ویکی Grimm
Register
Advertisement
ویکی Grimm
Wrong 2 این نوشته کامل شده است
این نوشته ممکن است دارای غلط املایی باشد. در رفع آن کوشا هستیم. صبر داشته باشید.
ساعت مرگ
210 hour of dead

کد

210

نقل قول

قصه های شبانه برای کودکان وسن

نویسندگان

شان کالدر

کارگردان

پستر ورنر

قسمت بعد

برای محافظت و خدمت به انسان

قیمت قبل

لایارونا

نام انگلیسی

The Hour of Death

ساعت مرگ[]

قسمت ساعت مرگ قسمت دهم از فصل دوم و قسمت سی و دوم از ابتدای سریال گریم می باشد که در تاریخ 12 آبان 1391معادل با تاریخ میلادی 2 نوامبر 2012 از شبکه NBC پخش گردید.

داستان[]

نیک خواب های درهم و برهمی می دید و روی کاناپه از این شانه به آن شانه می شد. جولیت این وضع را دید و او را بیدار کرد. نیک شب قبل بسیار دیر بازگشته بود و مدام درگیر پرونده گم شدن دختری بود که هیچ اثری از وی برجا نمانده بود.

او کمی در مورد کاناپه غر زد ولی بعد از جولیت عذر خواست.

آدرین زین همان مردی که دانا رنالدز دختری را که نیک و هنک به دنبالش بودند را دزدیده بود در حال سوزاندن عکس های دختر بود و پشت تلفن با همدستش صحبت می کرد که نیک و هنک در خانه او را زدند. وی روز گذشته در محل ناپدید شدن دختر مشغول تعمیرات بوده است. دراین میان نیک تصاویر را یک نظر پیش از سوختن دید و این را فریاد زد مرد از عصبانیت به شکل یک شاکال ووگ کرد واز دست نیک گریخت. نیک نیز وی را دنبال کرد واو را گرفت و زد.

در کلانتری نتیجه ای که از آنالیز عکس ها بدست آمد ثابت نمی کرد که عکس ها متعلق به چه کسی بوده است و آدریان زین نیز تاکید می کرد که آنها عکس ها دوست دختر سابق بوده است. آنها نتوانستند چیزی را ثابت کنند و مجبور شدند او را آزاد کنند. نیک که حسابی لجش در آمده بود-احتمالا جریانات خانه هم بر رفتار خشنش تاثیر گذاشته بود- به آدریان زین گفت که دروغ گفتن به کسی مثل او با دروغ گفتن به یک پلیس فرق دارد. آنها در راهرو کلانتری ایستاده بودند. رایان کارآموز تازه کار در حال گرفتن امضا هنک برای یک کاغذ بود و هنک برای صحبت کردن با او کمی از نیک فاصله گرفته بود. آدرین زین ووگ کرد و با وحشت فریاد زد که او دارد وی را به مرگ تهدید میکند. فریادی که همه افراد کلانتری منجمله شان رینارد، رایان، هنک و وو توجهشان به آن جلب شد. و بعد وو زین را از کلانتری خارج کرد. هنک پس از امضا برگه به نیک گفت که چه به وی گفته است؟ نیک جریان را گفت و هنک که از لحن نیک خطر را حس کرده بود از او پرسید که می خواهد چه کار کند؟ نیک که بسیار نگران دختر گم شده بود به هنک گفت که الان که شاکال می داند نیک در مورد قضیه اطلاع دارد ممکن است جان دختر بیشتر از پیش به خطر افتاده باشد.سپس به او گفت خود را درگیر نکند و خودش راهی را پیدا خواهد کرد. هنک با نگاهش رفتن او را دنبال کرد.

نیک به تریلر رفت و کمان صلیبی را برداشت.

جولیت دنبال ردگیری آدلیند شید بود که شان با وی تما س گرفت و از او خواست هم را ببینند . زیرا مشکلشان هرچه هست در حال اثر گذاری روی رفتار نیک است.

مونرو در ادویه فروشی یک سرم اعتراف گیری پیدا کرد و آن را برای نیک آماده کرد.

