ویکی Grimm
Register
Advertisement
ویکی Grimm
Wrong 2 این نوشته کامل شده است
این نوشته ممکن است دارای غلط املایی باشد. در رفع آن کوشا هستیم. صبر داشته باشید.
رابطه یک شبه
304 onenight satnd

کد

304

نقل قول اولیه

پری کوچولو دریایی

نویسندگان

شان کالدر

کارگردان

استیون دپال

قسمت بعد

لولو

قسمت قبل

غذایی که بهتر است سرد سرو شود

رابطه یک شبه[]

قسمت رابطه یک شبه قسمت چاهرم از فصل سوم و قسمت چهل و هشتم از ابتدای سریال گریم می باشد که در تاریخ 24 آبان 1392معادل با تاریخ میلادی 15 نوامبر 2013 از شبکه NBC پخش گردید.

داستان[]

دو دختر و پسر کنار دریاچه مشغول خوشگذرانی بودند. دو تا از آنها وارد آب شدند. دختر بعدی رفت تا اندکی مشروب بیاورد ولی در واقع رفت که مچ دختر کوچکتری را بگیرد که پشت بوته ها بود و آنها را می پایید. دختر کوچکتر ناشنوا بود و خواهر او بود. وی به او گفت :دخترک منحرف اینجا چی کار می کنی؟ مثل تمام دختر های جوان دیگر او با اشاره گفت که داشته از آنجا رد می شده است ولی خواهرش فهمیده بود که او داشته آنها  را می پاییده است و دختر کوچکتر را تهدید کرد که به پدر خواهد گفت. دختر کوچکتر که این را نوعی بی انصافی می دانست گفت که ننی تواند اینکار را بکند. دختر بزرگتر به او گفت که باید برود ولی معلوم بود دختر کوچکتر از پسری که خواهرش با او دوست شده خوشش می آید و اشاره رکرد: :هرکسی جز اون. ولی نهایتا رفت.

304 claws

خواهر بزرگتر پس از اینکه از رفتن او مطمئن شد نزد جیک رفت وبه او گفت داخل رودخانه بروندو اندکی بعد موجودی پای دوستش را گرفت و پایین کشید. دختر دیگر وحشتزده به آنها گفت که از آب بیرون بروند ولی جیک برای نجات دوستش دن به آنجا شنا کرد و موجود دیگری هم او را زیر آب کشید.

جیک تقریبا مرده بود که دختر کوچکتر ناشنوا او را از آب بیرون کشید و ماساژ قلبی داد تا نفس بکشد. اینکار جان جیک را نجات داد. ولی دختر یک انسان نبود. لای انگشتانش و کنار ساعدش پوسته نازکی مانند باله ماهی داشت. جیک به وضوح اینها را ندید ولی متوجه شد چیزی که می بیند شبیه انسان نیست. دخترک پیش از آنکه جیک بهتر بتواند او را ببیند به داخل جنگل فرار کرد.

روزالی به خانه مونرو نقل مکان کرد.

نیک پیش از رفتن به سر کار به جولیت گفت که قرار است دکتر نتیجه آزمایشش را شب به او ایمیل بزند. و از جولیت خواست نگاهی به آن بیندازد.

جسد دنیل هاپکیز که در رودخانه غرق شده بود پیدا شد. جیک بارنز روز قبل گم شدن او را اطلاع داده بود. روی پای دن اثری از خراش پنجه وجود داشت.

جک بارنز تا لحظه ای که خبر مرگ دوستش را دادند امیدوار بود او زنده باشد وبعد به نیک گفت که او داشت زیر آب با پایین کشیده می شد وجریان را توضیح داد. آنها کنار رودخانه بودند که دو دختر با نام های سارا و آنا  از پشت بوته ها پیدایشان شد. آندو با هم خواهر بودند.کمی با هم خوشگذراندند  و داخل رودخانه رفتند درست در همین لحظه موجودی آنها را به پایین کشید. نیک می خواست بداند منظورش از موجودی چیست؟ او توضیح داد که داشته غرق می شده و تمام تلاشش را به کار بسته بوده تا زنده بماند برای همین توجه چندانی به موجودی که او را گرفته نکرده است. روی پاهای او نیز جای خراش وجود داشت. سپس هنک پرسید او چطور نجات پیدا کرد؟ جیک گفت دختری او را بیرون کشیده است ولی مطمئن نیست او واقعی بوده باشد چون تلاش می کرده نفس بکشد. هنک از او پرسید سارا و آنا نبودند؟ جیک پاسخ منفی داد واضافه کرد که از آندو کوچکتر به نظر می رسید. قرار شد او آنها را به جایی که این جریان پیش آمده بود ببرد.

