ویکی Grimm
Register
Advertisement
ویکی Grimm
Wrong 2 این نوشته کامل شده است
این نوشته ممکن است دارای غلط املایی باشد. در رفع آن کوشا هستیم. صبر داشته باشید.
411 mataga zombido این نوشته کامل شده است
با اینحال هنوز تصویری به آن الصاق نگردیده است. برای تکمیل صفحه صبور باشید.
سفر دختر
Q 504

کد

504

نقل قول

دوازده شاهزاده رقصان

نویسنده

برنا کاف

کارگردان

هانلا کول پپر

قسمت بعد

شاه موش

قسمت قبل

پسران گمشده

نام لاتین

Maiden Quest

سفر دختر

قسمت جستجوی یک دختر قسمت چهارم از فصل پنجم و قسمت نود ودوم از ابتدای سریال گریم می باشد که در تاریخ 29 آبان 1394معادل با تاریخ میلادی 20 نوامبر 2015 از شبکه NBC پخش گردید.

داستان

نیک و آدیلند سر گرم بچه داری بودند. در حالی که کلی از گریه باز نمی ایستاد هر دو تلاش داشتند او را اآرام کنند تا اینکه به این نتیجه رسیدند که بچه از نور موبایل خوشش می اید.

504 wettenogen

مردی به سه مرد جوان که به شکل وتن اوگن ووگ کردند گفت که سنت ماخت زکتوک از سنن قدیمی وتن وگن هاست. سپس به آنها گفت که هر کدام بتوانند شایستیگ خود را نشان دهند، دخترش امیلی با آنها از ئجوا خواهد کرد.برای قرعه کشی، کوزه ای از پر ها طلایی رنگ را پیش آورد تا هر کس یک عدد بردارد. مردی که اول انتخاب شد، کسب لود که پرلند تری را برداشته بود.

مرد به او فرمان داد که سر قاتل پسر فقیدش را برای او بیاورد.

نیک و ادلیند سر شام بودند و آدلیند در مورد فرصت کاری پش آمده با نیک صحبت کرد. نیک عقیده داشت برای بازگشت سر کار کمی زود است.

در یک کلوپ، فرانکی ادکینز، صاحب بار ، با دوست دخترش و بادی گاردش به سمت ماشیم می رفت که ایزاک، وتن اوگن مامور به او حمله کرد و میخواست سر او را قطع کند، در این لحظه وتن اوگن دیگری از راه رسید و به ایزاک حمله کرد و او را کشت.

روز بعد شان با دو نفر از هیئت تبلیغات ظشهردار جدید که ظاهرا ب اه م آشنا بودند دیدار کرد و آنها از وی خواستند که از شهردار جدید حمایت کند.

نیک و هنک به سر صحنه رسیدند و وو مختصری از حوادث رخ داده را برای آنها شرح داد و گفت که نام پسر آیزاک پروکتر است. هنک این نام را میشناخت. نام وکیل مدافع زبر دست جنایی خلافکاران نیز همین بود. معلوم شد که آیزاک فرزند وی می باشد.

سپس وو آنها را نزد فرانکی فرستاد. وی هنوز شوکه بود و گفت که چیزی که به مهاجمش حمله کرده است لباسی شبیه به نوعی حیوان را بر تن داشت.

در اداره متوجه شدند که هم آیزاک، هم فرانکی و هم بادیگارد دارای سو سابقه هستند. هنک پیشنهاد کرد چون شان رینارد مادر ایزاک را میشناسد با او در این مورد صحبت کنند.

آنها جریان را برای شان توضیح دادند و ذکر کردند که شاهد قاتل  مهاجمش را به شکل نوعی حیوان تشبیه کرده. نیک ادامه داد : طرف حتما وسن بوده. شان حرف او را کامل کرد: و ایزاک هم وسنه. او توضیح داد که مادر وی را میشناسد و آنها وتن اوگن هستند. سپس به آنها گفت که برای خبردادن به مادرش با آنها می آید.

آدلیند با کلی بازی میکرد و بهاو گفت: میدونی کلی؟ تو یک خواهرهم داری، اسمش دایاناست امیدوارم یکروز دور هم جمع شیم. روزالی به او زنگ زد و گفت که ببرای او کلی کمی وسیله آماده کرده است. آدلیند تصمیم گرفت که به ادویه فروشی برود.

مرد ماموریت آیزاک را به الی. نفر دوم داد. امیلی به الی گفت که بیخیال این جریان بشود ولی الی بیش از اندازه امیلی را دوست داشت و تصمیم داشت اینکار را برای نیل به وی انجام دهد. همچنین گفت که کشتن آیزاک کار وی نبوده است.

