ویکی Grimm
Register
Advertisement
ویکی Grimm

Juliet searching این نوشته در دست تکمیل است
لطفا تا پایان کار صبور باشید شما می توانید با اضافه کردن اطلاعات و گسترش این نوشته به ما کمک کنید.
به خاطر خاطرات متشکرم
Thnaksformemory Q

کد

401

نقل قول

ساینتیا پوتنتیا است

نویسندگان

دیوید گرین والت و جیم کاف

کارگردان

نوربرتو باربا

قسمت بعد

کله اختاپوستی

قسمت قبل

بلند پروازی موطلایی

نام لاتین

Thanks for the Memories

به خاطر خاطرات متشکرم[]

قسمت به خاطر خاطرات متشکرم قسمت اول از فصل چهارم و قسمت شصت و هفتم از ابتدای سریال گریم می باشد که در تاریخ 2 آبان 1393معادل با تاریخ میلادی 24 اکتبر 2014 از شبکه NBC پخش گردید.

داستان[]

دکتران جراح وارداتاق عمل می شوند ومیگویند سه جراحت بالا راست وپایین .شان را با سه شماره روی تخت میگذارندضربان قلب شان شدید ودکتران سریع دست به کار می شوند و پنج لیتر خون حاضر میکنند.

هنک پشت تلفن از وضعیت شان اطلاعات میگیرد.هنک تلفن راقطع میکند و به نیک می گوید وضعیت شان اصلآ خوب نیست و بیش از یک بار تیر خورده.ترابل می گوید:" فکر کنم سه بار تیر خورده بازم میخواست شلیک کنه ولی با دیدن من نظرش رو عوض کرد همون موقع فرار کردم."هنک ازترابل پرسید قبلآ اون مرد را دیده است.ترابل میگوید:"نه اون وقتی ووگ کرد فهمید من گریم هستم."نیک ازترابل پرسید:" اون وسن بود؟"ترابل گفت :"یه هوندیگار بود یجورایی غافلگیرشده بود برای همین فرصت داشتم که قمه را بردارم.خیال میکرد دختر ساده ام."جولیت گفت :"کاش قبل از اینکه سرش را قطع میکردی میتونستم ببینمش."نیک روبه ترابل میکند ومیگوید :"شان بهت گفت چی تو شیشه بوده که میخواسته من بخورمش؟"ترابل در جواب نیک گفت :"نه فقط گفت بخوریش وگرنه اتفاق بدی می افته وکار آدالیند بوده."ترابل به نیک گفت شاید کاری که باهات کرده ماندگار نباشد.جولیت گفت تو ادالیند را نمیشناسی.هنک در میان حرف جولیت گفت اون یک هگزن بیست هست یه جادوگر.نیک میگوید اون هم ازراهای مختلف.ترابل میگوید اره در موردش خوانده ام.جولیت به ترابل میگوید همینجوری که تغیرشکل دادتاشبیه من بشود.هنک گفت چیکار کرده جولیت در جواب گفت کاری کرده که نیک فکر کنه اون من هستم.هنک گفت چرا همچین کاری کرده جولیت گفت تا از نیک انتقام بگیرد.در میان حرفشان صدای آژیر ماشین پلیس به صدا در می اید وتوجه همه راجلب میکند.ترابل ترسیده بود وگفت بهتره دور بزنیم.نیک گفت بهتره این قضیه را حل کنیم.هنک ماشین را گوشه ای پارک میکند.ترابل به نیک میگوید من اون مرد را کشتم نیک هم گفت دفاع از خود بوده.هنک به نیک میگوید انها ازترابل سوال های مختلف می پرسند.ترابل گفت چیکار باید بکنم.نیک گفت حقیقت را بگو بجز اون تیکه که هوندیگار دیدی.هنک گفت ادالیند را هم بگوید.وجولیت گفت شیشه ای راکه شان برای نیک اورده.هنک اوضاع را ارام میکند ومیگوید باید هر چه سریع تر یه راه حلی پیدا کنندواگر مجبور باشیم هم دروغ میگوییم اما یکسان.

