ویکی Grimm
Register
Advertisement
ویکی Grimm

Juliet searching این نوشته در دست تکمیل است
لطفا تا پایان کار صبور باشید شما می توانید با اضافه کردن اطلاعات و گسترش این نوشته به ما کمک کنید.
کله اختاپوستی
402 octopusthead

کد

402

نقل قول

الکساندر اسمیت

نویسندگان

جیم کاف و دیوید گرین والت

کارگزدان

ترنس اوهرا

قسمت بعد

آخرین مبارزه

قسمت قبل

به خاطر خاطرات متشکرم

کله اختاپوستی[]

قسمت کله اختاپوستی قسمت دوم از فصل سوم و قسمت شصت و هشتم از ابتدای سریال گریم می باشد که در تاریخ 9 آبان 1393معادل با تاریخ میلادی 31 الکتبر 2014 از شبکه NBC پخش گردید.

داستان[]

زن موطلایی وارد اتاق شان میشود ودکتران مانع امدنش او میشوند.زن موطلایی چشمانش برق میگیردوزمان می ایستداودرکیفش ماری دوسری را بیرون می اورد که یک سر ان به قلب شان سردیگری را به قلب خودش می زندوبیهوش میشود وزمان به حالت عادی برمیگرددکه ودکتران بالا سرزن مو طلایی میروندکه درهمان لحضه شان زنده میشود.

اتریش

ویکتوردرحال صحبت کردن با دوستش بود که گوشی دوستش زنگ میخورد وخبر میدهند که ادلایند به اتریش امده.ویکتور به دیدن ادلایند می رود و به ادلیند میگوید کاری که بهت گفته بودم را انجام داده ای؟ادلایند میگوید بله قدرت گریم را ازش گرفتم ویکتورباور نمی کردومی گوید بایدتأییدیه بگریم تا بتوانی بچه ات را ببینی.ادلایندخیلی اصرار میکرد که به داخل بیایدکه بالاخره در را برای ادلایند باز میکنند.

ترابل همچنان در تعغیب دارنس بود.هنک ونیک باهم در حال صحبت بودند که جولیت چطوری با این قضیه کنار می اید؟نیک گفت:" سعی میکنه منو مقصر ندونه" که در همان لحضه گوشی نیک زنگ میخوردوترابل به نیک خبر میدهد که کله اختاپوسی در هتل است ومیخواهد اتاق بگیرد.

ویکتور ،آدلیند را به زیر زمین همراهی میکرد تا بچه اش رابگیرد ادلاینداز ویکتور پرسید چرا بچه من این پایین است؟کی از بچم مراقبت میکند؟ویکتور پاسخ می دهد:ما هممون ازبچت مراقبت میکنیم اینجا امن ترین جا برای بچه ات است.ویکتور از اوضاع وخیم شان صحبت میکرد که هر لحضه ممکن است بمیرد که در همان لحضه ویکتور ادلایند را به طرف زندان هل می دهد ودر را می بندد ومیگوید اینجا بهترین جا برای هگزن بیست هست.ادلایند ووگ میکندوفریاد میزند بچه من کجاست من کاری را که خواسته ای را انجام دادم.ویکتور پس از بسته شدن در می گوید که بچه تو دست من نیست وجبهه مقاومت اون رو از من دزدید. آدلیند در همانجا زندانی می ماند.

402 trubel

ترابل همچنان دارنس را تعغیب میکردووقتی که دارنس سوار اسانسور شد ترابل ازراه پله ها دویدتا به دارنس برسدوشماره اتاق دارنس را گرفت وبه بیرون از هتل رفت وشماره اتاق دارنس رابه نیک و هنک دادومقداری پول هنک گرفت تا برای خودش نهار بخردو هنک هم به ترابل گفت: همه اش را خرج نکن برای من رسید بیار.

مونرو و روزالی در مغازه بودندوکتاب هارا زیرورو میکردند تا چاره ای برای نیک پیدا کنند.رزالی خسته شده بود:ما باید بفهمیم داخل اون شیشه چی بوده که شان برای نیک اورده بود مونرو به رزالی میگوید نیک هنوز پلیس است ومیتواند جایی را که ادلایند جادو را درست کرده است را پیدا کند رزالی به مونرو گفت شاید اون معجون را خود شان درست کرده اون یک زابربیست است.

