ویکی Grimm
Register
Advertisement
ویکی Grimm

322 trubel has bottle هشدار! اگر با "من وتو" پیش میری نخون!
این صفحه از من وتو جلو تر است. اگر بخوانید، قسمت های بعدی لو می رود و دیگر لذتش رو نخواهید برد. این یک توصیه است. خواندنش به عهده خودتان است.
Juliet searching این نوشته در دست تکمیل است
لطفا تا پایان کار صبور باشید شما می توانید با اضافه کردن اطلاعات و گسترش این نوشته به ما کمک کنید.
قرار دوگانه
Double date

کد

415

نقل قول

هرومافریدیتوس

نویسندگان

برنا کاف

کارگردان

کارن گاویولا

قسمت بعد

بی وفا(قلب شکن)

قسمت قبل

بدشانس

نام لاتین

Double Date

قرار دوگانه[]

قسمت قرار دوگانه قسمت پانزدهم از فصل چهارم و قسمت هشتاد و یکم از ابتدای سریال گریم می باشد که در تاریخ 7 فروردین 1394معادل با تاریخ میلادی 27 مارس 2015 از شبکه NBC پخش گردید.

داستان[]

شان مدام لحظه تیر خوردنش را خواب میدید و بعد از خواب بر می خاست و میدید دارد خونریزی میکند.

نیک شاید برای هزارمین بار برای جولیت پیام گذاشت: جولیت باهام تماس بگیر باید با هم حرف بزنیم.

در یک بار، یک زن که به تازگی از همسرش جدا شده بود، با مرد متاهلی آشنا شد و او را به خانه  خود برد .زن برای لحظه ای از اتاق خواب بیرون رفت که ناگهان شوهر زن پدیدار شد. او خشمگین که فکر می کرد زنش با مرد رابطه دارد و تهدید کرد او را می کشد. مرد هر چه پول داشت به او داد و بعد از خانه گریخت ولی گوشی اش درخانه  زن جا ماند. وی بیرون در ایستاد تا زن بیرون بیاید. زن بیرون آمد و او به زن حمله کرد وتهدید کرد که شکارت خواهد کرد و بازوان زن را گرفت  و فشار داد. ناگهان زن تبدیل به یک وسن وحشتناک شدکه مواد لزج روی پوستش روی صورت و دستان مرد ریخت. مرد از شدت درد و تعجب جیغ زنان روی زمین افتاد.

سر صحنه قتل معلوم شد که روی پوست مرد آنزیم های نوعی باکتری گوشت خوار وجود دارد که موجودات نادری آن را ترشح می کنند. شان خیلی واضح گفت که به نظر وسن است و هنک توضیحات تکمیلی داد: یا داریم دنبال یک حلزون گنده می گردیم! آنها درحال ردیابی گوشی مرد بودند.

خانم صاحبخانه چیز زیادی از مستاجر جدید نمی دانست و تنها گفت که یک زن زیبا بوده است. آنها وارد خانه شدند ولی هیچ چیز جز گوشی مقتول آنجا پیدا نکردند.

شان نزد دکتر رفت و دکتر به او گفت که حالش خوب است و برای تایید بهتر یک ام آر آی از او گرفت.

معلوم شد که اسم زن جعلی است. و وو سر رسید و گفت که اثر انگشت یک مرد را در خانه یافته نه یک زن. لاینس بالوزین . وی سابقه کلاهبرداری داشت. از آنجا وی در ایالت کنتاکی ساکن بود و جرم را در پرتلند مرتکب شده آنها احتمال می دادند که این  زن و مرد باز هم از این شیطنت ها کرده باشند.

مرد در هتل به زنش غر میز د. به زعم او تقصیر زن بود. زن می بایست از در پشتی خارج شود و بعد ووگ کرد و به شکل همان موجود شبیه زن در آمد و داد زد: می شنوی چی میگم؟ زن گفت که بدون او اینکار انجام پذیر نیست.

شان به دیدن روزالی و مونرو رفت و جریان را برای آنها شرح داد و از آنها خواست که کتاب مادرش را پس بدهند. روزالی به او گفت که مادرش کتاب را بسته است. شان در جریان نبود که چگونه کتاب دفعه آخر باز شده و این را پرسید و مونرو گفت که باید خون رویش بریزند.رزوالی گفت: اون مادرته شاید خون تو بازش کنه و لی شان با یک توضیح تکمیلی او را از اشتباهش در آورد:  نه اگه اونجور قفلی روش زده شده فقط خون هگزن بیست می تونه بازش کنه. بنابراین شان به یک هگزن بیست احتیاج داشت.