304 nick hears something

کنار رودخانه نیک و هنک سوالات مختصری پرسیدند که نیک متوجه صدایی از پشت بوته ها شد. به آنجا نگاه کرد و دید دختری فرار می کند. او به دنبال دختر دوید. این دختر همانی بود که جیک را از آب بیرون کشیده بود و وحشتزده است دست نیک گریخت نیک فریاد زد که پلیس است وکاری با او ندارد ولی دخترک نانشوا یکراست داخل آب پرید و با فاصله بسیار دوری از نیک روی آب آمد. نیک از آنچه میدید در حیرت ماند. هنک به او رسید و پرسید که دختر کجاست و نیک گفت که دختر داخل آب پریده است. در این لحظه جیک رسید وگفت دختری

304 naiad

که داخل آب پرید شبیه همانی بود که او را نجات داده بود.

جریان را برای شان رینارد توضیح دادند نیک گفت که دختری که داخل آب پریده است بیش از یک دختر عادی در آب مانده است. شان که متوجه شده بود با یک وسن طرف اند به آنها گفت دنبال وی بگردند.

رابط شان تصاویر آدلیند در اتاق هتل را برای او فرستاد وشان متوجه شد که احتمالا آدلیند بچه سلطنتی را باردار است.

روزالی می دانست آنها احتمالا دنبال یک نایاد هستند. او می گفت نایاد ها اطراف آب زندگی می کنند و معمولا زیاد از آب دور نمی شوند و می توانند مانند ماهی شنا کنند ومونرو هنک و نیک تصمیم گرفتند به تریلر بروند.

در کتب نیک یک گریم یک نایاد را در تور انداخته بوده است. زیرا یکی از خدمه کشتی که در آن کار می کرده ناپدید شده بود. گریم می خواسته بداند او از جریان ناپدید شدن وی چه می داند. نایاد تنها به او التماس می کرده وی را به داخل آب برگرداند و حاضر نبوده به وی جواب بدهد. گریم با وجود اینکه متوجه شده پوست او دارد خشک و کنده می شود آنقدر او را نگاه داشته تا مجبور به صحبت شود ولی نایاد تنها به او التماس می کرده که وی را به داخل آب برگرداند. طلوع روز بعد نایاد به دلیل کاهش شدید آب بدنش مرده است. بی آنکه گریم بتواند اطلاعاتی از وی بدست بیاورد.

وو با آنها تماس گرفت تا خبر دهد گوشی گم شده جیک بارنز را مکان یابی کرده اند. خانه قایق دار نزدیک اسکله.

در کنار اسلکه مذکور جیک را با یک دوربین کنار ماشین پلیس گذاشتند وخود به لنگر گاه رسیدند. اتفاقا از خانه ای که سیگنال دریافت می شد مرد میانسالی خارج گردید وبی خیال به مسیرش آدامه داد. نیک و هنک  او را متوقف کرده و گفتند یک مورد غرق شدگی را پیگری می کنند و سیگنال گوشی مفقود شده ز خانه او می آید. مرد متعجب پرسید : کی غرق شد؟ نیک بی توجه به این سوال نام او را پرسید مرد پاسخ داد: ایبل ماهاریو و من کسی رو نمی شناسم که غرق شده باشه.

وو با گوشی گم شده تماس گرفت و در کمال حیرت آقای ماهریو، صدای گوشی از داخل خانه آمد. وی حسابی از این موضع جا خورد. نیک و هنک داخل رفتند و وو او را بیرون در نگاه داشت.

گوشی جیک را زیر یکی از کوسن های مبل پیدا کردند. و بروی میز یک عکس از سه دختر وجود داشت. یک از آنها شبیه دختری بود که نیک دنبالش کرده بود. آنها به سراغ ماهریو رفتند و او گفت که دختر کوچکش الی که نیک به عکسش اشاره می کند کاری نکرده است. در این میانه دو دختر دیگر سر رسیدند جیک بارنز آنها را با دوربین دید و جلوی آنها را گرفت. دختر ها وانمود کردند که جیک را نمی شناسند ولی معلوم بود که دروغ می گویند. نهایتا آنها را با خود به کلانتری بردند. دو مرد  نیز سر رسیدند  ودختر ها را با نام صدا کردند و معلوم شد همسایه های آنها هستند و هنک به آنها گفت که دخالت نکنند.

304 male naiad woge

ماهاریو جلوی نیک ار گرفت و به حال اضطرار گفت: نمی تونید اینکار رو بکنید. نیک به او گفت اگر همین الان راستش را نگوید می تواند او را نیز خواهند برد. آقای ماهاریو گتف: شما متوجه نیستید وبعد به شکل یک ماهی ووگ کرد. معلوم بود که او نیز نایاد است. وی با دیدن نیک کمی عقب رفت. نیک لبخند بدجنسانه ای زد و گفت که به نظرش می رسد آنها بیشتر از حدی که او فکر می کرده حرف برای زدن دارند و به او گفت که اول با دخترانش حرف می زند تا او فرصت داشته باشد به موضوع فکر کند.

