ویکی Grimm
Register
Advertisement
ویکی Grimm

322 trubel has bottle هشدار! اگر با "من وتو" پیش میری نخون!
این صفحه از من وتو جلو تر است. اگر بخوانید، قسمت های بعدی لو می رود و دیگر لذتش رو نخواهید برد. این یک توصیه است. خواندنش به عهده خودتان است.
Juliet searching این نوشته در دست تکمیل است
لطفا تا پایان کار صبور باشید شما می توانید با اضافه کردن اطلاعات و گسترش این نوشته به ما کمک کنید.
ماریشوسه
412 Marechaussee

کد قسمت

412

نقل قول اولیه

شاهزاده

نویسنده

جیم کاف و دوید گرین والت

کارگردان

اریک لانوی

قسمت بعد

محاکمه توسط آتش

قسمت قبل

تا زمانی که مرگ ما را از هم جدا کند

نام لاتین

Maréchaussée

ماریشوسه[]

قسمت ماریشوسه قسمت دوازدهم از فصل چهارم و قسمت هفتاد و هشتم از ابتدای سریال گریم می باشد که در تاریخ 17 بهمن 1393معادل با تاریخ میلادی 5 فوریه 2015 از شبکه NBC پخش گردید.

داستان[]

دو وسن کلاهبردار با استفاده از ووگشن مردم را متقاعد می کردند که دارند با ارواح حرف زده و کلی پول از این میان در می آوردند که یک مانتیکور به سراغ آنها رفت و آندو را کشت و از جسد آنها عکس گرفت.

هنریتا با جولیت در مورد وضعیت فعلی صحبت کرد. از آنجا که جولیت نه کنترل ووگش را داشت و نه کنترل حرکاتش را وی مجبور شد تو روی جولیت ووگ کند تا بتواند ووگ او را ببیند. سپس از او خون گرفت و به او گفت که خبرش را به او خواهد داد که آیا میت واند او را کمک کند یا نه. به او هم تصویه کرد که حتما سعی کند ووگش را کنترل کند. بهزعم او جولیت مانند یک بچه 5 ساله است که یک اسلحه پر به دستش داده باشند.

روز بعد به محض بازدید از صحنه قتل، هم وو هم نیک و هم هنک متوجه شدند که با یک مانتیکور طرف اند. نام نفر آخر در دفتر ملاقات فالگیر ها وجود داشته و آنها تصمیم گرفتند سراغ وی بروند.

شان متوجه بازگشت آدلیند ویکتو و راسپولی شد.

از بازجویی زن به این نتیجه رسیدند که وی یک کرزایته بوده و با دیدن ووگ باور کرده است که دارد با روح شوهر مرحومش حرف می زند.

انجمن وسن تاییده مرگ فالگیر ها را دریافت کرد .اتلسکاندر معتق بود که آها بیش از هر کس دیگری از دست ماریشوسه فرار کرده اند.بعد از تایید صحت عکس قرار شد مبلغ مورد نظر برای جسد آنها به حساب قاتل واریز شود. قاتلشان با نام جانتان وایل در خواست صدور اجازه یک قتل دیگر را هم در پرتلند خواسته بود: دارول.

مونرو و روزالی از ماه عسل بازگشتند و مونرو پیشنهاد کرد که به نیک و هنک زنگ بزنند.

در کلانتری آنها به این موضوع فکر می کردند که مانتیوکور برای فالگیری به آنجا رفته و با دیدن ووگ عصبانی شده و آندو را که می خواستند سرش کلاه بگذارند کشته است. ولی نیک احتمال می داد که کار انجمن وسن نیز باشد. وو پرید: کی؟ تلفن نیک زنگ خورد و متوجه شد که مونرو وروزالی بازگشته اند .

پس از قطع گوشی، روزالی پرسید: نیک و جولیت دارن میان؟ مونرو گفت: بیشتر شبیه به نیک و هنک بود. روزالی سبدرخت چرک ها را برداشت و گفت: زیاد طول نکشید!

ویکتور آدیلند و راسپولی به اتاق هتل آمدند و بعد شان سر رسید. ویکتور از دعوای خانوادگی که ممکن بود شروع شود جلوگیری کردو بعد به شان گفت که بدون بچه از آنجا نمی روند.