نیک با کمان صلیبی اش که مسلح به تیرهای مایع راستی بود به خانه زین رفت. در ابتدا به نظر می رسید که او خانه نباشد ولی بعد در زیر زمین خانه او با چیزی بسیار ناجور روبرو شده بود. آدرین زین درحالی که دستانش را از دو طرف بسته شده بود وشکنجه اش کرده بودند کشته شده بود. نیک بهت زده به آنچه پیش رویش میدید نگاه می کرد که صدای پایی از عقب شنید بازگشت و متوجه هنک شد. هنک با حیرت به آنچه می دید نگاه کرد وبعد آهسته پرسید: نیک؟! تو چی کار کردی؟!

نیک با دستپاچگی دلیل و مدرک آورد : هنک من اینکار رو نکردم تازه رسیدم اینجا . هنک که چشمش به کمان صلیبی افتاده بود با لحنی که خودش هم نمی دانست چه جوابی دریافت خواهد کرد پرسید: اون چیه دیگه؟ نیک به او گفت که می

210 sterbestunde

خواسته با آن مایع راستی را به زین تزریق کند و به هنک گفت که می تواند به مونرو زنگ بزند تا مطمئن شود او تازه به اینجا آمده. هر چند که هنک حرف او را قبول کرد ولی به او هشدار داد که بعد از جریان امروز در کلانتری این اصلا جالب نیست که او اولین نفری است که بالای سر جسد زین باشد. و بعد آنها متوجه سوختگی هایی روی بدن آدرین زین شدند که گویی وی را با آن داغ زده بودند. آن علامت که شبیه به یک «گ G » بزرگ بود بر روی دیوار نیز کشیده شده بود. آندو نمی دانستند این چه نمادی است که صدای آژیر پلیس در اطراف پیچید. موضوع این بود که هنک نیز درخواست نیروی پشتیبانی نکرده بود. نیک برای گم و گور کردن کمان صلیبی از خانه بیرون رفت و  چند لحظه بعد سرو کله وو پیدا شد که اینجا چه می کنند؟ آنها نیز حیرت زده همین را از وو پرسیدند. وو توضیح داد که آدرین زین با پلیس تماس گرفته و اعتراف کرده است که دانا رینالدز را دزدیده وحتی مکان او را نیز لو داده است و بعد از آنها پرسید که چطور او را وادار به اعتراف کردند؟ هنک گفت : ما اینکار رونکردیم.نیک حرف او را ادامه داد :ما بعدش رسیدیم. وو با تعجب پرسید: بعد چی؟

210 crimescene

وو با حالتی از شگفتی به پیکر بیجان آدرین زین که به صلابه کشیده شده بود نگاه کرد وبعد اعتراف کرد: بیخود نبود که اعتراف کرده اگه منم بودم به همه چی اعتراف می کردم! وو برای بستن منطقه رفت و شان با آنها تماس گرفت که دانا رینارد را زنده پیدا کرده اند.

در کلانتری آنها به مکالمه آدرین زین با پلیس گوش دادند. واضح بود یک نفر در حین تماس مدام او را شکنجه می کرده تا حرف بزند. او به جایی که دانا رینادز در آن بود اعتراف کرد و بعد گفت که به خاطر اینکار واقعا متاسف است. و بعد التماس می کرد که شکنجه را تمام کند. و بعد اعتراف کرد که او دختر را دزدیده است.

هیچکس معنی نماد داغ خورده روی بدن آن مرد را نمی دانست برای همین تصمیم گرفتند که آن را در تلوزیون نشان دهند. کاپیتان برای سخنرانی مطبوعاتی رفت.  وی در حال توضیح یافتن دانا رینالدز بود و بعد از تمامی بینندگان درخواست کرد که اگر اطلاعی از این نماد دارند به پلیس خبر دهند.

باد وورستر در خانه بود و از اینکه مادر زنش قرار است دو هفته تمام در خانه آنها بماند احساس بدبختی می کرد که چشمش به تلویزیون و نماد افتاد یک لحظه نفسش بند آمد و بعد با بالاترین سرعتی که می توانست به سمت کنترل تلویزون جست زد تا صدای آن را بلند کند. مونرو نیز درخانه با خیال راحت اخبار را گوش می کرد که ناگهان تصویر نماد را دید ولحظه ای وا رفت و بعد بی آنکه چشم از نماد بردارد با حالتی وحشتزده گوشی اش موبایلش را برداشت.