مردی رو به خانه ای ایستاده است ودر ذهنشاطلاعاتی را مرور می کرد که به نظر می رسید متعلق به خودش نیست و به مردی به نام هنری تعلق دارد که سر مهندس یکی از پروژه های نظامی آمریکاست.مرد این خاطرات را به سادگی در ذهنش مررو می کرد و حین خاطرات به بخشی رسید که شخصی صحبت میکرد که دارنس عضو پروژه ی CVAبوده وشخص دیگری میگفت من فرمانده ارشد شرکت تکنولوژی حسگر هوشمند هستم و...صدای مردی امد گفت دنی و مرد رشته خاطرات را گسست و چشمانش را باز کرد وبه سوی خانه رفت.درخانه مرد در حال صحبت با دوستش بود و به او می گفت دوست دخترش پنج شنبه بر میگردد.وصدای کوبیدن در امدوصاحب خانه تلفن را قطع کردودر را باز کرد.مردی پشت در بود خود را یکی از دوستان هنری معرفی کرد. .سپس به او گفت که دوستش دچار عارضه مغزی جدی شده است.صاحب خانه شوکه شدو دارنس-مردی که خارات را در ذهنش مرور میکرد- را به داخل خانه دعوت میکند.صاحب خانه که نگران دوستش بود ناگهان خود را در مقابل وسنی به شکل هشت پا می بیند که هر هشت پایه لزجش را به سر او چسبانده است.

401 octapus head

دراتاق عمل جراحان میگویندکه ستون فقرات وکبدصدمه دیده ویکی از تیر ها راازبدن شان بیرون می اورند.

نیک به همراه جولیت وترابل از ماشین بیرون می آیندوترابل همچنان اضطراب داشت وجولیت ان را دلداری میداد

. وو درخانه نیک کتاب اجداد نیک رادردست داشت و با تعجب به کتاب نگاه میکرد که یکی ازهمکارانش می آید ومیگوید :گریفین و برکارد امده اند.وو متوجه حظور همکارش نشد و تمام حواسش به کتاب بود همکار وو دوباره حرفش را تکرار میکند و وو از آن حال بیرون می آید و راهی میشود.نیک و هنک وارد صحنه جرم میشوند و نیک به همکارش میگوید پیگیری این پرونده دست کیست و اسامی را به نیک می دهند.همکاران نیک به نیک مگویند خبرای بدی داریم که هنک میگویدبله میدانیم فرمانده شان تیر خورده والان هم دربیمارستان هستش.وو رو به ترابل میکند ومیگوید: من تورا میشناسم تو همون دانشجوی جرم شناسی هستی.جولیت پاسخ می دهد:آره تریسا چند وقته پیش ماست و وو با توجه به چیزی که در خانه دیده است میگوید: پس خوب شد اینجا نبودی که هنگ میگوید اتفاقآ اینجا بوده ونیک میگوید تریسا تیرانداز را کشته.ووب اتعجب پرسید : چی!همکار دیگری گفت سرتیرانداز قطع شده.ترابل هم شانه اش را بالا می اندازد.نیک به ترابل وجولیت میگوید اول ما میرویم داخل بعد شمارو میفرستیم.نیک وهنک وارد صحنه جرم میشوندوسربریده را میبنندکه وومیگویدبدنش ههم بالاهست مآمور اف بی ای هم بوده.وونیک وهنک به اتاق بالا میروندو وومیگوید یه کتاب انجابوده راجب قطع کردن سر نوشته شده بود که نیک در جواب میگویدماله من هستش ونسل به نسل منتقل شده است.نیک وارد اتاق میشود .همکارانش ازاو میپرسند که کی سرتیراندازراقطع کرده.نیک هم میگوید تریسا بوده از خودش دفاع کرده وازتریسا دفاع میکند.نیک با همکارانش به بیرون از خانه میرود تاازترابل سوال بپرسن نیک همکارانش را به تریسا معرفی میکند.ازتریساسوال میکنند که چه اتفاقی در صحنه جرم افتاده است که در همان لحضه مآمور اف بی ای سر میرسد.تریساوحشت زده ازنیک میپرسدکه مامور اف بی ای اینجا چه میکند؟نیک درجواب تریسا گفت تو اون مردی را که کشتی اف بی ای بوده.ما این قضیه رو حل میکنیم.زنی ازماشین پیاده شدوهمکااران نیک تریسا را به اون خانم نشان دادند.تریسا وحشت کرده بودوتصمیم به فرار کرد که نیک جلوی ان را گرفت وگفت تو نباید فرارکنی.