ترابل پشت در اتاق دارنس فال گوش ایستاده بود.دارنس اطلاعات دکتر اسلوکام در ذهنش مرور میکرد ودر دفتر چه ای ان را مینوشت.دارنس به دوست اسلوکام زنگ میزند واز اوضاع اسلوکام صحبت میکند ومیگوید من باید شمارو ببینم پشت تلفن نمیشه صحبت کرد.دوست اسلوکام ادرس را میدهد تا باهم ملاقات کنند. آدرسی کرا که مرد پشت تلفن می گوید، دارنس در دفتر یادداشتش وارد می کند.دارنس ازاتاق خارج میشودوترابل پشت یکی از درهایی هتل قایم میشود.دارنس به دم دراتاق هتل خود نگاه میکند وتکیه از نان که در دست ترابل انجا ریخته بود.دارنس از هتل خارج میشود وترابل همچنان در تعغیب او.

زن مو طلایی در اتاق شان بودوشان را صدازدشان چشمانش را باز کرد وبه زن مو طلایی نگاه کرد وگفت مادر.

نیک و هنک در حال جمع اوری اطلاعات دکتر اسلوکام بودندو هنک چند تا اطلاعات پیدا کرد.خانومی به نیک زنگ میزند تا در مورد اسلوکام صحبت کندنیک تلفن را روی ایفون میگذاردتا هنک هم بشنود.خانومی که پشت تلفن بود در مورد وضعیت اسلوکام صحبت میکردومیگفت خیلی افسرده شده است حتی دختر خودش هم نمی شناسد نیک ازاو خواست تا شماره دخترش را بدهندوبا اوصحبت کنند.نیک در مورد کله اختاپوسی صحبت میکرد که در همان لحضه چاوز امد واز نیک خواست تا با هم صحبت کنند که در همان لحضه ترابل زنگ میزند ومیگوید من الان با کله اختاپوسی در اتوبوس هستم اون موهاشو رنگ کرده خیلی تغییر کرد هنک به ترابل گفت حواست رو جمع کن و فاصله ات را با اون حفظ کن.

402 chavez

چاوز نیک را به اتاق بازجویی بردو نیک را سوال پیچ میکرد که چرا در روز تیر اندازی شان به خانه او آمده است. نیک هم اظهار بی اطلاعی می کرد.

چاوز از نیک پرسید ایا میدانی که تریسا مشکل روانی داشته ودر تیمارستان بوده نیک از ترابل دفاع میکند .میگوید اون دختر خوبیه اون روز هم برای دفاع از خودش مامور شما را کشته.چاوز ایینه را نگاه میکند ووقتی که بر میگردد ووگ میکند تا بفهمد که ایا نیک گریم است یا خیر. اما نیک نتوانست ووگ چاوز را ببیند چاوز هم از اینکه نیک گریم نیست خیالش راحت شد ودیگر سوالی ارنیک نداشت.

وو وارد سیستم شد وعکسی که از ترابل برای تعقیبش داشتنند نگاه میکرد ویاد ان روز افتاد که نیک ترابل را وارد صحنه جرم کرد وبه عنوان دانشجویه جرم شناسی خواند افتاد.

اتریش

مردی برای ادلایند غذا اورد. ادلایند از جای خود برخاست وبه ظرف غذانگاه کرد و ان را پرت کرد به گوشه زندان. ویکتور در حال غدا خوردن بود که راسپولی به او گفت: تا کی میخوای آدلیند را نگه داری؟ ویکتور گفت تا وقتی که اسم تمامی کسایی که در جبهه مقاومت کمکش کردن فرار کند را بگوید وبه صفحه مانیتورش که ادلایند در زندان را نشان می داد نگاه میکرد.

هنک در حال صحبت کردن با تلفن بود که وو سر میرسد هنک تلفن را قطع میکند و وو به او میگوید میشه یک لحضه وقتت را بگیرم.وو به هنک گفت :میخوام راجب اون دختری که در خانه نیک زندگی میکند صحبت کنم دانشجویه جرم شناسی بود؟

هنکگفت بله درسته که همان لحضه نیک سر میرسد هنک که از قفه ایجاد شده خوشنود است، از وو عذر خواهی میکند ومیگوید ما الان در گیر پرونده هستیم بعدأ راجب این موضوع صحبت میکنیم.هنک ونیک راهی شدند وهنک به نیک گفت وو راجب تربسا سوال میکرد نیک گفت چی بهش گفتی؟هنک گفت چیز خاصی نگفتم ولی نمیشه از این قضیه قصر در رفت.هنک قضیه ترابل را نیک گفت ونیک از بابت این قضیه جا خورد زیرا آندو به وی تاکید کرده بودند که مرد را تعقیب نکند ودر هتل بماند.