شب که به خانه اش برگشت. جولیت در ماشین منتظرش بود و بعد به سراغ شان رفت.

نیک که همان لحظه رد تماس گرفته بود برای جولیت پیام گذاشت: جولیت این منم باید حرف بزنیم .خواهش می کنم. خواهش می کنم  باهام تماس بگیر.

هنک وسن را در تریلر یافته بود ولی با دیدن حال وار فته نیک از او پرسید که چی شده است. نیک خیلی سربسته گفت که با جولیت مشکل دار شده است.

وسن مورد نظرشان هونتالامی مواجی بود.

شان با دیدن تصویر جولیت با خود اندیشید: باز چی شده و در را گشود و جولیت وارد شدو گفت: من دیشب رو تو ماشینم خوابیدم. دوباره اینکار رو نمی کنم.

شان گرچه حدس می زد ولی پرسید: منظورت چیه؟ جولیت پاسخ داد: لازمه یک جایی بمونم. شان به حالی که نمی خواست ادبش را نیز از دست بدهد و در آن واحد جولیت را بیرون بیندازد گفت: فکر نکنم اینجا بهترین جا برای تو باشه. جولیت گفت که تا نفهمد چیست نمی تواند به خانه برود. شان اساسی ترین سوال را مطرح کرد: نیک می دونه تو اینجایی؟ جولیت بی آنکه به شان نگاه کند گفت: نه. شان خیلی جدی موضعش را مشخص کرد: متوجه هستی که این موضوع من رو تو شرایط خیلی ناجوری قرار می ده. جولیت خشمناک پاسخ داد: در مورد ناجور حرف می زنی؟ گوش کن تو تمام عمرت با این زندگی کردی . می دونی چیه. من لازمه بدونم با چی طرفم تا بتونم باهاش کنار بیام.

شان موضوع را گرفت. جولیت ظاهرا تنها به دنبال یک فضای دور از نیک-گریم- و یک نیروی کمکی برای کنار آمدن با شرایط بود. برای همین به عنوان اولین توصیه به او گفت که باید بیشتر مراقب باشد، زیار مردم آنچه آنها هستند را نمی پذیرند. و واکنش ها ممکن است مرگبار باشد.

جولیت بیشتر لجش در آمد  و با درماندگی گفت: هیچ نکته مثبتی تو این قضیه نیست؟  شان به او توضیح داد که استاده ای که او تصمیم میگرد از نیرویش بکند آینده او را شکل خواهد داد.

و شان توضیح داد که نیروهای او خیلی فراتر از نیروهای شان است. جولیت با دلسردی به میز تکیه داد وگفت: پس می گی باید باهاش بسازم. شان صادقانه گفت: همه همینطورن. و بعد به جولیت گفت: ازت یک خواسته ای دارم. جولیت بی آنکه به او نگه کند با همان حال خراب گفت: چیه؟ شان پساخ داد: می خوام که یک کتاب رو برام باز کنی.

گرچه روزالی احتمالا می خواست مخالفت کند ولی نگاه نیک وهنک فقط او را به این اندازه رهنمود کرد: فقط اوضاع از کنترل خارج نشه. بنا بود که مونرو برود و سعی کند هونتالامی مواجی را در بار الیور توئیست پیدا کند و اجازه دهد که زن مخ او را بزند وبعد آنها در یک فرصت مناسب زن وشوهر را بگیرند.

در بار الیور توئیست، تقزیبا به هدفشان رسیدند.

شان چاقویی را به دست جولیت داد و گفت: کافیه خونت رو بریزی رو کتاب. جولیت نگاه ناباورانه ای به او انداخت و گفت: جدا؟ کافیه دستم رو ببرم و خونم رو بریزم.؟شان پساخ داد: من خودم اخیرا خونریزی داشتم. جولیت نگاهی به کتاب کرد و گفت: چرا نمی تونی خودت بازش کنی؟ مگه تو نیم هگزن بیست نیستی. شان حوصله اش از این اشتباه تاریخی سر رفت: چرا همه این اشتباه رو می کنن. من هگزن بیست نیستم. زابر بیستم. با هم فرق می کنه.  پس از یک بگو مگوی دیگر بلاخره جولیت اینکار را کرد و کتاب باز شد. بعد از انکه متوجه شد این کتاب چه کاربردی دارد به شا ن گفت که می خواهد آن را بخواند.

