ویکی Grimm
Register
Advertisement
ویکی Grimm
Wrong 2 این نوشته کامل شده است
این نوشته ممکن است دارای غلط املایی باشد. در رفع آن کوشا هستیم. صبر داشته باشید.
بوسه
202 the kiss

کد

202

نقل قول اولیه

زیبای خفته

نویسندگان

جیم کاف
دیوید گرین والت

کارگردان

ترنس اوهرا

قسمت بعد

طلوع ماه بد

قسمت قبل

بددندان

نام انگلیسی

The Kiss

بوسه[]

قسمت بوسه قسمت دوم از فصل دوم و قسمت بیست و چهارم از ابتدای سریال گریم می باشد که در تاریخ 30 مرداد 1391معادل با تاریخ میلادی 20 آگوست 2012 از شبکه NBC پخش گردید.

داستان[]

نیک با مویدان در یگر شدو از جلو حمله او جا خالی داد. مادر نیک از محل دیگری وراد انبار شد تا به پسرش کمک کند. در این اثنا نیک به وی شلیک کرد ولی مویدان با ین ضربه اسلحه نیک را از دستش در آورد اسلحه پشت یک تانکر افتاد .

مونرو روزالی به بیمارستان رسیدند. آنها  از نبود نیک در آنجا حسابی جا خوردند . محلول ناپاردار بود و در صورتی که نیک تا20 دقیقه دیگر خود را نمی رساند می بایست همه چیز را از اول انجام می دادند. مونرو گفت که او حتما خواهد آ»د.

نیک و مادرش با مویدان در گیر شدند و مادرش مویدان را با فرو کردن یک چاقو در گلویش کشت. مادرش اصرار داشت بایستند تا بفهمند چه کسی این یارو را فرستاده ولی نیک که واقعا دستپاچه بود به مادرش گفت باید خودش را به جولیت برساند.

به بیماترستان رسیدند. مونرو با دیدن قیافه او گفت: سرت شلوغ بود ها؟

202 JULIET

آنها وارد اتاق جولیت شدند. روزالی محلول را به او دادو گفت که در هر چشم 6 قطره بریزو شیشه را تکان دهد. سپس مونرو و او ایستادد تا از ورود دکتر به اتاق جلوگیری کنند. پس از انجام اینکار سریع اتاق بیمارستان را ترک کردند.

دم در بیمارستان با نیک تماس گرفتند که به یک صحنه قتل برود. نیک از مونرو خواهش کرد که مادرش را به خانه او برساند. مونرو که حسابی از این درخواست جا خورده بود نگاهی به مادر نیک انداخت و من من کنان در حالی سعی میکرد ترس خود را از مادر نیک پنهان کند-وی بیرون در خانه نیک به وی گفته بود که مادرش ترسناک ترین موجودی است که تابه حال دیده-  به نیک گفت البته اگه خودشون مشکلی نداشته باشن.

نیک متوجه شد که سر صحنه قتل آشنای مویدان و ماموران فدرال احضار شده است.

در ماشین مونرو روزالی و وی هر دو از وجود مادر نیک معذب بودند-به وسن هایی فکر کنید که در صندلی عقبشان یک گریم دست به چاقو نشسته باشد!-کلی به مونرو گفت که کی با پسرش آشنا شده است؟ مونرو جریان را خیلی مختصر گفت و مادرش گفت : اون به تو اعتماد داره؟! مونرو گفت که آره فکر کنم. منم بهش اعتماد دارم و روزالی نیز رو به او گفت که او نیز همینطور است. کلی دیگر چیزی نپرسید.

نیک به طرز ناگهانی یادش از سلاحش افتاد که سر صحنه قتل روی زمین افتاده است. برای همین به آرامی اسلحه خود را از پشت تانکر برداشت. نیروهای FBI آمدند و آنها مرخص شدند . آخرین شماره ای که مقتول گرفته بود شماره نیک بود. بازرس FBI پس از تماس با آن و شنیدن صدای نیک این موضوع را متوجه شد.

نیک کنار رودخانه رفتو اسلحه را داخل آب پرتاب کرد.