چاوز در حال صحبت کردن با تلفن بود ومیگفت: برکارد گریم نیست هیچ شکی ندارم جلوش ووگ کردم.فکر کنم بدونم گریم کیه و مطمئن میشم.

جولیت وارد مغازه روزالی میشود مونرو به اون میگه هنوز چیزی پیدا نکردیم جولیت میگه لازم نیست مونرو میگوید: یعنی چی ؟تو نمیخوای به نیک کمک کنی؟جولیت گفت:نه منظور من این نبود ولی گریم بودن بهترین اتفاق بین من و او نبود.نیک هم زیاد مطمئن نیست که بخواد دوباره گریم شه.بهتره یکم بهش فرصت بدیم که گریم بودن بهتره یا نبودن مونرو روزالی وقبول کردند تا به نیک فرصت بدهند.بعد رفتن جولیت روزالی به مونرو گفت یک ذره زمان یعنی چقدر مونرو گفت نمیدانم اما ما به گشتن ادامه میدیم.

شان در اتاق بیمارستان بود وبه مادر نگاه کرد وگفت تو واقعآ اینجایی این دومین باری که جانم را نجات میدی مادر شان به او گفت اولین بار دردش بیشتر بودودر باره اتفاقی که افتاد پزسید شان گفت کا خانواده سلطنتی بوده مادر شان گفت اونها هیچوقت دست بردار نیستند.شان میخواست از جایی خود بلند شود که مادرش جلوی او را میگیردشان به مادرش میگوید من باید پیش نیک بروم ادلایند معجون دو قو سازی استفاده کرده ویک چیز دیگری هم هست یک دختر بچه من و ادلایند مادر شان گفت پس مادر بزرگ شدم.

ترابل همچنان در تعغیب کله اختاپوسی بود که نیک زنک میزند واز ترابل سوال میکند که الان کجا هست ترابل نام خیابان را به نیک میدهد ونیک هم میگوید بهش نزدیک نشو تا ما بیاییم اما ترابل دست بر دار نبود.دارنس به خانه دوست اسلوکام رسید ودر را کوباند.صاحب خانه در را باز میکند و کله اختاپوسی وارد خانه میشود و داستان را برای دزست اسلوکام تعریف میکند واز او در خواست یک لیوان اب میکند ووقتی دوست اسلوکام رفت تا اب بیاورد کله اختاپوسی به کنار پنجره رفت ووقتی خواست ووگ کند ترابل را میبیند که در حیاط بوده.دوست اسلوکام لیوان اب را میاور اما متوجهه شد که کسی در تعقیب ان است.ترابل به در پشتی خانه رفت وبه داخل خانه نگاه کرد ودید مردی رو زمین افتاده که همان لحضه کله اختاپوسی سر میرسد وبا چوبی به سر ترابل میزند.

نیک وهنک به خیابانی که ترابل ادرسش را داده بود میرسند اما خبری از ترابل نبود نیک به گوشی ترابل زنگ میزند اما گوشی دست کله اختاپوسی بودر وان را در اکواریوم انداخت.هنک به نیک گفت به هتل دارنس برویم شاید ادرسی انجا باشدو راهی شدند.

ادلایند در زندان روی زمین خوابیده بود واطرافش موش بود وقتی ادلایند از خواب بیدار شد ووگ کرد وهمه موش ها پا به فرار گذاشتند.

ترابل بیهوش روی موبل بود کله اختاپوسی چند بار بر صورت اون زد وترابل بهوش امد واز ترابل پرسید چرا منو تعغیب میکنی پلیس هم که نیستی ترابل جوابی نداد کله اختاپوسی به ترابل گفت بلاخره میفهمم همچی تو کلته و ووگ کرد اما ترابل چشمانش را بست نگذاشت بفهمد که گریم است کله اختاپوسی از جایی خود برخاست و به سراغ دوست اسلوکام رفت وکله او را گرفت همان طور که داشت ذهنش را خالی میکرد ترابل بلند میشود شروع به زدن کله اختاپوسی میکندوکله اختاپوسی ترابل را به گوشه ای پرت میکند وترابل بیهوش میشود کله اختاپوسی ووگ میکند وسر ترابل میگیردوشروع به تخلیه ذهن ترابل میکنداما چه تخلیه ذهنی همه صحنه هایی را که ترابل را میرنجاند تمامی ووگ های وسن کله اختاپوسی از تخلیه ذهن دست بر میدارد و فریاد میزندوای خدای من تو یک گریم هستی و به گوشه دیوار میرود و سرش را میگیرد و فریاد میزند که همان لحضه نیک وهنک سر میرسند.نیک بلا سر ترابل میرود وبه ترابل میگوید منو میشناسی ترابل میگوید.بله نیک تورامیشتاسم.هنک هم بلا سر کله اختاپوسی میرود وبه او دستبند میزندوبعد سراغ دوست اسلوکام میرود واز او میپرسد نامت چیست خوشبختانه همچی رابه یاد داشت وبعد پیش ترابل میرود ومیگوید ترابل یادت هست کی هستی ترابل میگه اره من یک گریمم.