وسن شرور بالاخره حافظه ی اسلوکام"صاحب خانه"را گرفت و اماده رفتن شدکه در همان لحضه دوست دختراسلوکام سرمیرسدوباتعجب به دارنس"وسن"نگاه میکندودارنس میگویداکساندرا من تورامیشناسم تو الان باید پاریس باشی که الکساندا متوجه دوست پسرزخمی اش که روی زمین افتاده بودمیشودوبه سمت اومیرود.اسلوکام رو به دوست دخترش میکندومیگوید"توکی هستی"الکساندامتوجه میشودکه اون مردبه دوست پسرش اسیب رسانده وسریع به طرف تلفن میدود.اما دارنس از پشت مجسمه ای را به سر الکساندا میکوبدواون نقش بر زمین میشود.دارنس سویچ ماشینی که رو میز بودرا بر میدارد و فرار میکند

مآموران اف بی ای وارد خانه میشوند وبا تعجب به سر قطع شده خیره میشود

.نیک همچنان مضطرب بود که ترابل به درستی جواب بدهد.ترابل صحنه جرم را توضیح میداد.مآمور اف بی ای صاحب قمه را از ترابل جویا شدکه ترابل صاحب قمه را نیک معرفی میکند.از ترابل درخواست میکنند تا به پاسگاه بیایدواظهاریه رسمی بدهد.

اتریش

ویکتور درحال صحبت کردن با تلفن بود که مردی وارد میشودوگزارش شلیک کردن وستون به شان وزنده ماندن شان رامیگوید.ویکتور تلفن راقطع میکندواوحال قضیه جویا میشود

دارنس به مردی زنگ میزندومشکلاتی که در خانه به وجود امده را میگویدوان مرد هم درجواب اومیگویدتا مشکلت را حل نکردی جایی نمیروی.

مآموراف بی ای در اتاق کتاب اجدادنیک را باز میکندوبه تصاویرش نگاه میکرد که صورتش موج میگیردو ووگ میکندوبه شکل عقاب در می اید

که مردی وارد میشود واجازه بردن جسدرامیکند.مأمور اف بی ای روبه مرد میکند ونظرش را راجب ترابل میپرسد اون مرد هم میگه دختر عادی نیست اگه دختر من بود دست وپایش را گم میکرد.مأموراف بی ای به فکر فرو می رود وپیش خودش میگوید"بله دختر عادی نیست

هوا تاریک شده بود که جسد را از خانه جولیت بیرون می اورندوجولیت وارد خانه میشودوپانسمان ها وخونی که جلوی راه پله ریخته شده بودوجای گلوله برروی دررانگاه میکردکهصدای کوبیدن در امدجولیت دررا بازکرد مونرو ورزالی پشت در بودندجولیت به مونرو ورزالی میگوید شما لان باید ماه عسل باشین رزالی هم میگوید مانمیتونیم شمارو تواین شرایط رها کنیم.مونروسراغ نیک را میگیرد که جولیت میگوید با ترابل به پاسگاه رفته است.

ترابل دراتاق بازجوی بار دیگر صحنه جرم راتعریف میکردکه به نظرمی آمدحرف های ترابل راباورکرده اند.نیک همچنان اضطراب داشت وبه اتاق بازجویی نگاه میکرد.هنک که ادلایند به وین می رودوگفت فکر میکنه بچه اش پیش سلطنتی ها است.مأمور اف بی ای به سراغ نیک میرود وچند تا سوأل از نیک میپرسدوچند لحظه به نیک خیره شده بود.

