت میکرد.

نیک به کلانتری بازگشت و هنک با توجه به چیزی که در صورت او میدید متوجه شد که اوضاع اصلا جالب پیش نرفته است . بیشترین چیزی که نیک را اذیت میکرد آگاهی از این بود که : " ما تو جنگیم و هیچ کس خبر نداره . " در این لحظه شان رینارد آندو را به دفترش احضار کرد و در آنجا اخبار محلی را به آنها نشان داد که از خبر پیداشدن هیولای دریاچه می داد.

شان به آنها گفت که کلانتر محلی شهرت آنها را در زمینه حل پرونده ای عجیب شنیده و از آندو کمک خواسته است و در جواب هنک که پرسید: " شما هیولای دریاچه رو باور میکنین"، گفت: " من هیولاها رو وقتی باور میکنم که توش یک آدم باشه."

نیک و هنک به سر صحنه رفتند و پس از بازجویی از زن مقتول به سراغ برادران دانبار که قایق کرایه میدادند. رفتند. مغازه آنها بسیار رونق پیدا کرده بود و انبوهی از مردم برای پیدا کردن هیولای دریاچه به آنجا آمده بودند. ""

نیک با یکی از برادر ها صحبت کرد . جریان هیولای رودخانه به یک داستان قدیمی باز میگشت که گفته شده بود این هیولا در آنجا دیده شده است ولی پسر اظهار داشت که خود چنین چیزی را ندیده است. در میان این صحبت یک لیوان به زمین افتاد و برادرش به شکل یک لوئیزان پشور ووگ کرد.

پس از خروج از مغازه نیک جریان ووگ را به هنک گفت و اضافه کرد که لوئیزان پشور نوعی آیزبیبر است و هیچ شباهتی به هیولای دریاچه ندارد.ولی امکان دارد که آنها با قاتل در ارتباط باشند.

508 Group hug

روزالی با مونرو در ادویه فروشی بودند که ترابل به دیدن آنها آمد . آندو هیجان زده از دیدنش به او هجوم برده و سه نفری هم را بغل کردند. ( در واقع روزالی و مونرو با هم ترابل را بغل کردند) و ترابل به آنها گفت که میخواهد در مورد گروهی که با آنها کار میکند چیز هایی به آندو بگوید.

نیک و هنک تصمیم گرفتند بفهمند با چه وسنی طرفند از آنسو دو برادر هنوز بر سر پول و کشته شده آن مرد جدال میکردند یکی از آنها معتقد بود این پول کثیف است ولی دیگری این نظر را نداشت. برادر موافق به سراغ هیولای دریاچه رفت و به او گفت که یک نفر دیگر را هم بکشد.

لوگان کاب -هیولای دریاچه- به ساحل رودخانه رفت ویک پسر بیگناه را به قتل رساند.

در آن سو رزوالی و مونرو کشف کردند که نیک با یک واسر زانه طرف هستند. نوعی وسن آبدوست که شباهت به اسکالنگک میداد. و بعد بحث همکاری با دیوار هادریان و آمدن ترابل مطرح شد و همه باهم تصمیم گرفتند هر تصمیمی که بناست بگیرند با هم و در کنار هم باشند.

در این میان شان رینارد با مسئول ستاد انتخاباتی شهردار آینده در مورد ویدیویی که تهیه داده بود صحبت میکرد.

جسد دومین قربانی را از آب بیرون کشیدند.نیک پیشنهاد داد از حربه گریم بودن برای تحت فشار گذاشتن لوئیزان پشور هاو یافتن واسر زانه استفاده کنند و گریمی که لازم دارند او نیست.

از آنسو لوگان کاب متوجه شد که با این قتل ها کار و بار برادر های دانبار روبراه شده است. و به مبلغی که به او میدادند راضی نبود و به آنها گفت که میبایست نیمی از هر چیزی را به او بدهند. سپس تهدیدشان کرد که اگر شب که بر میگردد پولی به آنها ندهند، آند و را خواهد کشت.

مایزنر وارد اتاق ایو شد . ایو به او صادقانه گفت که فکر نمیکند نیک آماده باشد زیرا هنوز درگیر احساساتش است. مایزنر گفت که وقتی که بفهمد ایو چقدر برای آنها مهم است ، آماده خواهد شد.

ایو خیلی رک و راست گفت: " شاید بهتر بود چهره منو تغییر میدادین یا کاری که با من کردین رو با اون هم میکردین. " مایزنر برای خاتمه دادن این بحث گفت که اگر او با آنها همراه شود، خواهد فهمید که با چه چیزی طرفند.

در مغازه کرایه قایق اما درگیری بین دو برادر همچنان ادامه داشت. آندو در حال بررسی این نقشه بودند که شب که لوگان آمد ، پول را به او داده و او را از پشت میزنند و وانمد میکنند که او آنها را تهدید کرده است. یکی از برادر ها همچنان با این برنامه مخالف بود ومعتقد بود که اوضاع هر لحظه بیشتر دارد از دست خارج میشود. در این میانه کسی محکم به در کوبید.