پس از رفتن آنها، پدر دختر ها با دو مردی که همسایه آنها بودند دعوا کرد. و گفت که به آنها گفته است از اینگونه دردسر ها نمی خواهد. آنها به وی گفتند که او اصل و نسبشان را بر خلاف آندو فراموش کرده. ایبل ماهاریو فریاد زد:من هیچ چیز رو فراموش نکردم من می دونم چی برای بقامون لازمه دنیای شما 200 سال پیش مرد الان شما با ای چرندیات ابتدایی هممون رو به خطر انداختین . آنها گفتند که تقصیر الی بوده که پسر را از آب بیرون کشیده و الی باید بریده شود. ایبل ماهاریو گفت: شما ها دیوونه این مگه؟ دیگه کسی اینکار رو نمی کنه. آنها با تحکم گفتند: جایی که ما ازش میایم اینکار رو می کنند برای همین هم ما از اینجور مشکلات نداریم. دیگری ادامه داد: تقصیر توئه پیرمرد، وقتی که دخترای خانه ات رو درست تربیت نکردی همین میشه . و می خواستند بروند. ماهاریو جلو آنها دوید و گفت: نمی ذارم اینکار رو بکنین اون فقط یک بچه است و آندو او را زدند.

نیک در بازجویی از دو خواهر هیچ چیز بدست نیاورد. هر چند که به آنها گفت می داند آندو نایادند و به زودی خواهند مرد. اگر حرف نزنند شب را در زندان به صبح نمی رسانند. هرچند که آنا خیلی ترسیده بود ولی حرفی نزد.

آنها جریان را به شان توضیح دادند. نیک تاکید کرد که علاقه ای به نگه داشتن آنها در کلانتری و کشته شدنشان از این راه ندارند ولی دختر ها حرف نمی زنند. شان به آنها گفت که اگر دختر ها می خواهند جانشان را بدهند مشکلی ندارد. نمی شود چون وسن هستند با آنها رفتار ویژه ای شود. که وو در را باز کرد و به آنها گفت که پدر دختر ها به کلانتری آمده تا با آنها صحبت کند.

وی گفت که او پسر را کشته است. نیک و هنک می دانستند او اینکار را نکرده است و پس از کمی سوالات سردرگم کننده و پر از جزئیات و عدم توانایی او در پاسخ به آنها، به او گفتند که ترجیح می دهند با مقصر اصلی از این اتاق بیرون بروند ولی ایبل ماهاریو گفت چه اهمیتی داره؟ من دارم جون خودمو در ازای دخترام می دم.

نیک پس از خروج از اتاق پیشنهاد کرد از اعتراف وی به عنوان برگ برنده استفاده کنند. شاید دخترها حاضر باشند از جان خود بگذرند ولی احتمالا در مورد پدرشان چنین نیستند.

الی به دیدن جک بارنز رفت . جیک از دیدن الی متعجب شده بود ولی الی او را به کنار استخر برد ووگ کرد وداخل آب شیرجه زد. جیک که هم هیجان زده شده بود و هم متعجب نفهمید دو مرد از پشت سرش به سمت او می آیند. یکی جیک بارنز را زد ودیگری الی را از استخر بیرون کشید. آنها همان دو مرد داخل لنگرگاه بودند.

مونرو ورزالی به چیدن وسایلشان ادامه می دادند.

نیک و هنک سراغ دخترها رفتند و گفتند که پدرشان به کشتن دن اعتراف کرده. سارا گفت که این دروغ است و پدرشان چنین کاری نکرده است. آنا از آنسو گفت: سارا دارن می ذارن بریم خونه و سارا گفت : ولی به جاش بابا رو نگه می دارن. اون اینجا میمیره. آنا گفت که شاید بهتر است در خانه حرف بزنند ولی معلوم بود سارا پدرش را بیشتر از هرچیزی دوست دارد و بعد اعتراف کرد که کار دومینیک و جسی بوده است. دو مردی که در لنگرگاه دیده اند. آنا به او اخطار داد: اونا مارو می کشن سارا. نیک رفت و در سلول آنا را گشود و آنا ووگ کرد و متوجه شد نیک یک گریم است. او رو به سارا گفت: سارا اون یک گریمه نمی تونی بهش اعتماد کنی! ولی سارا بیشتر نگران پدرشان بود.

