ویکی Grimm
Register
Advertisement
ویکی Grimm

Juliet searching این نوشته در دست تکمیل است
لطفا تا پایان کار صبور باشید شما می توانید با اضافه کردن اطلاعات و گسترش این نوشته به ما کمک کنید.
تا زمانی که مرگ ما را از هم جدا کند
Dead do us part 411 Q

کد

411

نقل قول

آنا کارنینا

نویسندگان

جف میلر

تهیه کنندگان

کنستانتین ماکریس

قسمت بعد

ماریشوسه

قسمت قبل

محاکمه

نام لاتین

Death Do Us Part

تا زمانی که مرگ مارا از هم جدا کند[]

قسمت مرگ ما را از هم جدا خواهد کرد قسمت یازدهم از فصل چهارم و قسمت هفتاد و هفتم از ابتدای سریال گریم می باشد که در تاریخ 10 بهمن 1393معادل با تاریخ میلادی 25 ژانویه 2015 از شبکه NBC پخش گردید.

داستان[]

یک گروه جوانان مربوط به برنامه روح جویان به خانه ای رفتند که شواهدی از وجود روح در آن وجود داشت. یک از پسر ها به اتاق خواب خانه رفت و موجدی به وی حمله کرد و بعد جسدش را که از شدت برق جزغاله شده بود از پله ها پایین انداخت.

نیک به خانه رسید و متوجه شد جولیت آنجا نیست.

شان از آنچه دیده بود وحشت کرده بود. سرایمه از جولیت پرسید: چطور این اتفاق افتاد؟ جولیت توضیح داد: نمی دونم مادرت گفت ممکنه عوارض جانب ی داشته باشه ... و بعد با آزردگی و خشم گفت: تو به این میگی عوارض جانبی؟! شان خود نیز در مورد مسائل مربوط به هگزن بیست ها چیزی نیم دانست. جولیت به او اصرار کرد که : مادرت اینکار رو کرده خودش هم درستش می کنه . باهاش تماس بگیر. و خیلی ملتمسانه ازاو خواهش کرد.

جولیت به خانه بازگشت و نیک در مورد اینکه کجا بوده است پرسید ولی جولیت گفت که به خرید رفته بود و گوشی اش ته کیفش بوده است. نیک با لبخند بها و گفت که شاید وقتش باشد آندو نیز به مسافرت بروند ولی از حالات جولیت فهمید مشکلی هست و پرسید: چیزی شده؟ جولیت پاسخ داد: نه خوبه که همه چیز درست شده.

جولیت خواب ترسناکی را میدید که در آن نیک به ا گفت می داند او چیست و میخواست با تبر سر او را بزند.

روز بعد شان با او تماس گرفت و به او گفت که کسی را می شناسد که به او کمک خواهد کرد و به جولیت گفت که باید حضوری هم را ببینند.

نیک و هنک به صحنه قتل روح رفتند. از وجنات وو معلوم بود شب قبل را در تریلر سر کرده است. پس از آن که جسد را دیدند در طبقه بالای خانه یک دوربین ذوب شده یافتند. بعد با دو روح جوی دیگر صحبت کردند و آندو نیز چیز زیادی ندیده بودند.

411 julitte woge

جولیت با شان رینارد قرار داشت. از ماشین پیاده شد. و در ماشینش را قفل کرد. رینارد دورتز از وی در ماشینش بود و میخواست پیاده شود که یک راننده بی مبالات با سرعت زیادی پیچید و نزدیک بود جولیت را زیر کند. وی کمی جلوتر ارک کرد. جولیت خشمگین به سوی او ر فت و به مرد اعتراض کرد که نزدیک بوده او را زیر بکیرد . مرد بی توجه به او به راهش ادامه داد . جولیت خشمگین شد و ووگ کرد و پشت سرش کاپوت ماشین مرد به هوا رفت و موتورش ترکید. مرد با حیرت – البته نه به اندازه جولیت – به سوی ماشینش برگشت. شان بازوی جولیت را گرفت و گفت: وقت نهاره. جولیت با حیرت پرسید: من اینکار رو نکردم ، کار من بود؟ شان ادامه داد: آره کار خودت بود

اجساد دو قربانی قبلی خانه داناوان –همان خانه روح زده- قابل شناسایی نبود. آنها تصمیم گرفتند برای اطلاعات بیشتر با بازرس پرونده صحبت کنند.

شان گفت اسم زن هنریتا است. وی هگزن بیستی است که مادرش را مشناخته است. و به جولیت گفت باید به خانه او برود تا با او صحبت کند. وی یک شماره تلفن برای جولیت رویک اغذ نوشت و گفت که آن را به خاطر بسپارد جولیت گفت که اینکار را خواهد کرد ولی شان تاکید کرد: الان! و جولیت گفت: باهش یادم موند و بعد اعداد از روی کاغذ جابجا شدند و به نقاط مختلفی رفتند . جولیت حیرتزده از شان پرسید که چه کسی اینکار را کرد وشان با لحن مرموزی گفت: هنریتا.