504 amanda

شان نیک، هنک به دفتر مادر آیزاک رفتند. وی باورش نمیشد که پسرش چینین کاری کرده باشد و با جمله : ممکنه همدستی در این قتل داشته باشه بر اشفت که کسی که کشته شده فرزند اوست باید دنبال قاتل وی باشند. سپس گفت که از کجا مطمئنند که فرانکی پسرش را نکشته است. نیک خیلی جدی گفت: میدونیم فرانکی وسن نیست. خانم پورکتر با نگاهی نامفهوم به نیک خیره شد و شان با دیدن این واکنش توضیح داد: بازرس برکارد یک گریمه. خانم پورکتر از این حرف بر آشفت و با ناباوری گفت: و شما هم برداشتی آوردیش به دفتر کار من؟ شان اضافه کرد: اون میدونه آیزاک وسن بوده . خانم پورکتر رو به نیک ووگ کرد و گفت: این چیزیه که میخواستی ببینی  و با لحنی تحقیر آمیز ادامه داد : گریم؟ نیک به او گفت که تنها میخواهد بفهمد چه کسی پسر وی راکشته است. هنک اشافه کرد که قاتل هم وسن بوده است. آنها از وی پرسیدند که پسرش پیش از قتل کجا بوده و او تنها میدانست که پسرش به خانه دنیل تریور دعوت شده بوده است.

در حالی که از دفتر وی بیرون می آمدند شان گفت که دنیل تریور سابقه دار باند های مافیایی است.  قرار شد نیک و هنک سر وقت ش بروند.

روزالی نامه ای از یک دوست قدیمی در سیاتل در یافت کرده بود. وی چندان مایل نبود آن را بخواند ولی بعد از خواندن آن متوجه شد که یکی از دوستان قدیمی اش که اکنون روزالی دیگر از وی خوشش نمی آمد مرده است.

نیک و هنک به خانه تریور رفتند و بنا شد که در مورد وسن بودن حرفی نزنند. امیلی در را به روی آ«ها گشو د بعد آنها را نزد پدرش برد . آنها از مرگ ایزاک خبر داشتند ولی با شنیدن کاری که آیزاک قصد انجام آن را داشت متعجب شدند. ا«ها اضافه کردند که آیزاک برای شام خانه آ«ها دعت بوده تا امیلی را ببیند.

چیزی از آنها به دست نیامد و هنک و نیک دست از پا دراز تر از آن خانه بیرون آمدند. در ماشین ، وو به آنها زنگ زد و گفت که در جیب مقتول یک پر طلایی پیدا شده است. موضوعی که از دیدگاه هر سه نفر عجیب به نظر میرسید.

فرانکی بادی گارد های جدیدی را استخ0دام کرده بود تا وی محافظت کند. یکی از آنها  الی فرستاده تریور بود.

نیک درخ انه با گوشی که از چاوز گرفته بود ور می رفت. آدلیند با او در مورد ترابل صحبت کرد و نیک اضافه کرد که اگر طرف نمیخواسته با او تماس بگیرد فلسفه نگه داشتن گوشی چیست.

فرانکی آماده رفتن به خانه شد.

504 in basement

نیک در تونل زیر زمینی خانه اش به در عظیم و مستجکمی رسید که معلوم بود بدون انبر و تجهیزات نمی توان آن را بزا کرد. هنگانمی که به خانه برگشت متوجه شد کلی لباس آدلیند را کثیف کرده و هر دو به حامام احتیاج دارند. اول آدیلند رفت و چون فراموش کرده بود لباس بیاورد از نیک خواست که یک لباس تمیز برای وی بیاورد. نیک لباس های اندک آألین د را بررسی کرد ونهایتا یکی از لبس ها خود را از لای در حمام به او داد . و به وی گفت که حتما چجند دست لباس تازه برای خود بخرد. ظاهرا آدلیند در استفاده از کارت اعتباری وی کمی مشکل داشت.

الی، در خانه بادیگارد فرانکی را زد و به فرانکی با یک تبر یورش برد ولی بعد یک نفر سومی پیدا شد و او را کشت. فرانکی تمام صحنه را از زیر تخت میدید.

وو جریان را برای نیک و هنک توضیح دادو آننها را نزد فرانکی برد. فرانکی در حالی که در حاله ای از ابهام قرار داشت کمی پرت و پلا گفت و مدام با خود تکرار میکرد که چیزی که دیده واقعی نیست.

در جیب اینم قتول نیز یک پر طلایی پیدا کردند.

در ادویه فروشی مونرو و روزالی با دیدن پر ها گفتند که آنها با وتن اوگن و مراسم ماخت زوکتود طرفند.  مراسمی که خواستگار های یک دختر وتن اوگن با آوردن زبان اژدها لیاقت خود را برای ازدواج با دختر اعلام میکنند . سپس به این نتیجه رسیدند که سر فرانکی چیزی است که مهاجمین دنبال آن می باشند ولی حتی از نظر آنها نیز عجیب بود  که دو خواستگار توسط فرد سومی کشته شوند. از همه این تحلیل ها معلوم شد که دنیل تریور فرستدنده قاتل ها و دخترش جایزه این عمل است. از آنجا که بعید بود تریور چیز ی بگوید، بنا شد تا آنها خانه تریور را برای یافتن خواستگار سوم زیر نظر بگیرند.