در کلانتری هنک به نیک به خاطر کاری که کرده بود غر می زد و از او می پرسید قرار است چگونه گزارش را بنویسند: تو رفتی خونه آدریان زن که با یک کمان بهش شلیک کنی. من اومدم  تا نذارم تو کاری مثل اینکه با یک کمان بهش شلیک کنی رو انجام بدی. خب اگر نظری داری من سرو پا گوشم .نیک که در بد وضعیتی گیر کرده بود متوجه شد که گوشی اش زنگ می خورد. هنک به او اشاره کرد: اون زنگ قرار نیست تا ابد نجاتت بده. نیک از اینکه فرصت رهایی از هنک را یافته بود گوشی را برداشت و با لحن سپاسگذارانه به مونرو گفت که از تماس وی بسیار خوشحال شده است.ولی مونرو در گوشی با چنان لحن ترسیده ای با نیک حرف زد که نیک این موضوع را فراموش کرد:نیک باید پاشی بیای اینجا من می دونم اون نماد معنیش چیه. در این میان گوشی دفتر آنها زنگ خورد وهنک آن را برداشت . باد پشت خط بود و می خواست با نیک صحبت کند و اصرار کرد که حتما باید با خود نیک صحبت کند. هنک گوشی را به نیک داد که همان لحظه از صحبت با مونرو فارغ شده بود. باد که از شدت وحشت پرچانگی و جملات بی ربطش به اوج خود رسیده بود کلی با نیک حرف زد و نهایتا نیک متوجه شد که باد از دیدن آن نماد به شدت وحشتزده است. به او قول داد که کار را پیگری کند. و گوشی را قطع کرد. زن باد از اتاق دیگر فریاد زد: باد چی شده؟ باد پاسخ داد: هیچی عزیزم همه چی مرتبه مگر اینکه آخر دنیا رسیده باشه!

مونرو در را به روی آندو گشود و گفت: عجب مشکل ناجور پیش اومده بیاین تو. هنک تصوری نماد را نشان دادو از او پرسید می داند این چیست؟ مونرو رویش را از نماد برگرداند و گفت: معلومه که می دونم کل عمرم کابوسش رو دیدم. این یک «جی G» انگلیسی یا بهتر بگم «گ» به زبان آلمانی. هنک پرسید: «گ» واسه چی؟ مونرو که تا چند لحظه پیش سراسیمه در خانه اش حرکت می کرد ایستاد و به نیک اشاره کرد و گفت: اون! نیک پرسید: من؟ مونرو پاسخ داد: گریم! گ واسه گریم! و بعد یکی از کتاب ها قدیمی وسنی اش را در آورد و به نیک گفت: نه گریم هایی مثل تو و بعد داستان را شروع کرد: وقتی من بچه بودم پدر بزرگم داستان هایی تعریف میکرد تا به بچه های وسن ها در مورد بدترین بدترین ها هشدار بده گریم های بی وجدان و بی رحم که همه چیز رو می کشتند. مرد ها زن ها بچه ها حتی حیوانات و هر جنبنده ای رو که دستشون بهش می رسید. اسمشون هم گریم ها نابودگر بود. و بعد اندکی از وحشیگری گریم ها صحبت کرد. و به آنها توضیح داد که این افراد تمام قربانیان وخانه هایشان را با علامت ساعت مرگ داغ می کردند: اساسا این نماد{اG} قتل عام وسن هاست. نیک از کل حرف های او یک نتیجه گیری کرد: پس می گی یک گریم دیگه تو پرتلنده؟ مونرو از اینکه نیک جریان را گرفته بود گفت: اگه تو اینکار رو نکردی پس آره و بعد توضیح داد که او فکر نمی کرده کسی از این گریم ها باقی مانده باشد. هنک به مونرو گفت که این شخص جان دانا رینادز را نجات داده است. مونرو لبخند فیلسوفانه ای زد و پس از آن به نیک گفت که هر کاری می خواهد با این یارو بکند بهتر است سریع باشد پیش از اینکه این یارو" اول داغ کن بعد سوال بپرس" شهرت او را به فنا بدهد.