بازرس پلیس جریان را برای آنها گفت. جریان یک مثلث عقی بوده سات. تئو هینکلی عاشق زن استنسون داناوان بوده است . وی یک شب اخیارش را ا ز دست داده و آندو را در رختخواب میکشد وخ ود متواری مشود. کسی تاکنون وی را ندیده است.

پلیس مرتبا از لیلی هینکلی ، زن وی بازجویی کرده ولی وی نیز اطلاعی نداشته است.

مرد ولگردی وارد خانه داناوان شد و روی تخت خوابید سپس از خواب پرید و ز درتصوراتش زن ومردی را دید که با هم می رقصند وی وحتزده فریاد زد و تمام وسایل برقی خانه به راه افتاد.

مونرو وروزالی در سواحل زیبای باشن های سفید و اقیانوس بیکران بودند آنها با نیک وج ولیت از طریق وبکم صحبت مکی کردند بعد نیک سرکار رفت

411 killer

سر کار توانستند آدرس لیلی هینکلی را بیابند. وو نیز توانسته بود فیلم دوربین ذوب شده را بازیابی کند. یک موجود مادی سبزرنگ . وو گفت: آخه این که روح نیست وسنه! و بعد ادامه داد که چیزی شبیه به این را در تریلر دیده است ولی نام آن را به یاد نمی آورد: ماتا... موتو ... مدا یک همچین چیزی. بنا شد وو عکس را پرینت بگیرد . هنک معتقد بود وقتی پیش لیلی هینکلی میروند باید بسیار مودبانه رفتار کنند – چون شوهرش میتوانست مردم را بپوکاند واحتمالا خودش هم از همین جنس بود – بنا شد وو هم با آنها بیاید.

جولیت به تریلر رفت. او میخواست در مورد چیزی که به آن تبدیل شده بود بیشتر بداند برای همین دفتر هگزن بیست ها را در آورد و شروع به خواندن کرد.

لیلی هینکلی علاقه ای به صحبت در مورد آن ماجرا نداشت. ولی پس از شندن اینکه دوباره در آن خانه جن زده جسد پیدا شده است گفت: من به روح اعتقاد دارم، شماها ندارین؟

اینطوری پیش نمی رفت. نیک این را فهمید و به وو گفت که عکس موجود را نشان وی دهد. لیلی. چند لحظه به عکس خیره ماند و بعد پرسید: این چی رو ثابت میکنه؟ نیک خیلی صریح گفت: شوهرت وسنه چرا نمیگی با چی طرفیم. وی مانند هر وسن دیگری گفت: نمیدونم چی میگی و از جایش لند شد که برود. نیک دنبال او دوید و او را متوقف کرد .لیلی اصلا از این کار خوش ش نیامد ونیک خیلی صریح گفت: به کمکت احتیاج داریم و با لحنی تهدید آمیز ادامه داد: منم یک گریمم .

411 sharfblick

واکنش وی فوری بود. او به شکل یک جغد ووگ کرد و از نیک فاصله گرفت. نیک به او توضیح داد که نمیخ واهد به وی صدمه بزند وبعد از او پرسید که آنشب چه اتفاقی افتاده است.و لیلی وقایع تکان دهنده ای را فاش کرد: وی به استسون در مورد رابطه مخفی زنش با شوهر او گگفته بوده است و از او تقاضا کرده که کاری کند که زنش از شوهر او دور بماند ولی او به حای اینکار هر دو را کشته است. شوهر لیلی و زن خود داناوان بوده اند که کشته شده اند.

نیک از او پرسید که چرا 5 سال پیش این حرف ها را نگفته است. هنک و وو نزدیک آمده بودند و لیلی به آنها اشاره کرد: اونا میدونن چی میگیم؟ و بعد از جواب مثبت نیک گفت: چطور این چیزا رو توضیح میدادم بدون اینکه از تیمارستان سر در بیارم؟ بگم شوهرم نمیتونست قاتل باشه چون بر خلاف استنسون نمتونست مردم رو با برق بپوکونه؟ و با خشم کاغذ را از دست آنها گرفت و گفت: این استنسونه و با لحن غم انگیزی گفت: تئو مثل من شارف بلیک بود. نیک پرسید: با چه وسنی طرفیم؟ و وی پاسخ داد: با یک ماتاگا زومبدیو و پس از پس دادن عکس به وو روی به آنها گفت: اگه میدونستم چیه ، هیچ وقت قضیه رو بهش نیم گفتم.

دو تا روح جو تصمیم گرفتند به خانه داناوان برگردند تا ببینند چه چیزی دوستشان را کشته است.

جولیت به هنریتا زنگ زدو هنریتا آدرس را به او گفت و اصرار کرد که آن را حفظ کند. زیرا چند لحظه بعد تمام حروف به هم ریخت.