ترابل ازاتاق بازجویی بیرون امد.نیک وترابل راهی خانه شددندوهنک هم به بیمارستان.

401 nick trubel

دارنس در کافی شاپ بود واطلاعات محرمانه اسلوکام"صاحب خانه"رابا رمزی که از حافظه ان گرفته بود از طریق اینترنت باز میکندوبه جایدیگری انتقال می دهد.در اتاقی از اطلاعات محرمانه محافظت میکردند که متوجه انتقال اطلاعات میشوندوسریع به اسلوکام زنگ میزننداما تلفن همراه دردست دارنس بوداطلاعات باموفقیت انتقال یافت ودارنس سریع ازکافی شاپ بیرون رفت.

وودربوفه بیمارستان نشسته بود که هنگ می ایدوحال شان را میپرسد.ووفکر شکل های عجیب کتاب بود هنک کمی باووصحبت میکندومیخواست حقیقت را به ووبگوید که دکترفرمانده سرمیرسدواز وضعبت شان میگویدکه اصلآ خوب نیست وممکن است کلیه هایش را ازدست بدهد. جولیت ورزالی راجب نوشیدنی که شان برای نیک اورده بودصحبت میکردنندکه درهمان لحظه نیک وترابل می ایند.ترابل به سمت رزالی میرودوشرمنده میشود که عروسی را خراب کرد.مونرو از نیک حال فرمانده شان را میپرسدکه نیک میگوید اصلآ خوب نیست ممکن است زنده نماند.جولیت به مونرو ورزالی گفت که ادلایند از نیک انتقام گرفته که رزالی میگویدخداکند"اسلویلتگش وسترنیا"نباشد"یک جور نفرین دوقلوسازی"رزالی نیک را دلداری میدادکه نمیگزاریم ادلایند کاری باهات داشته باشه.نیک به مونرو گفت نمیزارم زندگیت را به خاطر من خرابش کنی.

401 nick monroe

همه برای استراحت به اتاق رفتند.نیک وجولیت تنها شدندوباهم راجب اتفاق صبح صحبت میکردنند.جولیت به نیک گفت تو واقعآنمیتوانسی تشخیص بدی که اون من نیستم نیک هم گفت نه خیلی شبیه توبودحتی صداش.

مأمور اف بی ای راجب ترابل اطلاعات جمع میکرد که مردی وارد شد که میگفت چمدان وستون"هوندیگار"راپیدا کردنند

ترابل دراتاق کتاب را باز میکند وبه تصاویرش نگاه میکند.نیک خواب برچشمانش نمی امدومدام یاد انتقام ادالیندوازدست دادن گریمش میشود.بلند میشودوشروع به تمیز کردن خانه میکندکه جولیت هم برای کمک می اید.

صبح شده بودنیک باموبایل راجب کارش صحبت میکردکه جولیت می اید نیک پس ازقطع کرن تلفن احوال جولیت را میپرسدوناراحت ازاین که الان یک پلیس معمولی است.جولیت نیک را دلداری میدهدونیک راهی کارش میشود.ترابل بیدار میشود ودوچرخه جولیت راقرض میگیردجولیت به او میگوید مواظب باش توالان تنها گریم هستی.

نیک وهنک برای صحنه قتل به خانه اسلوکام میروندوازوضعیت اسلوکام خبردار شدندکه اصلآوضعیتش خوب نیست والآن در بیمارستان است.نیک وهنک به بیمارستان میروندتادکتر اسلوکام راببینند.دکتر اسلوکام میگویدحافظه اش راازدست داده وعکس سر اسلوکام رانشان میدهد که چند سوراخ درپشت سرش بوده.

نیک وهنک به تریلرمی روند که در همان لحظه ترابل قمه به دست بیرون میپرد.نیک وهنک جا می خورند.نیک درتریلر دنبال اطلاعاتی میگشت که به اسلوکام بخوردوترابل هم در این زمینه به نیک کمک میکند.نیک خوشحال از این که ترابل میتونه بهش کمک کنه.