پس از اینکه کلی را مقابل خانه پیدا کردند. روزالی بلاخره شجاعتش را جمع کرد وبه کلی که داشت به سمت خانه می رفت گفت که مونرو تصمیم گرفته بوده تا به خاطر نیک پیش رو جولیت ووگ کند. کلی به او گفت: این رابطه ای که با نیک دارین. حالا اسمش رو هرچی می خواید بذارید اصلا منطقی نیست. مونرو جواب داد: واسه خود ما هم منطقی نیست. و روزالی پرسید: چرا باید منطقی باشه؟ کلی با توجه به تمام چیز هایی که از صبح دیده بود گفت: شاید هم لازم نباشه. روزالی اندکی ایستاد و بعد به سمت کلی رفت و او را در آغوش گرفت. کلی اندکی جا خورد و بعد دستانش را دور او حلقه کرد. آ«ها از هم جدا شدند و روزالی از مونرو پرسید که آیا او لبخند زده است؟

در کلانتری متوجه شدند که قاتلشان با همان کشتار صبح و خداقل 7 مورد قتل دیگر در اروپا مرتبط است. شان به آنها گفت که بروند یکم بخوابند. ولی پیش از خروج از کلانتری دو مامور FBI سر رسیدند و به نیک گفتند که از او آزمایش DNA می خواهد و اسلحه اش را نیز تحویل دهد.آنها معتقد بودند که نیک در جریان قتل مامورین FBI نقش داشته است و از او در مورد آخرین تماس مامورشان پرسیدند. نیک گفت که وی در مورد صحنه کشتی سوال داشته و او نیز به و ی گفته که تمام مدارک را تحویل داده اند. و توضیح داد که اسلحه اش را به همراه ندارد. شان پا درمیانی کرد و درحالی که حمایت کامل خود را از نیک نشان می داد به آنها گفت که گورشان را گم کنند. با اینحال نیک تست DNA  را قبول کرد.

بیرون از در هنک به نیک گفت که می داند او امروز دوباره دعوا کرده و به او گفت به وی اعتماد دارد و نمی خواهد در مورد چیزی که او نمی گوید فکر بیشتری بکند ولی حواسش باشد که او نیز در این ماجرا دخیل است. و بعد از رفتنش نیک را در حال بدی پشت سر جا گذاشت.

شان رنارد با بردارش اریک رنارد در ون تماس گرفت و جریان مدرن مویدان را به او اطلاع داد و حال وی را گرفت.

روز بعد هگزن بیست آمد و بعد از چک و چانه اندکی سر قیمت وسیله ای که سفارش داده بود( یک ووگ تهاجمی کامل هگزنبیستی برای گرفتن تخفیف) وسیله را گرفت و برد وروزالی جریان را به نیک اطلاع داد.

نیک در خانه بود و تصمیم گرفت که به دیدن او برود. ولی مادرش مخالفت کردو گفت که بگذارد وی با مادر این هگزن بیست صحبت کند. مادر با مادر. نیک نیز قبول کرد.

در کلانتری ماموران FBI نیک را بازداشت کردند و با خود بردند. هنک نیز دنبال آنها رفت.

شان رفت و محلول را از کاترین گرفت. کاترین برایش توضیح داد که این معجون پا کننده قلب است . شاهزاده ای که می بایست وی را ببوسد باید قلب پاکی داشته باشد و از آنجا که چنین چیزی به سختی پیدا می شود باید به صورت شیمیایی قلب وی را پاک کند. و گفت که هر چقدر قلبت پاکتر باشد، دردش کمتر است.

کلی وارد خانه کارتین شید شد و هنگامی کاترین او را دید –با چهره ووگ کرده خشمگین از ورود غیر قانونی یک مزاحم-  با نفرت گفت: وای خدا یک گریم دیگه! بعد کم کم دستگیرش شد که این زن سیاهپ.ش با آن نگاه ترسناکش مادر گریم قبلی است در حالی که عقب عقب می رفت به وی توضیح داد که دخترش آنکار را باجولیت کرده است نه او پس از یک درگیری کوچک به وی گفت که یک شاهزاده در پرتلند است . ولی بقیه کار ها با خشونت پیش رفت و در حین دعوای وی با مادر نیک. کاترین مرد. پیش از مرگش به کلی گفت هیچ کس جز سلطنتی نمی تواند جولیت را نجات دهد.