شان رنارد با رابطش سباستین در وین تماس گرفت و از او درمورد گریم نابودگری که در پرتلند پیدا شده بود پرسید میخواست بداند خانواده اش این فرد را فرستاده اند؟ وولی سباستین اطلاعی نداشت.

شب هنگام که نیک به خانه رسید شماره ناشناسی با وی تماس گرفت ونیک متوجه شد که این یارو همان گریم نابودگر است. او نیک را به خاطر اهمال در کارش سرزنش کرد و گفت ممکن بود این اهمالش دخترک را به کشتن دهد  و اضافه کرد که متوجه شده او کمان صلیبی اش را با خود آورده است.

روز بعد نیک متوجه شد که قاتلشان تصویر شکنجه کردن مقتول را روی اینترنت گذاشته و تا الان همه آن را دیده اند. نیک و هنک به خانه دانا رینادز رفتند تا با آنها صحبت کنند. آنها مطلقا اطلاعی در مورد این مسائل نداشتند ولی از توضیحات دانا رینادز توانستند رد همدست زین را بگیرند.

آنها ریچارد برنا را دم در خانه اش گرفتند و در حال بازداشت وی ناگهان چشم او به نیک افتاد و ووگ کرد و بعد فریاد زد: تو کشتیش! تو اون کشتی و حالا اومدی من رو بکشی . نیک بهت زده به برنا نگاه کرد. البته چهره اش اصلا به سردرگمی وو که این حرفها را می شنید نبود. وی با چهره ای که گویی به دنبال توضیح می گردد به نیک نگاه میکرد.

شان و جولیت هم را در رستوان ملاقات کردند. شان بسیار با ملایمت با جولیت حرف زد وبه او گفت که هیچ کدام از حوادث رخ داده ای که جولیت به خاطر آن احساس گناه می کند تقصیر او نیست. ناگهان از دهان جولیت در رفت: من همش دارم به تو فکر می کنم و بعد ناشیانه سعی کرد جمله را عوض کند: همش به نیک فکر می کنم ببخشید وبعد با عجله رفت ولی  عینک آفتابی اش برجا ماند.

در اتاق بازجویی واضح بود که برنا از نیک بیشتر از دستگیر شدندش می ترسد.  از طرف مسئول فنی آزمایشگاه خبر رسید که به آزمایشگاه بروند.

معلوم شد که آدم رباها اصلا فکر نمیکردند که گیر بیفتند وتمامی مدارک حتی کیف پول دانا رینالدز در ماشین پیدا شد.

در راه بازگشت به اتاق بازجویی فرانکو از آنها پرسید که اگر مطمئنند آدم درستی را گرفته اند چرا ولش کردند؟

یک نفر آدرین زین را فراری داده بود. آنها به خانه وی هجوم بردند و در آنجا جسد داغ خورده او را یافتند.نیک متوجه شد که این کار یک پلیس است. چون هنوز هیچ کس از تخلف وی مطلع نشده بود. گریم نابودگر به نیک زنگ زد و به گفت که گذاشته طرف از دستش در برود. نیک به او گفت که آنها مدرک داشته اند و گریم اصرار کرد: اون وسن بود این تنها مدرکیه که لازم داری .