مردی وارد کافی شاپ میشودوبا دارنس راجب یه چیزی که به مشتری ثابت کنند صحبت میکنند دارنس کد های را روی دستمال مینویسدوبه ان مرد میدهدومیگوید این کفایت میکند.اون مرد به دانس میگوید باید هر چه سریع ترازماشین خلاص بشی.دارنس به طرف ماشین میرود که پلیس هاازراه میرسندوسراغ صاحب ماشین رامیگیرنددارنس هم میگوید این ماشین دوستم اسلوکام هست هفته پیش قرض گرفتم.

ترابل وسن جدیدراپیدا میکند نام ان"گداکتیس اسر"موجوداختاپوسی"هنگ متوجه شدکه با شرایط قربانی هم خوانی دارد.ترابل شروع به خواندن کتاب میکند انها قربانیشان رااز زندگی محروم میکند انهاراخالی از هرگونه ارتباط انسانی می کندکه در همان لحظه گوشی هنک زنگ میخوردوخبرپیداشدن ضارب را میدهندوراهی میشوند.

خانومی بامو های طلای از پشت نشان می دهد که در بیمارستان است.شان تشنج میگردودکتران بالای سرش می روندو قلب شان می ایستد.زن موطلای ازپشت پنجره شان رانگاه میکرد.

دارنس در اتاق بازجویی بودوتمام سوال های هنک ونیک از ان می پرسیدند به درستی جواب می داد.هنک به دارنس میگویداسلوکام در بیمارستان هست ودوست دخترش هم مرده.دارنس طوری رفتار میکند که انگار چیزی نمی داند.هنک ونیک به بیرون ازاتاق بازجویی میروند وبه دارنس شک میکنندوتصمیم میگرند ترابل را به سراغ دارنس بفرستند.

دارنس را ازاد میکنند وترابل با پوشش صورت به دارنس برمیخوردومیخواهد کیف دارنس بگیرد.دارنس ترابل میگیرد وبهترابل میگوید چه غلطی میکنی که ووگ میکند وبه شکل اختاپوس در می ایدترابل مثلآوخشت زده فرار میکندوبه داخل ماشین هنک ونیک میرود ومیگوید خودش استوترابل را به تعقیب دارنس می رسانند.

دکتران به شان شوک میدهنداما تآثیری نداشت وزمان مرگ را1:34 اعلام میکنند.زن موطلایی پشت پپنجره شان را نگاه می کند.

وسن ها[]

بلوت باد

فوکس باو

گدکت نیس اسر

استاین آدلر

دقت بیشتر[]

نام آدلیند ذکر شد ولی خودش در قسمت حضور نداشت.

ریزه کاری[]

این قسمت دقیقا بعد از قسمت بلند پروازی موطلایی گرفته شد.

شان رینارد مرده اعلام شد.

تصاویر[]

تصاویر پشت صحنه[]

شناسنامه قسمت
شناسنامه قسمت

شماره قسمت :1 شماره فصل:4


شخصیت بازیگر
نیک برکارد دیوید جیونتولی
هنک گریفین راسل هورنزبی
شان رینارد ساشا رویتز
مونرو سالیس ویر میشل
جولیت سیلورتون بتسی تالوچ
آدلیند شید کلیر کافی
روزالی کالورت بری ترنر
درو وو رجی لی

شخصیت بازیگر
ژاکلین توبینی تریسا روبل
ویکتور الکسیس دنیزوف
چاوز ایزابت رودریگز
الیزابت لاسل لوئیس لامبارد
لارنس اندرسون برایان لشر
مارکوس راسپولی فلیپ آنتونی رودریگز
فرانکو روبرت بلانچ

موجود شخصیت
گدکنیس اسر لارنس
بلوت باد مونرو
فوکس باو روزالی کالورت
هگزن بیست آدلیند شید
الیزابت لاسل
زابر بیست شان رینارد
استاین آدلر چاوز
گریم تریسا روبل

مکان ها تشکل ها
اداره آگاهی پرتلند ورات
تریلر گروه وسن های ناشناس
Advertisement