ویکی Grimm
Register
Advertisement
ویکی Grimm
Wrong 2 این نوشته کامل شده است
این نوشته ممکن است دارای غلط املایی باشد. در رفع آن کوشا هستیم. صبر داشته باشید.
برداشتن نقاب
213 faceoff

کد

213

نقل قول

فردیناند فاخ

نویسندگان

جیم کاف و دیوید گرین والت

کارگردان

ترنس اوهرا

قسمت بعد

وسن مادر زادی

قسمت قبل

فصل هگزن بیست

نام انگلیسی

Face Off

برداشتن نقاب[]

قسمت برداشتن نقاب قسمت سیزدهم از فصل دوم و قسمت سی و چهارم از ابتدای سریال گریم می باشد که در تاریخ 19 اسفند 1391معادل با تاریخ میلادی 8 مارس 2013 از شبکه NBC پخش گردید.

داستان[]

نیک به تصویر تلویزیون خیره شد. مونرو از نوع نگاه وی فهمید که او را می شناسد و این را پرسید. نیک گفت: من تحت فرمانشم. مونرو با حیرت گفت: رئیست و دوست دخترت؟ از این بدتر نمی شه ولی بعد جلو دوید تا نیک را متوقف کند. او جلوی نیک ایستاد ونمی خواست به او اجازه دهد با این حال ببرون برود فقط خدا می دانست نیک می خواهد چه کند. نیک با صدایی بسیار آرام ولی خشمناک به مونرو گفت از سر راهش کنار برود و بعد او را کنار شد مونرو دستپاچه دنبال او دوید و گفت که حداقل صبر کند تا او نیز با وی برود که گوشی نیک زنگ خورد و در مورد یک قتل در نزدیک هتل دلوکس با وی تماس گرفتند.

شان به یک کلید ساز گفت که به تریلر بیاید. کلید ساز که یک شارف بلیک بود قفل را باز کرد وشان به او گفت: فراموش کن اینجا بودی. و مرد از آنجا رفت. شان وارد تریلر شد و مثل هر بازدید کننده دیگری از آنچه می دید حیرت کرد. ولی جستجوی کلید را

213 sean in trailer

آغاز کرد در میانه جست جو با وی تماس گرفتند که 4 قتل در یک صحنه صورت گرفته وخود را برساند.

نیک جیب ها مقتولین را گشت و بعد از وو پرسید که آیا آنجا دوربین امنتی ندارد؟ در این میان شان سر رسید. نیک با قیافه ای جنگ طلبانه از جایش بلند شد و به شان نگاه کرد. شان نیز متوجه طرز نگاه نیک شد. او پرسید که آنها را یم شناسد؟ نیک گفت که این افراد علامتی شبیه به مردی که جسدش سال پیش پیدا شد دارند.

جولیت با شان تماس گرفت . شان از نیک فاصله گرفت تا جواب آن را بدهد جولیت از شان خواست که به خانه او بیاید. زیرا نیک رفته و حال او حسابی خراب است.

سپس شان به رابطش در وین زنگ زد و گفت که در مورد افراد فرستاده شده هرچقدر می تواند اطلاعات جمع کند.

در حین صحبت کردن با تلفن متوجه شد نیک به طور پنهانی چیزی را در کشوی میزش می گذارد.

پس از اینکه هیچ اطلاعاتی از دوربین امنتی بدست نیاوردند بنا شد به خانه رفته بخوابند.

تلفن مونرو زنگ خورد. مونرو سراسیمه گوشی را برداشت و در تلفن گفت: نه نیک اینکار رونکن! و بعد صدای روزالی را شنید. روزالی از لحن وحشتدزده او خنده اش گرفته بود پرسید که مشکل چیست. مونرو جریان نیک جولیت و کاپیتان را توضیح داد وبعد روزالی متوجه شد که مشکل چیست. او به مونرو گفت که علائمی که آدو نشان می دهند قطعا معنای این است که رینارد سلطنتی است که جولیت را به هوش آورده است و مونرو با در ماندگی به او گفت که بدون او چطور این مسئله را حل کنند؟ و روزالی او را خوشحال کرد: من دارم میام پرتلند حال خاله ام خوب شده فردا می رسم. مونرو از خوشحالی داشت بال در میاورد و قرار شد فردا به دنبال او برود.