ماموران FBI چیز زیادی از نیک دستگیرش ان نشد. آنها به وی گفتند که گلوله شناسی نشان می دهد تیر از اسلحه وی – که اکنون اسلحه جولیت بود- شلیک نشده ولی DNA خیلی با مال او شبیه است. نیک توضیحات اندکی داد و بعد آزادش کردند.

نیک و هنک به سر صحنه قتلی رفتند که مادر آدلیند از آب درآمد.

شان رینارد در خانه از ترس چیزی که می خواست بخورد ووگ کرد- ووگ ناکاملی که شباهت زیادی به هگزنبیست داشت- وبعد محلول را خورد. برای چند لحظه به نظر رسید که اتفاقی نیفتاد. خوشحال شد آمد به اتاق خواب برود که در میان راه از درون آتش گرفت. درد بی سابقه ای در وجودش ریشه دوانید. از گوش ها بینی و دهانش دود سیاه بیرون می زد. وی تا صبح در حال فریاد و تحمل درد بود.

202 KELLY NICK

کلی به نیک گفت که او ضاع خوب پیش نرفته است. نیک گفت که بقایای جنگ آندو را دیده است. سرانجام زمان رفتن مادرش فرا رسید. نیک سکه ها را بهم ادرش داد سپس به او گفت که هر روز عمرش به او فکر می کرده واینکه الان به زندگی او بازگشته است تنها چیزی است که برایش مهم می باشد. مادرش او را با تمام مهر مادری در آغوش گرفت و به او گفت که اگر بتواند باز می گردد.

نیک او را به ایستگاه راه آهن رساند و کلی به پسرش گفت که او شبیه به پدرش است. سپس از ماشین پیاده شد و پس از رفتن نیک. یک ماشین دزدید.

شان رینارد که حالش خوب شده بود و قلبش پاک، به اتاق بیمارستان جولیت رفت و او را بوسید. جولیت به هوش آمد و دکتر را صدا زد. نیک از حرکت پرستارها متوجه شد که اتفاقی افتاد است و بعد دید که جولیت به هوش آمده است و از فرط خوشحالی به سمت او دوید و او را بوسید و بعد به او گفت که دوستش دارد. جولیت خود را عقب کشید و با حیرتزده پرسید: تو دیگه کی هستی؟!

نیک وا رفت.

وسن ها[]

هگزن بیست

بلوت باد

فوکس باو

نیم زابر بیست

مویدان

دقت بیشتر[]

ریزه کاری

این نخستین باری بود که چهره وسنی شان رینارد دیده شد.

این دومین دعوای گریم با هگزن بیست بود.

تصاویر[]

شناسنامه قسمت
شناسنامه قسمت

شماره قسمت :2 شماره فصل:2


شخصیت بازیگر
نیک برکارد دیوید جیونتولی
هنک گریفین راسل هورنزبی
شان رینارد ساشا رویتز
جولیت سیلورتون بتسی تالوچ
مونرو سالیس ویر میشل
درو وو رجی لی
روزالی کالورت بری ترنر

شخصیت بازیگر
کارتین شید جیسکا توک
اریک رینارد جیمز فارین
مویدان مایک دوبود
کلی برکارد ماری الیزابت ماسترانتونیو
{{{Cha9}}} {{{Aca9}}}
{{{Cha10}}} {{{Aca10}}}
{{{Cha11}}} {{{Aca11}}}

موجود شخصیت
موویدان فرستاده سلطنتی
بلوت باد مونرو
فوکس باو روزالی کالورت
هگزن بیست کاترین شید
نیم زابر بیست شان رینارد
گریم نیک برکارد
کلی برکارد
{{{w7}}} {{{Acw7}}}
{{{w8}}} {{{Acw8}}}
{{{w9}}} {{{Acw9}}}

مکان ها تشکل ها
اداره آگاهی پرتلند خانواده سلطنتی
تریلر
Advertisement