هنگام ورود به کلانتری رایان جلوی نیک را گرفت و گفت که شخصی به نام باد وورستر به دیدن او آمده است. نیک که بسیار عجله داشت باد را پذیرفت . باد با دیدن او از شدن وحشت ووگ کرد و گفت: نیک خوشحالم که برگشتی. نیک او را به سمت میز هدایت کرد ولی با رفتارش به باد نشان می داد که عجله دارد. ولی با یک جمله باد نظرش به کل عوض شد: من الان از لاج برگشتم همه از چیزی که تو اینترنت دیدن دستپاچه شدن من بهشون گفتم که کار تو نبوده! نیک ناباورانه گفت: اونا فکر می کنن کار من بوده؟ باد ابتدا حاشا کرد و بعد ادامه داد: منو مجبور کردن که بیام مطمئن بشم کار پسر عموت یا فامیلات نیست. نیک قاطعانه به او رو کرد وبعد گفت: باد من نمیدونم کار کی بوده ولی پیداش می کنم.باد درجواب او گفت: نیک ما به تو اعتماد کردیم و هیچکس نمیخواد اعتمادش را به تو از دست بده سپس از جا برخاست ولی پیش از رفتن با نهایت اضطراب و اضطرار به او گفت: زودتر بگیرش بچه ها از اتاق خوابمون بیرون نمی یان. و نیک را در سردگمی تنها گذاشت. هنک نزد نیک آمد و گفت که وو یک چیزی پیدا کرده است.

کاملا مشخص بود که کسی که در را باز کرده از محل دوربین اطلاع داشته است ولی از انعکاس داخل شیشه اتاق متوجه شدند که: رایان؟ همان کارآموز دست و پا چلفتی وی را آزاد کرده بود.آنها به دنبال وی می گشتند وفرانکو به آنها گفت که رایان را دیده که به دنبال دوست نیک رفته است. رایان بیرون در کلانتری باد را بیهوش کرد.

آنها به خانه او رفتند  مادر او یک زن الکلی بود که از جا مکان پسرش اطلاع نداشت. در اتاق رایان تعداد زیادی عکس از نیک بود معلوم بود که رایان نیک را مانند یک قهرمان می پرستیده است.

نیک به هنک گفت که باد یک وسن است و بعد با زن او تماس گرفت تا بداند باد کجاست و متوجه شد که باد سرکارش است.

210 rayan

باد بیدار شد و متوجه وضعیت خود گردید و با تمام کلماتی که یک آیزبیبر بلد است تلاش کرد تا این گریم نابودگر را متوقف کند ولی در این میان نیک و هنک سر رسیدند و نیک دنبال رایان رفت و او را گرفت و بعد متوجه شد که رایان وسن است. و بعد او را بازداشت کردند.

شان برای پس دادن عینک جولیت در خانه آنها رفت وآندو بی هیچ اخطاری هم را بوسیدند. جولیت به یاد آورد که شان او را پیش از بیدار شدن بوسیده است. سپس جولیت در خانه را بست. و پشت در روی زمین نشست .

وسن ها[]

بلوت باد

شاکال

آیزبیبر

لبن زاگر

دقت بیشتر[]

رزوالی کالورت در این قسمت حضور نداشت.

ریزه کاری[]

این اولین قسمتی بود که نقل قول آن مرتبط با افسانه ای در خود داستان بود ومنبع خارجی نداشت.

گرچه پیرامون گریم ها بی رحم مسائلی مطرح بود ولی در این قسمت به طور کامل آنها را نام خاصی مشخص کردند.

Sterbe stunden به معنای ساعت مرگ برگردان دقیق نام قسمت از زبان آلمانی است که نماد گریم ها نابودگر به حساب می آمد.

شماره انباری که دانا رینالدز در آن زندانی بود 210 بود. که بر کد سریال منطبق است.

تصاویر[]

تصاویر پشت صحنه[]

شناسنامه قسمت
شناسنامه قسمت

شماره قسمت :10 شماره فصل:2


شخصیت بازیگر
نیک برکارد دیوید جیونتولی
هنک گریفین راسل هورنزبی
شان رینارد ساشا رویتز
جولیت سیلورتون بتسی تالوچ
مونرو سالیس ویر میشل
درو وو رجی لی

شخصیت بازیگر
رایان اسمالسون مایکل گرانت تری
آدرین زین مایکل مایز
فرانکو رابرت بلانچ
باد وورستر دنی برونو

موجود شخصیت
لبن زاگر رایان اسمالسون
شاکال آدرین زین
ریچارد برنا
آیزبیبر باد وورستر
بلوت باد مونرو
گریم نیک برکارد

مکان ها تشکل ها
اداره آگاهی پرتلند
کتابخانه مونرو
Advertisement