نیک شان رینارد را تعقیب کرد و متوجه شد او وارد خانه اش می شود. جولیت شان را به خانه راه داد ودر را بست و نیک با خشم کامل مردی که خیانت همسرش را به عینه دیده است از ماشین پیاده شد و با قدم های آرام به سمت خانه اش

213 nick

رفت. در میان راه مونرو زنگ زد . نیک ابتدا نمی خواست به او گوش دهد ولی مونرو توضیحات روزالی را برای او بازگو کرد واضافه کرد که اگر این کار به خاطر طلسم باشد لازم نیست او هیچ کار احمقانه ای انجام دهد. بهتر است برگردد تا آنها بتوانند این مشکل را هرچه زودتر حل کنند. نیک اندکی ایستاد و بعد تصمیم رفت برگردد.

نیک به خانه مونرو بازگشت و مونرو به او گفت که شان رنارد و جولیت می خواستند از شر این احساسات خلاص شوند زیرا هر دو برای درمانش آمده بودند مشکل این بود که مونرو جولیت را شناخت و گرنه احتمالا این همه اتفاق رخ نمی داد. آنها تصمیم گرفتند پیش از از کنترل خارج شدن قضیه به ادویه فروشی بروند.

گرچه شان و جولیت در حال بوسیدن هم بودند ولی رفتارشان کوچکترین شباهتی به یک صحنه رمانتیک نداشت. آندو هم را می زند بعد هم را می بوسدیند و بعد دوباره هم را می زدند تا جایی که جولیت اسلحه شان را کشید و به اطراف شلیک کرد. شان نیز اسلحه اش را برداشت و از از خانه گریخت.

نیک و مونرو در حین گشتن رسید هایی که از مشتری ها در ادویه فروشی برجا می ماند در مورد اینکه کاترین شید مادر آدلیند این درمان را درست کرده است صحبت می کردند .سپس رسید وی را پیدا کرده و مونرو پیشنهاد کرد که سروقت کاترین شید بروند تا در بیشتر درمورد مسائل بپرسد. البته جمله: مادرم مادرش رو کشت مثل پتکی بر سر مونرو فرود آمد. مونرو با لحنی غم زده پرسید: چرا؟ نیک جریان را توضیح داد که مادرش میخواسته بفهمدکه آدلیندچه بلایی بر سر جولیت آورده ومونرو نیز حرف او را کامل کرد: و خوب پیش نرفت. کارشان برای آن شب تمام بود دیگر کاری از دستشان بر نمی آمد. در این میان وو به نیک زنگ زد و از او پرسید کجاست و بعد ادامه داد: خوشحالم تو چیزی که میبینم نقشی نداشتی و به او گفت که در خانه اش تیر اندازی شده است.

آدلیند از زندان آزاد شد.

نیک به خانه رفت وو گفت که جولیت حرف نمی زند. نیک کنار او نشست و اندکی با اوصحبت کرد و بعد به جولیت گفت که می داند که عشق او کیست. جولیت با سردرگمی به نیک نگاه کرد و بعد نیک به وو گفت که به صورتجلسه را بر مبنای دفاع از خود بنویسد.

شان آدلیند را در خیابان گرفت و مجبورش کرد سوار ماشین شود. او را به میان جنگل برد و گفت تا خوبش نکند هیچ جا نخواهد رفت ولی آدلیند گفتن تنها می تواند حال او را بهتر کند و بعد او را بوسید.

213 busstation

صبح روز بعد نیک و مونرو به پایانه مسافر بری رفتند . مونرو یک دسته گل بزرگ رز خریده بود و استرس داشت و روزالی به محض پیاده شدن به سمت آنها آمد و مونرو را در آغوش گرفت. بعد از کمی ابراز احساسات در مورد گل ها نیک را در آغوش گرفت و گفت که بهتر است به ادویه فروشی  بروند.

روزالی برای نیک توضیح داد که برای بهوش آوردن جولیت لازم بوده یک نفر با خون سلطنتی او را ببوسد وبعد از انجام اینکار آندو نفر به هم علاقه شدید جسمی پیدا می کنند و می بایست هر چه زودتر جلوی پیشرفت این وضعیت گرفته شود وگرنه یکی سعی خواهد کرد دیگری را بکشد. نیک لجش در آمد: چیزی هست که به مرگ ختم نشه؟

شان به یاد آورد که نیک را درحال مخفی کردن چیزی در کشوی میزش دیده است.

مونرو و روزالی طلسم را پیدا کردند واز قیافه روزالی و مونرو بر می آمد که درمان بسیار دردناکی پیش روی نیک است.