نیک وهنک جریان فالگیری را تعریف کردند و روزالی گفت که احتمالا با یک ماریشوسه طرف اند. ماری شوسه گروهی از وسن ها هستند که در ازای دریافت پول، وسن های خاطی را به جای انجمن وسن مجازات می کنند. سپس روزالی به نیک یک توصیه دوستانه کرد: نیک اگه مربوط به انجمن وسن باشه، من باشم دخالت نمی کنم. نیک گفت: به عنوان یک گریم شاید ولی به عنوان یک پلیس نیم تونم.

412 juliet in kitchen

در آشپزخانه، جولیت درحال درست کردن شام بود و می خواست نمک دان را بردارد که نمکدان داخل دستش پرید. وی که هم حال کرده بود و هم جا خورده بود، نمکدان را سرجایش گذاشت و تصمیم گرفت که فلفلدون را که فاصله بیشتری داست بگیرد. به شدت روی فلفلدون متمرکز شد و فلفلدون می لرزید که صدای در آمد و نیک او را صدا زد. جولیت از جا پرسید و گفت: بله و رویش را برگرداند درست در همین لحظه فلفلدون به سویش پرواز کرد ومحکم به سرش خورد. از صدای ناله او نیک وارد شد و پرسید: چی شد؟ جولیت گفت اون فلفلدون احمق خورد تو سرم. نیک نگاه به جولیت انداخت و نگاهی به فلفلدون وسط آشپزخانه و بعد پرسید: فلفلدون رو زدی تو سرت؟ و جولیت قضیه را ماسمالی کرد.

412 crime scene photograph

دارول- همان مردی که والد می خواست او را بکشد- بر سر دختری فریاد زد و توی روی او ووگ کرد تا مجبورش کند دوبرابر کار کند. سپس مانتیکور به او حمله کردو او را کشت و از جسد او عکس گرفت.

روزالی با انجمن وسن تماس گرفت ودرمورد قتل ها پرسید و می خواست بداند آیا ماریشوسه ای در پرتلند است؟ آنها خیلی رسمی به وی گفتند که درخواستش بررسی خواهد شد و گوشی ر اقطع کردند.

از ظواهر امر بر می آید که دو مقتول اولی تمام تلاششان را کره اندکه شناسایی نوشند. در این میان شان آمد و به آنها گفت که داخل دفترش بیایند. او جریان دیدن پرنس جدید و آدلین درا گفت و به آنها گفت که برایشان مهم نیست ما می دانیم آنها کجا هستند یا نه، اونا بدون دایانا نمی رن. مواظب باشدی وحواستون رو جمع کنید.

نیک با جولیت تماس گرفت و جریان را گفت و جولیت پس از شنیدن نام آدلیند ووگ کرد.

نیک به خانه رفت. با اسلحه اش وارد شد ووقتی دید کسی نیست بلافاصله برای مادرش یک ایمیل فستاد و جریان را گفت در یان میانه جولیت سر رسید و بسیار از بازگشت آدلیند خشمگین بود. او به نیک گفت که اگر آدلین دبخواهد اینبار کاری بکند خودش گلوی او را جر خواهد داد. نیک از این حالت رزم جویانه پر از آعتماد به نفس جا خورد وگفت: گفتنش ساده اس زرف یک هگزن بیسته و جولیت با نگاه خیره و پر از عصبانیت به او گفت: می دونم اون چیه.

در این لحظه یک ایمیل از مادر نیک رسید که گفته بود: پیامت به دستم رسید و یک عکس از دایانا نیز فرستاده بود.

و بعد ایمیل خود به خود پاک شد.

جریان جسد دیگر را به نیک اطلاع دادند و او مجبور شد که برود.

از طرف انجمن وسن با روزالی تماس گرفتند که نیابد در این موضوع دخالت کنند و انجمن از رابطه آنها با گریم با خبر است. ارگ دوباره پیرامون این مسئله کنجکاوی کنند، تنبه خواهند شد. هم مونرو وهم روزالی می دانستند این حرف یعنی دردسر.

سر صحنه قتل معلوم بود که کار قاتلشان است وبعد مونرو به نیک زنگ زد و گفت که از سرراه این مارشوسه خود را کنار بکشد چون اوضاع بسیار خطرناک شده است. : بهتره انجمن وسن رو سر اینکار عصبانی نکنه یعنی عصبانی تر از اینی که قبلا از دستت بودن. و بعد به او گفت که واظب خود باشند و ورزالی تاکید کرد: اگر دارن از مارشوسه استفاده می کنن کشتن کار اوناست، نمیذاره تو یا هیچ کس دیگه ای دستگیرش کنین.