مونرو با زن به خانه او رفت. وو خانه را زیر نظر داشت و نیک وهنک نیز آنجا منتظر بودند که برنامه شروع شد و با بیرون رفتن زن از اتاق مرد سر رسید. مونرو به سختی به نیک و هنک دست تکان داد تا به کمک او بروند و وقتی آنها رفتند مرد فرار کرد. نیک به دنبال او دویدی ولی مرد سه خیابان پایین تر، ووگ کرد و بعد به شکل زن! در آمد و از آنجا رفت. نیک ناباورانه سر رسید و دید که کت مرد روی زمین افتاده و گوشواره های زن داخل آن است.

در خانه آنها زن را پیدا نکرده بودند ولی نیک متوجه موضوع عجیبی شد. در کتاب گریم ذکر شده بود که زن و مرد این وسن با هم مسافرت می کنند ولی زن هرگز گیر نیفتاده است. وی نتیجه گیری کرد که شاید این وسن هر دو جنس را در آن واحد دارد. و با وو گ از مرد به زن تغییر جنسیت ی دهد این موضوع توضیح می دهد که چرا با فرار لاینس زن نیز ناپدید شده و گریم ها هم همیشه مرد را کشته اند. مونرو پرسید: خی حاالا چطور مرده رو پیدا کنیم...زنه...اونا؟ به زعم هنک حتی فکر کردن  به زن و مرد بودن در آن واحد ترسناک بود.

هونتالامی مواجی بخش زن و بخش مرد با هم دعوا می کردند وسر هم داد می زدند. پس ازهر  ووگ هر کدام دیگری را مقصر می داسنت.

آنها تصمیم داشتند که هوناتلامی مواجی را روی مرد قفل کنند تا نتواند خود را به شکل دیگری در بیاورد. روزالی معتقد بود این موجود نمونه بارز بحران هویتی است. سپس قرار شد که با کمان صلیبی به او شلیک کنند.

آدلیند بیصبرانه منتظر بود که جواب تست حاملگی اش را ببیند و بعد از سه بار تست معلوم شد که باردار است. او وحشتزده جیغ زد: نه من نمی تونم یک بچه دیگه داشته باشم! من حتی نمی دونم اولی کجاست! سپس با خود اندیشید که یک پدر دیگر برای کودکش بتراشد. در این لحظه شاه سر رسید و او با شاه صحبت کرد. معلوم شد که آنها دارند ویکتور را می فرستند.

در حال ساخت دارو، روزالی به مونرو گفت که بیشتر بریزد و مونرو پرسید: مگه می خوای طرف رو به تیراناسزاروس تبدیل کنی؟ نیک محلول را داخل تیر ها زوبین ریخت.

آنها دوباره زن را یافتند و وو مردی که همراه او بود را دک کرد. زن داشت فرار می کرد که نیک جلوی او را رگفت. آنها او را ترساندند و استیسی برای حمله به آنها به شکل لاینس در آمد و نیک به او شلیک کرد. وی به حال لاینس در آمد.

وی به هنک و نیک توضیح داد که قرار نبوده کسی صدمه ببیند وآن یارو به استیسی حمله کرد. سپس خواست دوباره ووگ کند ولی نتوانست. او برای ازدست دادن استیسی به شدت ناراحت شد.

وسن ها[]

بلوت باد

فوکس باو

نیم زابربیست

هگزن بیست

هونتا لامی مواجی

دقت بیشتر[]

برای نخستین بار پس از قسمت ساعت مرگ، نیک از کمان صلیبی اش استفاده کرد.

ریزه کاری[]

نام استیسی نامی است که از نظر تاریخی هم اسم مذکر است و هم اسم مونث

تصاویر[]

شناسنامه قسمت
شناسنامه قسمت

شماره قسمت :15 شماره فصل:4


شخصیت بازیگر
نیک برکارد دیوید جیونتولی
هنک گریفین راسل هورنزبی
شان رینارد ساشا رویتز
مونرو سالیس ویر میشل
جولیت سیلورتون بتسی تالوچ
آدلیند شید کلیر کافی
روزالی کالورت بری ترنر
درو وو رجی لی

شخصیت بازیگر
لوئیس بالوزین مارک فامیلیتی
استیسی بالوزین برینا لین
ویکتور آلکسیس دیزوف

موجود شخصیت
بلوت باد مونرو
فوکس باو روزالی کالورت
هگزن بیست جولیت سیلورتون
آدلیند شید
هونتالامی مواجی استیسی و لوئسی بالوزین

مکان ها تشکل ها
اداره آگاهی پرتلند خانواده سلطنتی
تریلر
ادویه فروشی
Advertisement