آنها گفتند که تعطیلند ولی ترابل که پشت در بود با صدای بسیار جدی گفت: " در رو باز کن" .یکی از برادر ها پشت در آمد و گفت: " یک دختره" . ترابل ادامه داد: " نیومدم آت و آشغالاتون رو بخرم . دنبال واسر زانه میگردم" . و بعد در میانه سردرگمی برادر ها مشت محکمی به پنجره کوبید. برادری که محافظه کار بود در راگشود و گفت: " نمیدونیم راجع به چی حرف میزنی حالا میشه بری دنبال کارت؟" ترابل اما بی توجه به حرف او با انگشتش ضربه ای به عکس هیولای دریاچه رو لباس او زد و گفت: " آره دنبال همین دارم میگردم" و به به سمت ویترین مغازه رفت و با دیدن اسلحه در دست او گفت: " احمق نباش دارم دنبال وسر زانه میگردم نه لوئیزان پشر. "وقتی قیافه های مردد آندو را دید روزنامه ای که خبر را پخش کرده بود بر روی ویترین کوبید و گفت: " واسه سرش جایزه گذاشتن منم میخوام جایزه اش رو بگیرم." سپس برادر ها ووگ کردند با دیدن گریم بودن او وحشت کردند.

508 Trubel Dunbar shop

ترابل در این میان سلاح را از دست لوئیزان پشر گرفت و گفت: " میخواستی با این چی کار کنی؟ "و بعد با جمله : " خدا رسوندت " متوجه شد کاسه ای زیر نیم کاسه است. آندو به ترابل گفتند که واسر زانه از انها اخاذی میکند و آنها از روی اجبار وسایل را فروخته اند که به او پول دهند وگرنه او آنها را خواهد کشت.

درنهایت به این نیتجه رسیدند که ترابل شب برگردد سر واسر زانه را قطع کرده با خود ببرد و جایزه اش رابگیرد. آنها هم پولی که قرار بوده به واسر زانه بدهند را به او بدهند.

ترابل موافقت کردو پس از گرفتن اسلحه و ترساندن آندو از مغازه بیرون رفت. سپس خود را به هنک و نیک که در ماشینی همان حوالی بودند رسانید تا جریان را به آنها بگوید.

برادری که دروغ ها را تحویل ترابل داد به سراغ واسر زانه رفت و جریان را به نحوی به او گفت: بردارش یک نفر را اجیر کرده که او را امشب بکشد. ولی او می باید زودتر از دختر آمده و برادرش را بکشد و بعد قاتل اجیر شده را. واسرزانه متعجب بود که او میخواهد برادرش را بکشد و موضوع دیگری که مطرح شد این بود که فرد اجیر شده یک دختر است. واسر زانه گفت که شب نیم ساعت زودتر از موعد خواهد آمد.

همینطور هم شد. ولی نیک وهنک و ترابل داخل ماشین نشسته بودند و متوجه آمدن او شدند.

لوگان کاب داخل مغازه رفت و همه کاسه کوزه ها سر برادر بیگناه شکست لحظه ای که واسر زانه می خواست برادر را بکشد ترابل داخل پرید. و با واسر زانه که اهمیت چندانی به گریم بودن ترابل نداد درگیر شد وترابل او را کشت.

برادر گناهکار به ترابل گفت که اگر برادرش را نیز بکشد دوبرابر به او خواهد داد. نیک و هنک داخل آمدند و پس از اینکه دید نیک هم گریم است گریخت و داخل رودخانه پرید. ولی توسط گلوله های افرادی که به شکار هیولا آمده بودند کشته شد.

وسن ها[]

فوکس باو

بلوت باد

هگزن بیست

واسر زان

لوئیزان پشر

دقت بیشتر[]

× کلیر کافی و کلی برکارد در این قسمت حضور نداشتند واشاره ای نیز به آنها نشد.

× نمای بیرونی فروشگاه برادران دانبار توسط مسئولین تدارکات سریال گریم ساخته شده بود.

× در این قسمت نیک متوجه شد شان مایزنر را میشناسد.

× روزالی نامه دیگری را از فرد ناشناس دریافت کرد.

× نیک متوجه شد چه بر سر جسد مادرش آمده است.

ریزه کاری[]

تصاویر[]

فالگوش روزنامه ای[]

افسانه  هیولای رودخانه بیدار میشود- ژاکلین توبینی و دامیان پوکلر بازیگران مهمان هستند.- یک افسانه محلی در میانه تحقیقات هنک و نیک در مورد مرگ یک توریست در کنا دریاچه سر برمی آورد. گذشته روزالی برای آزار او خواهد آمد . از آنسو کاپیتان رینارد از کاندیدای شهرداری حمایت خود را ادامه میدهد. در این میان نیک پس از وارد شدن به قلب عملیاتی گروه مخفی  دولتی ، به عنوان هدفی برای وسن های در حال قیام ظاهر میشود.

بتسی تالوچ، سیلاس ویر میشل رجی لیو کلیر کافی نیز در این قسمت حضور دارند

شناسنامه قسمت
شناسنامه قسمت

شماره قسمت :7 شماره فصل:5


شخصیت بازیگر
نیک برکارد دیوید جیونتولی
هنک گریفین راسل هورنز بی
شان رینارد ساشا رویتز
مونرو سیلاس ویر میشل
روزالی کالورت بری ترنر
ایو بتسی تالوچ
وو رجی لی

شخصیت بازیگر
تریسا روبل ژاکلین توبینی
مارتین مایزنر دامیان پوکلر
لوگان کاب دیوید فیگلیولی
وین دانبار دین چکوالا
اولیور دانبار لنی جاکوبسون
ریچل وود آنی لایتون

موجود شخصیت
واسر زانه لوگان کاب
لوئیزان پشر برادران دانبار
فوکس باو روزالی کالورت
بلوت باد مونرو
هگزن بیست جولیت سیلورتون

مکان ها تشکل ها
اداره پلیس پرتلند پنجه سیاه
مقر دیوار هادریان دیوار هادریان
ادویه فروشی
Advertisement