شان کلید را از کشوی نیک برداشت و در این میان هنک سر رسید. گرچه در این مورد به شان اشاره ای نکرد ولی متوجه شد که شان چیزی را از میز نیک برداشته است. سپس به نیک زنگ زد . نیک هنوز معجون را نخورده بود و باشنیدن موضوع به هنک گفت که جلوی شان را بگیرد تا او خودش را برساند. ولی هنک موفق به اینکار نشد و نیک دیر رسید. شان می رفت تا کلید را به آدلیند بدهد که جولیت زنگ زد و به او گفت که نیک می داند او کیست. در آخرین لحظه شان به آدلیند گفت که کلید را پیدا نکرده است  و آدلیند از آنجا رفت.

شان سپس به نیک زنگ زد و گفت که باید هم را ببینند.

شان محل قرار را در خانه پستچی بلوتباد اولین پرونده وسنی نیک تعیین کرد. نیک سر رسید و شان به او گفت که آنها باید با هم حرف بزنند. ولی نیک که به اندازه یک دنیا از شان عصبانی بود حرفش را با یک مشت جانانه به فک او شروع کرد. و دو مرد با هم گلاویز شدند. شان نیک را به کناری انداخت و گفت: لازم نیست اینجوری انجامش بدیم. نیک خشمناک کفت : چرا لازمه و دوباره به او یورش برد. و شان پس از دو یا سه ضربه روبروی نیک ووگ کرد. نیک با نفرت به چیزی که می دید نگاه

213 sean woge

کرد و گفت: چند وقته در موردم می دونی؟ شان گفت: از وقتی خاله ات اومد با یاد آوری نام ماری کسلر نیک دوباره به او هجوم برد. در این میان چند جمله و بیشتر ضربه به هم رد وبدل کردند و شان نیک را به عقب هل داد و گفت: من کلید رو بهت پس می دم کلید را به سوی او انداخت و بعد به نیک گفت که او از همه چیز خبر دارد و اگر آندو هم را بکشند هیچ تغییری در اوضاع پیش نمی آید و به نیک تاکید گرد: اگر دست برادرم به اون کلید برسه من و تو دو تا مرده ایم. نیک پرسید: درمورد جولیت چی؟ شان با درماندگی گفت که هیچ کس به اندازه او نمی خواهد این قضیه تمام شود ولی نمی داند چطور.

نیک وشان با هم به در خانه جولیت رفتند و جولیت آندو را بر انداز کرد و پرسید: خب حالا چی؟

213 pure heart

در ادویه فروشی نیک می بایست محلول قلب صاف کن را بخورد. او محلول را خورد و مانند شان هیچ اتفاقی در ابتدا نیفتاد: همین بود؟ و شان او را از اشتباه در آورد :نه... ناگهان تمام سیستم بدن نیک به هم ریخت ودرد وجودش را پر کرد او عقب عقب رفت و به کمدها خورد و روی زمین ولو شد. شان ادامه داد: همینه. چهره نیک سرخ شد و از هوش رفت. جولیت وحشتزده اسم نیک را صدا زد و بالای سر او نشست.

در وین آدلیند تست بارداری از خود گرفت و متوجه شد تست مثبت است.

وسن ها[]

بلوت باد

فوکس باو

نیم زابر بیست

شارف بلیک

دقت بیشتر[]

در این قسمت هیچ مهمان ویژه ای وجود نداشت.

نیک و رینارد هم را در خانه مرد پستچی ملاقات کردند("رهبر")

شان کلید نیک را گرفت و بعد به او پس داد.

نیک فهمید که شان یک وسن است.

معلوم شد که رنارد با جبهه مقاومت همدست است.

ریزه کاری[]

در قسمت ذکر شد که از رمان قسمت موش و گربه 8 ماه گذشته است.

تصاویر[]

شناسنامه قسمت
شناسنامه قسمت

شماره قسمت :13 شماره فصل:2


شخصیت بازیگر
نیک برکارد دیوید جیونتولی
هنک گریفین راسل هورنزبی
شان رینارد ساشا رویتز
بتسی تالوچ جولیت سیلورتون
روزالی کالورت بری ترنر
آدلیند شید کلیر کافی
درو وو رجی لی
مونرو سالیس ویر میشل

شخصیت بازیگر

موجود شخصیت
شارف بلیک قفل ساز
بلوت باد مونرو
فوکسباو روزالی کالورت
نیم زابر بیست شان رینارد
گریم نیک برکارد

مکان ها تشکل ها
اداره آگاهی پرتلند ورات
تریلر خانواده های سلطنتی
ادویه فروشی
Advertisement