ویکی Grimm
Register
Advertisement
ویکی Grimm
Juliet searching این نوشته در دست تکمیل است
لطفا تا پایان کار صبور باشید شما می توانید با اضافه کردن اطلاعات و گسترش این نوشته به ما کمک کنید.
سردرد
421 headech

کد

421

نقل قول اولیه

در دست اقدام

نویسندگان

دیوید گرین والت
جیم کاف

کارگردان

در دست اقدام

قسمت بعد

غرش کن هاوک

قسمت قبل

جک رو نمی شناسی

سر درد[]

این قسمت در تاریخ 19.2.94بر روی آنتن رفت.

خلاصه قسمت[]

شکارچی در تعقیب یک آدمکش کثیف است،ترابل بر میگردد. در حین تحقیق بر روی یک قاتل ترسناک نیک و هنک به افشای هویت وی نزدیک می شوند در حالی که جان وو در خطر است. جولیت پیمان جدیدی برای انتقام می بندد و ترابل همه را با حضورش شوک زده می کند. کاپیتان رینارد، آدلیند و کنث نیز در این قسمت حضور دارند

داستان[]

جولیت واقعا به سمت مونرو شلیک کرد ولی هنک مونرو را از جلوی گلوله هل داد. اسلحه از دست نیک افتاده و همه وحشتزده به او نگاه کردند. جولیت متوجه شدکه آدلیند دیگر هگزن بیست نیست و مغازه را ترک کرد. روزالی و مونرو رسما اعلام کردند که دیگر هیچ کمکی به وی نخواهند کرد. نیک نیز تصمیم گرفت به شان زنگ بزند و به او هشدار دهد. ولی کسی که گوشی رابرداشت شان ریناردنوبد. مردی است که لهجه انگلیسی داشت و نیک از حرف های وی متوجه م ی شد که دارد با جک قصاب صحبت میکند.

هنک و وو و نیک به خانه رینارد رفتند و متوجه شدند که رینارد تلفن ا جواب نداده است. وی گفت که تمام مدت خواب بوده است و از حرفهایی که جک قصاب پشت تلفن زده بود تصمیم گرفتند به دیدن هنریتا بروند.که البته با جسد وی روبرو شدند.

کنث و چند هوندیگر افراد خانه روبرویی نیک را کشتند و در آنجا پناه گرفتند تا بهترین تصویر را از خانه داشته باشند.

نیک و هنک از رینارد در مورد علت ددیدار با هنریتا پرسیدند. او جریان را توضیح دادو قرارشد که وودر خانه وی مانده و از وی محافظت کند. با توجه به چیزی که آنها در کتاب نیک خوانده بودند برمی آمد که ممکن است رینارد یک نفر نباشد ودر حال حاضر جک قصاب هم در بدن وی حضور داشته باشد.

رختخواب نیک درخانه کاملا بهم ریخته و نیک ناگهان به یاد آدلیند افتاد. وی با هنک برای دیدن او رفتند و پس از توضیح اتفاقاتی که در مورد جولیت افتاد ، در مورد مشکل رینارد پرسید. آدلیند گفت که احتمالا شان برای لحظه ای مرده و هنگامی که به دنیا باز گشته است روح جک قصاب را نیز با خود برگردانده است. برای خارج کردن روح وی باید او را بکشند. یا حداقل کاری کنند که جک قصاب فکر کند کشته شده است.نیک و هنک این ایده را با مونرو در میان گذاشتند. بنا شد داروی غش مردگی را به خورد رینارد بدهند.

پس از توضیح جریان به کاپیتان رینارد از وی خواستند که فعلا در بازداشت خانگی بماند و وو در کنار ش باشد. هنک اسلحه او را گرفت و او به خانه رفت.

جک قصاب شب هنگام کنترل شان را به دست گرفته و به وو حمله کرد و وی را زد.

جولیت درخانه تنها بود که افراد ورات متوجه یک شخص شدند که در ایوان جلویی با دقت خانه را کاوش می کند. آنها با جولیت تماس گرفتند و به وی گفتند که یک بچه است (kid:به معنای یک فرد جوان کم سن وسال) قرار شد هوندگیری دنبال وی برود. چند کوچه آنورتر کله هوندیگر پس از ووگ جلوی پایش افتاد مهاجم کف دست او را نگاه کرد و فهمید که او ورات است. مهاجم ترابل بود که از پنسیلوانیا بازگشته بود.

Trbl21

شان دختر دیگری را تور کرد ولی نیک و هنک که متوجه جریان شده بودند وی را پیدا کردند. بازداشت کرده و به ادویه فروشی بردند. آنها داروی غش مردگی را تحت عنوان به یاد آورنده حافظه به وی خوراندند.

کلی برکارت با بچه به خانه نیک آمد و کنث او را کشت. جولیت دایانا را بغل کرد.

شان رینارد احساس خواب آلودگی می کرد. وی دراز کشید و به حالت اغما رفت . روزالی برای چک کردن نبضش به او نزدیک شد که جک قصاب گلوی روزالی را گرفت. و می خواست بدان به رینارد چه خورانده اند. ولی روزالی از دست او فرار کرد و وو هنک و نیک با گلوله های پلاستیکی به او شلیک کردند. دود سیاهی از دهان وی خارج شد و بعد که به هوش آمد جک قصاب کارش تمام شده بود.

421 nick Trubel wu sean roaslie hank

در این میان ترابل سر رسید و بدون کوچکترین هدر دادن وقتی به نیک جریان را در 3 جمله توضیح داد: نیک یه عالمه آدم تو خانه ات هستن من الان یک هوندیگر رو کشتم باید بریم.

آنها که وارد خانه شدند هیچ کس آنجا نبود . و بعد چشم ترابل به جعبه ای افتاد که در خانه قرار داشت واز کنار آن خون بیرون ریخته بود. نیک در جعبه را گشود و سر قطع شده مادرش، کلی برکارد را مشاهده کرد.

ناباورانه عقب نشست و فریاد زد.

دقت بیشتر[]

ریزه کاری[]

تصاویر[]

Advertisement