نیک وهنک وارد سیستم شدند واطلاعات کله اختاپوسی که جاسوس بود را مطلع شدندوهنک به نیک گفت به نطرت چی از ترابل گرفته.

کله اختاپوسی در زندان صحنه هایه ووسن جلوی چشمش می امد وفریادمیزد

نیک وهنک به ملاقات شان رفتند بعد از احول پرسی شان به نیک گفت اون معجون بدستت رسید نیک گفت نه من دگه گریم نستم که همان لحضه مادر شان میایدشان مادرش را به نیک و هنک معرفی میکند ومیگوید اون منو نجات داد.شان به نیک گفت اون دختری که تو خانه تان بود کارش با قمه عالی بود

جولیت ترابل را صدا میزند تا بیاید وصبحانه بخورد ترابل به اشپز خانه امد وگفت وای خدای من بیکن نیک حال ترابل را پرسید وگفت تابحال به این راحتی نخوابیده بودم .ترابل دوچرخه جولیت را قرض میگیرد ونیک به اون میگه مواظب باش ترابل میگه باشه من تنها گریم این شهرم

وو به خانه نیک می اید وراجب ترابل از نیک سوال میکند که همان لحضه نیک سردردشدیدی میگیرد ادلایند هم همین حال را میگرید ودید ادلایند ونیک جابه جا میشود نیک زندان را میبیند و ادلایندخانه نیک را سردرد ارام تر میشود و همه چی به حالت اولیه برمیگردد.

ترابل در خیابان در حال دو چرخه سواری بود که ماشینی او را تعغیب میکر واون ماشین جلوی ترابل پیچیدودو مرد ازماشین پیاده شدندوسر ترابل راپوشاندندواورا سوار بر ماشین کردند در کناره راننده چاوز نشته بود وبه راننده گفت بروبرو

وسن ها[]

بلوت باد

فوکس باو

گدکت نیس اسر

اسپینتاد(در ذهن ترایل)

راب کوندور (در ذهن ترایل)

ویندگو(در ذهن ترابل)

لوئن(در ذهن ترابل)

کلاستریک (در ذهن ترابل)

دقت بیشتر[]

شان رینارد به زندگی بازگشت.

وو فهمید که ترابل مجرمی است که در پرونده قتل دوگانه در قسمت کسی نیم داند چه دردسری دیده ام به عنوان مضنون شناخته شده بود.

ترابل به دست چاوز دزدیده شد

ریزه کاری[]

شماره اتاق تیموتی پارکال 402 بود.

تصاویر[]

تصاویر پشت صحنه[]

ویدیو ها - آپارات[]

402 promo

دعوای تن به تن به سبک گریم

شناسنامه قسمت
شناسنامه قسمت

شماره قسمت :2 شماره فصل:4


شخصیت بازیگر
نیک برکارد دیوید جیونتولی
هنک گریفین راسل هونزبی
شان رینارد ساشا رویتز
جولیت سیلورتون بتسی تالوچ
در وو رجی لی
مونرو سالیس ویر میشل
روزالی کالورت بری ترنر
آدلیند شید کلیر کافی

شخصیت بازیگر
ژاکلینه توبینی ترابل
ویکتور کنگز برگ آلکسیس دنیلوف
چاوز الیزابت رودریگز
الیزابت لاسل لوئیس لامبارد
تیموتی پرکال برایان لچر
مارکوس راسپولی فیلیپ آنتونی رودریگز

موجود شخصیت
هگزن بیست/زابر بیست آدلیند شید
شان رینارد
الیزابت لاسل
گریم نیک برکارد
تریسا روبل
بلوت باد مونرو
فوکس باو روزالی
گدکنتیس اسر تیموتی پرکال
استاین آدلر چاوز

مکان ها تشکل ها
اداره آگاهی پرتلند گروه ناشناس وسن ها
خانه نیک ورات
خانه مونرو خانواده سلطنتی
تریلر
ادویه فروشی
Advertisement