412 nick wanted

از آنسو انجمن وسن برای سر نیک 100000 یورو جایزه تعیین کردند. الکساندر و دگروت مخالف بودند ولی کسی برای نظر آنها اهمیتی قائل نبود.

ماریشوسه با نگاه حریصانه ای به آگهی جدید: نیک برکارد 100000یورو ، گریم نگاه کرد.

وو از خلال پرونده ها متوجه شده بود که مردی به نام جانتان وایلد در قتل های مشابهی حضور داشته ولی نتوانستند وی را محکوم کنند. برای موترو و ماشین او درخواست جست وجو صادر شد.

شان دوست اسکالن زانه اش را خبر کرد واز او خواست تا دنیال کلی برکراد و دیانا بگردد و اطلاعات را به او داد. به او توصیه کر که خیلی ها دنبال این بچه اند واضافه نمود که کلی برکراد یک گریم است.

گشت پلیس موترو وایلد را پیدا کرد ومونرو نیک به راه افتادند تا سراغ وی بروند.

صدای فس فسی از طبقه پاینن آمد و هنریتا از پله ها پاین دوید و به محلولی که با خون جولیت ساخته بود خیره شد. محلول کف کرد و از شیشه بیرون ریخت. در قیافه او اصلا چیز خوشحال کننده ای وجود نداشت.

نیک وو و هنک ضربتی داخل پریدند و سر جانتان والید ریختند. او که بهت زده آنها را نگاه مرکرد به سادگی تسلیم شد. هنک به او دستبند زد و نیک او را گرت وبه دویار کوبید تا وو گ کند ولی او ووگ نکرد. آنها وی را بازدشات کردند.

در کلانتری این سوال پیش آمد که اگر این مرد مانتیکور است چرا ووگ نرمرد. نیک از ا و بازجویی کرد و مرد منکر همه چی شد.

آنها او را بازداشت کردند ونیک به مسئول زندان گفت که تحت هیچ شرایطی به سلول او نزدیک نشود.

از آنجا که نمی توانستند مانتیکور را مسئول مرگ کسی بدانند بحث می کردند که چطور وی را نگه دارند که وو با آیپد حک کرده مرد سر رسید و اعلامیه مبالغ مرده مقتولین را با عکسی که از صحنه جرم در گوشی وی بود را پیدا کرد و بعد بع نیک گفات به این خاطر وو گنکرد و عکس نیک را نشان داد: اون می دونه تو یک گریمی.

شان به نیک گفت که نمی توانند ثابت کنند مانتیکور کسی را کشته است. از آنسو وایلد وانمود م یکرد گریه می کند و به پلیس که قبلا به وی هشدار داده بودند که نزدیک سلول نشود حمله کرد و با نیشش او را کشت.

جولیت جلوی آینه ایستاده بود ووگش را تمرین می کرد. پس از ووگ گفت: اوف! چه زشت! و بعد هرنیتینا با وی تماس گرفت که به خانه او برود.

412 hole

هرنتینا سوراخ عمیق را نشان داد که معلوم بود از یک ماده خورنده ایجاد شده . وی نمی دانتس این مایع تا کجا رفته و یا اینکه آیا اصلا متوقف ده است؟ و به جولیت گفت که او در مان پذیر نیست و باید شرایط جدید را بپذیرد. : می دونم که تو نمی خوای این رو بشنوی. جولیت با خشم گفت: نمی خوام بشنوم؟ و از شدت خشم ووگ کرد و کل خانه هرنتینا شروع به لرزیدن کرد. هرنیتا سیلی محکمی به او زدو به او گفت: باید خودتو کنترل کنی. یادت نره اونا جادوگرا رو چوبه می سوزوندن!

جولیت با ناامیدی گفت: یعنی این همیشگیه؟ و هرنتینا پاسخ داد: کسی نمی تونه کاریش بکنه.و جولیت از آنجا رفت.

وو به آنها خبر داد که مانتیکور فرار کرده است. شان به نیک گفت که او به دنبال وی خواهد آمد.

نیک تصمیم گریفت به خانه برود در راه به جولیت زنگ زد. جولیت تصمیم داشت جریان را به او بگوید ولی نی ک با نگرانی گفت که یک یاروو دنبال اوست . احتمالش کم است که به خانه بیاید ولی او الان دارد به آ«جا میاید تا مطمئن شود. جولیت داشت پشت تلفن می گفت: که باشه درها رو قفل می کنم که وایلد گوشی را از دست او گرفتو گفت: می خوای زنده ببنیش تنها بیا و گوشی را پرت کرد. نیک وحشتزده نام جولیت را در گوشی فریاد زد.