ایموس، وتن اوگن سوم اما با شنیدن خبر مرگ دو رقیب قبلی وحشت برش داشت و میخواست قرار را بهم بزند. آهرا او به اصرار مادرش  برای اینکار داوطلب شده بود. ولی تریور به او گفت که اگر کنار بکشد وی را خواهد کشت. به محض خروجی از خانه، پلیس بر سرش ریخت و او را با یک پر طلایی بادزاشت کرد.

در اتاق بازجویی وی اول همه چیز را انکا ر کرد ولی وقتی فهمید نیک یک گریم است به ا«ها گفت ک ه وی آندو نفر را نکشاته است و فکر میکرد ممکن از کار خود تریور باشد.

آماندا پروکتر نزد فرانیک رفت و گفت که چه کسی فرمان قتل او را داده . فرانکی با تعجب گفت : مگه تو وکیلش نیست؟ او پاسخ داد که از آنجا که وی مسئول قتل پسرش است هر دوی آنها میخواهند که وی بمیرد.

504 nick emily

فرانکی نزد دنیل ترویر رفت و دنیل ترویر به شکل یک وتن اوگن ووک کرده به او حمله نمود . بعد نیک و هنک سر رسیدند ولی فرانکی  دنیل را با تیر زد . از آنسو امیلی به فرانکی که وحشتزده فریاد میزد هجوم برد تا از پدرش محافظت کند. با ورود نیک و هنک وی از روی فرانکی بلند شد ونزد پدرش رفت که تیر خورده بود. وی به نیک گفت که همیشه از ماخت زوکتود متنفر بوده است. و اعتراف کرد که دو مرد را وی کشته است. سپس از نیک پرسید که آیا او را بازداشت میکنن؟ نیک پاسخ داد که پدرش را بازداشت خواهند کرد .  تریور نیز اعتراف کرد ک کل انی جریان را برای تشخیص استقامت دخترش را هانداخته و او میدانسته که دخترش آنها را کشته است.

نیک به خانه بازگشت و آدلیند را دید که با بچه مشغول است. آدلیند مثل هر شب نگران وی شده بود وی این شدت نگرانی در چشمانش دیده میشد. نیک برای اینکه او را آرام کند وی را در آغوش گرفت که صدای برخورد سهمگینی از بیرون آمد ظاهرا چیز با با سطل آشغال ها تصادف کرده بود.

504 motorcycle

کلی شروع به گریه کرد و نیک در حالی که سلاحش را بیرون میکشید آدلیند را کنار کلی گذاشت و پایین رفت. از بالکن بیرون را نگاه کرد و متوجه موتور سیلکتی شد که کنار سطل ها به زمین افتاده. خیلی محتاط پایین رفت و بعد دم در صدای تنفس در آلودی را شنید. به سوی صدا بازگشت و در کمال ناباوری ترابل را دید که زخم خورده و صدمه دیده لنگان لنگان به سوی او میآید و به سختی می گوید: نیک... نیک به سوی او رفت و ترابل در آغوش نیک بیهوش شد.

وسن ها

بلوت باد

فوکس باو

وتن اوگن

نیم زابر بیست

دقت بیشتر

ریزه کاری

آمندا پروکتر می دانست یک گریم برای شان رینارد کار میکند.

Median Quest به معنای جستجوی موضوع خاصی است که توسط یک دختر انجام می گیرد و یا به معنای اولین سفر نیز می باشد. تا زمانی که سریال پخش نشود نمی توان مطمئن بود که کدامیک مد نظر است.

ترابل خونه جدید نیک را پیدا کرد.

تصاویر

ویدیو ها - نماشا

504 video

مهمان ناخوانده

شناسنامه قسمت
شناسنامه قسمت

شماره قسمت :4 شماره فصل:5


شخصیت بازیگر
نیک برکارد دیوید جیونتولی
هنک گریفین راسل هورنز بی
شان رینارد ساشا رویتز
آدلیند شید کلیر کافی
روزالی کالورت بری ترنر
درو وو رجی لی
مونرو سیلاس ویر میشل

شخصیت بازیگر
ترابل ژاکلینه توبینی
دانیل ترویر ریچارد پورتنو
فرانکی ادکینز رابرت بیکر
امیلی ترویر مادلین زیما

موجود شخصیت
وتن اوگن ایزاک پروکتر
دنیل ترویر
الی کمپر
امیلی ترویر
آماندا پروکتر
ایموس
بلوت باد مونرو
فوکسباو روزالی کالورت
نیم زابر بیست شان رینارد
گریم نیک برکارد
ترابل

مکان ها تشکل ها
خانه جدید نیک
ادویه فروشی
Advertisement