سارا برای آنها توضیح داد که دومینیک دن را پایین کشید وجسی جیک را زیر آب برد.نیک دلیل اینکار را پرسید. سارا توضیح داد که زمان تشکیل خانواده آنها فرا رسیده بوده است. هنک پرسید: شما با کشتن دو تا آدم بیگناه زندگیتون رو شروع می کنید؟ سارا توضیح داد: لازم نبود اینطوری بشه ؛ تو زمانای گذشته شاید ولی الان دیگه کسی اینکار رو نمی کنه، حداقل ما اینکار رو نمی کردیم تا اینکه سرو کله این دو تا از آلاسکا پیدا شد. او اضافه کرد که روابط آنها مقرر شده است و خانواده دو مرد از خانواده هایی هستند که هنوز به این قاونین قدیمی پایبندند.آندو فکر نمی کردند آنها واقعا کسی را بکشند.. هنک پرسید: این یک جور تشریفاته؟ و سرانجام سارا دلیل این موضوع را گفت: مرد های نایاد مادرزادی عقیم اند و برای ادامه نسل، ما باید با مرد های دیگر جفت گیری کنیم. مردامون خیلی خوششون نمیاد ما هم همینطور . مرد های ما باید بچه های مرد ها دیگر رو بزرگ کنند. بعضی ها با این موضوع کنار میان ولی بقیه نه. در این میان جیک بارنز با نیک تماس گرفت و جریان الی را گفت. سارا پس از شنیدن این جریان گفت که آنها می خواهند او را ببرند. یعنی پره های بین انگشتاشن را قطع می کنند. این روشی قدیمی برای برخورد با کاری است که الی کرده است. و احتمالا در خانه اینکار را می کنند.

دومینیک وجسی تلاش زیادی کردند تا الی را ببرند ولی پیش از آنکه موفق شوند نیک وهنک سر رسیدند. جسی الی را هل داد و سر الی به آهنی خورد و بیهوش شد. آنگاه در حالی که پایش را به یک وسیله سنگین بسته بودند او را داخل آب انداختند. نیک و هنک این صحنه را دیدند و نیک پس از درگیر اندکی با یکی از آندو داخل آب پرید. هنک نیز یکی دیگر را قبل از اینکه در آب بپرد گرفت و بست. نیک زیر آب الی ر ا پیدا کرد ولی اینکار بیشتر ا ز زمان معمولی که یک انسان می تو اند زیر آب بماند طول کشید. او الی را بیرون آورد و هنک به او گفت قیافه اش شبیه مرده هاست.

جولیت ایمیل نیک را چک کرد ومتوجه شد که دکتر توضیح داده حالی او بسیار خوب است .بعد یک ایمیل دیگر دریافت کرد:

304 bheader

از طرف سر قطع کن

نتونستم پول رو خرج کنم. ترور عضو سلطنتی جنجال زیادی به پا کرده . دیگه جام امن نیست. باید برم

دوستت دارم . م

توجه جولیت بیشتر به" دوستت دارم. م" جلب شد.

جیک بارنز قاتل را شناسایی کردو بعد به آندو گفت که الی  در استخرعادی نبود  وبعد توضیح داد که می داند حرفش احمقانه است. ولی نیک گفت:هیچ کس عادی نیست جیک... اینجا پورتلنده!

وسن ها[]

بلوت باد

فوکس باو

نایاد

دقت بیشتر[]

ریزه کاری[]

شماره آپارتمان جیک بارن 304 بود. شماره قسمت.

اسلکه اندرسون، محل زندگی خانواده ماهاریو، به داستان پری دریایی کوچولو نوشته هانس کریستین اندرسون اشاره داشت.

تصاویر[]

تصاویر پشت صحنه[]

ویدیو ها - نماشا[]

303 swimming girl

15 متر دورتر از ساحل

شناسنامه قسمت
شناسنامه قسمت

شماره قسمت :4 شماره فصل:3


شخصیت بازیگر
نیک برکارد دیوید جیونتولی
هنک گریفین راسل هورنزبی
شان رینارد ساشا رویتز
جولیت سیلورتون بتسی تالوچ
درو وو رجی لی
مونرو سالیس ویر میشل
روزالی کالورت بری ترنر

شخصیت بازیگر
جک بارنز مایکل ولچ
ایبل ماهاریو برایان مک نارما
دومینیک درک ری
سارا ماهاریو سارا فلچر
سباستین کریسین لجادک

موجود شخصیت
نایاد ایبل ماهاریو
دومینیک
جسی
سارا ماهاریو
آنا ماهاریو
الی ماهاریو
بلوت باد مونرو
فوکس باو روزالی کالورت

مکان ها تشکل ها
اداره آگاهی پورتلند
تریلر
Advertisement