جولیت در خانه با مانتیکو تنها بود و رو به او گفت: برو بیرون. مانتیکور بی آنکه ذره ای نگران او باشد گفت: من برای تو نیومدم درست رفتار کن تا صدمه نبینی جولیت با خشم گفت: گفتم گورت رو گم کن. مرد پساخ داد: این کار منه، توش دخالت نکن. جولیت میله شومینه را برداشت و خواست با آن او را بزند. وایلد به سادگی میله را گرفت و او را روی زمین پرت کرد و گفت: من هت هشدار دادم و ادامه داد: راست میگی شاید بهتر باشه بیاد و جسدت رو پیدا کنه و بعد ووگ کرد. جولیت وحشتزده رویش را برگرداند.و وایلد به عنوان حسن ختام گفت: کشتن یک گریم وقتی احساساتیه راحت تره و نیشش را به سمت جولیت فرستاد...

نیش در چند سانتی متری جولیت متوقف شد. جولیت دستش را بالا آورده و به شکل یک هگزن بیست ووگ کرده بود. –خب مطمئنا هیچ وسن انتظار ندارد دوست دختر یک گریم یک هگزن بیست باشد!- او همانطور که نیش او را روی هوا نگه داشته بود: شاید بهتره بیاد خونه و جسد تو رو ببینه! و بلند شد و نیش مانتیکور را گریفت وبا نیرویی که نیک و کل خاندانش ا ز آن بی بهره بودند دو دست مانتیکور را پس زد و نیش را بدن او فرو کرد ومانتیکورد ار فانی را وداع گفت.

نیک به خانه رسید و با یک جست داخل خانه شد و از آنچه می دید حیرت کرد. جسد مانتیکور روی زمین و جولیت که خیلی آرام روی مبل نشسته بود. او از جولیت پرسید چی شد؟ و جولیت گفت: نیشش خطا رفت. خوش شانس بودم. نیک کمی به اطراف نگاه کردو گفت: متاسفم جویت تقصیر منه دیگه نیم ذارم همچین چیزی پیش بیاد. ولی جولیت به آرامی گفت: تو نمیتونی از من مراقبت کنی نیک، این کاریه که خودم باید انجامش بدم.

از آنسو دگروت و الکساندر با دیدن تایید جسد مارشوسه گویی کمی خوشحال هم شدند. و بعد دگروت اظهار امیدواری کرد: انشالله انجمن وسن اینم وضوع رو به دل نگیره ! و الکساندر گفت: امیدوارم گریم هم همینطور باشه!

وسن ها[]

فوکس باو

بلوت باد

هگزن بیست

مانتیکور

کایول

دقت بیشتر[]

ریزه کاری[]

شماره پلاک ماشین کلی برکارد DOV412 بود که به فصل 4 قسمت 12 اشاره دارد.

سگی که جولیت درمان می کرد، سگ واقعی جولیت سیلورتون است.

مردی که به عنوان صاحبخانه فالگیر ها دیده شد قبلا در قسمت عزیز مامان نیز دیده شده بود.

به مبلغ روز ، قیمتی که برای سر نیک تعیین شده بود حداقل 320 میلیون تومان می باشد. توجه داشته باشید. حداقل.

تصاویر[]

ویدیو ها - آپارات[]

412 ow so ugly

برای همیشه؟

شناسنامه قسمت
شناسنامه قسمت

شماره قسمت :12 شماره فصل:4


شخصیت بازیگر
نیک برکارد دیوید جیونتولی
هنک گریفین راسل هورنزبی
شان رینارد ساشا رویتز
آدلیند شید کلیر کافی
جولیت سیلورتون بتسی تالوچ
درو وو رجی لی
روزالی کالورت بری ترنر
مونرو سالیس ویر میشل

شخصیت بازیگر
جاناتان وایلد آرنولد وسلو
هرنتینا گراسیلا به آویاس
ویکتور آلکسیس دنیزوف
مارکوس راسپولی فیلیپ آنتونی رودریگز

موجود شخصیت
مانتیکور جانتان وایلد
هگزن بیست جولیت سیلورتون
هنرتینا
بلوت باد مونرو
فوکس باو روزالی کالورت
فلشتروی الکساندر
گریم نیک برکارد

مکان ها تشکل ها
ادویه فروشی ورات
اداره آگاهی پرتلند خانواده سلطنتی
انجمن وسن
Advertisement