نیک هنک و وو به تریلر رفتند و متوجه ماشین جولیت شدند. جولیت که غرق در کتاب بود با لرزشی که معنای ورود افراد را میداد از جا پرید و کتابش را بست. پس از اینکه به او گفتند دنبال چی میگردند ، وی گفت که خودشان میتوانند پیدا کنند و او نمیخواهد جای آ«ها را تنگ کند و رفت. پس از خروج او نیک کتابی را که او میخواند نگاه کرد. هگزن بیست ها. هنک در پاسخ به لحن مشکوک او گفت که با عقل جور درمی آید. چون او و جولیت اخیرا خیلی با هگزن بیست ها درگیر بوده اند.

لیلی با یک سلاح به خانه داناوان رفت تا انتقام شوهرش را بگیرد و به طور تصادفی یکی از روح چویان را دید. وقتی دختر را بیرون کرد با داناوان روبرو شد. وی همان مرد ولگرد بود وی که ظاهرا مشاعرش را از دست داده بود به لیلی گفت که مدت هاست منتظر اوست و او را با خود به بالا برد. گرچه لیلی علاقه ای نداشت ولی با چند جرقه الکتریکی فهمید نباید مخالفت کندو زیرا استنسون سلاح او را نیز گرفته بود.

411 frog paste

در تریلر وو موفق به پیدا کردن ماتاگا زومبیدو شد. در کتاب نوشته شده بود که باید برای مقابله با آن ، گریم گوشش را سوراخ کرده و یک جور خمیر غورباقه به نام آنورا داندرو باتیده را به گوشش بمالد. روی قوطی کوچک خمیر غورباقه هم یک سوزن توانه وصل بود. هنک با لبخند گفت: خب سوزن رو توضیح میده. نیک که سرتا پا در حیرت سوراخ کردن گوش بود به تلفنش جواب داد. دختر روح جویی که لیلی را دیده بود با او تماس گرفت و جریان را گفت. هر سه به راه افتادند.

آنها به آنجا رفتند وروح جو متعجبانه فر آیند سوراخ کردن گوش نیک را نگاه میکردو بعد همه با هم داخل شدند. هنک پسر روح جو را در برد و نیک با ماتاگا زومبیدو درگیر شد و او را زد ولی بعد لیلی او را به ضرب گلگله کشت. انفجاری اتفاق افتاد و اشعه آن از پنجر بیرون رفتو همه لامپ های اطراف را شکست.

گرچه فیلم روح جویان پخش شده بود ولی شان معتقد بود که اهمیتی ندارد. آنها لیلی هینکلی را محکوم نکردند : کار ما رو راحت کرد . چطور میشه یک ماتاگا زومبدیو رو پشت میله آهنی انداخت؟

جولیت به آدرس هنریتا رفت و در زد ناگهان صدایی از پشت سرش شنید که نامش را صدا میکرد و جولیت متوجه شد بی آنکه بفهمد سر از داخل خانه در آورده است و به هگزن بیست سیاهپوستی که از پله ها پایین می آمد نگاه کرد: فکر میکنم من و تو کلی حرف داریم با هم بزنیم.

شان رخانه بود و در آینه به خود نگاه می کرد که ناگهان متوجه شد از مکانی کهقبلا تیر خورده بود خون بیرون می زند

وسن ها[]

ماتاگا زومبیدو

شارف بلیک

بلوت باد

فوکس باو

هگزن بیست

دقت بیشتر[]

آدلیند در این قسمت حضور نداشت.

شان رینارد هنوز به خاطر کاری که مادرش کرده بود تا زندگی او را نجات دهد از عوارض جانبی رنج می برد که موجب خونریزی از محل گلوله ها می شد.

ریزه کاری[]

اسم سوزانه آکر بر روی تابلو مشاور املاک فروش خانه بود.

تئو هینکلی در قسمت بی نام نیز ایفای نقش کرده بود.

تصاویر[]

تصاویر پشت صحنه[]

ویدیو ها - نماشا[]

411 julitte woge

هگزن بیست رو عصبانی نکن!

411 nightmare

تبر در دست

شناسنامه قسمت
شناسنامه قسمت

شماره قسمت :12 شماره فصل:4


شخصیت بازیگر
نیک برکارد دیوید جیونتولی
هنک گریفین راسل هورنزبی
شان رنارد ساشا رویتز
جولیت سیلورتون بتسی تالوچ
درو وو رجی لی
مونرو سالیس ویر میشل
روزالی کالورت بری ترنر

شخصیت بازیگر
هنریتا گارسلا باویاس
استنشون داناوان درک فیلیپس
لیلی هینکلی ربکا ویساکی
پال شان بران

موجود شخصیت
ماتاگا زومبدو استنسون داناوان
شارف بلیک لیلی هینکلی
بلوت باد مونرو
فوکس باو روزالی کالورت
هگزن بیست جولیت سیلورتون
هنریتا
گریم نیک برکارد

مکان ها تشکل ها
اداره آگاهی پورتلند
ادویه فروشی
تریلر
Advertisement