ویکی Grimm
Register
Advertisement
ویکی Grimm
Wrong 2 این نوشته کامل شده است
این نوشته ممکن است دارای غلط املایی باشد. در رفع آن کوشا هستیم. صبر داشته باشید.
بددندان
201 badteeth

کد

201

نقل قول

رز بُرنده

نویسندگان

جیم کاف
دیوید گرین والت

کارگردان

نوربرتو باربا

قسمت بعد

بوسه

قسمت قبل

زن سیاهپوش

نام انگلیسی

Bad Teeth

بددندان[]

قسمت بددندان قسمت اول از فصل دوم و قسمت بیست و سوم از ابتدای سریال گریم می باشد که در تاریخ 23 مرداد 1391معادل با تاریخ میلادی 13 آگوست 2012 از شبکه NBC پخش گردید.

داستان[]

کشتی باری بزرگی ، آب های اقیانوس اطلس شمالی را می شکافت و به سوی پرتلند پیش میرفت. هنگامی که به پرتلند رسید، نگهبانان اسلکه برای بازرسی کانتینر ها رفتند و موجودی به آنها حمله کرد تا آنها را نیز به خیل اجساد تکه پاره شده ای پیوند دهند که در انبار روی هم تلنبار شده بودند.

نیک و کیمورا با هم درگیر بودند که مادر نیک سر رسید. و نیک او را شناخت.

وسن دندان خنجری پس از اتمام شامش کلید های قربانی اش را برداشت.

نیک حیرتزده به مادرش نگاه می کرد. اصلا سر در نمی آورد چه می بیند. مادرش به او گفت که باید اول به حساب کیمورا برسد و او را برگرداندو لباسش را بالا زد تا علائم عجیب روی بدن او دیده شود. سپس به سوی نیک بازگشت و پرسید: تونستی چهره واقعی ایش رو ببینی؟ نیک پاسخ مثبت داد که صدای در آمد در فاصله ای که او پشت پنجره رفت و بازگشت مادرش ناپدید شده بود.

پلیس ها وارد شدند و به اوضاع رسیدگی کردند. شان رینارد نیز نوشته های پشت بدن کیمورا را دید. شان درمورد جولیت پرسید و نیک به وی گفت که جولیت به دلیل یک عفونت ناشناخته در کما و در بیمارستان بستری است. شان به وی گفت که اگر بخواهد می تواند به بیمارستان برود.

روزالی به مونرو گفت که گربه فلج شده را بیاورد. می خواست که پنجه گربه را در محلولی فرو ببرد مونرو پرسید چه اتفاقی قرار است رخ دهد؟ روزالی پاسخ داد: اگه رنگش قرمز بشه می دونم چه اتفاقی افتاده اگه سبز بشه شانس نجات دادنش رو داریم و مایع آبی شد. روزالی لحظه ای به مایع نگاه کرد و بعد گفت که باید هرچه زودتر با نیک صحبت کنند.

بلاخره پلیس ها خانه نیک را ترک کردند. مادر نیک بازگشت. نیک می خواست بداند مادرش طی این مدت کجا بوده است. به نوعی از او دلخور بود و وقتی مادرش خواست او را در آغوش بگیرد از دسترس مادرش دور شد. مادرش به او گفت که به دنبال قاتلین شوهر و دوستش که به جای وی در ماشین کشته شد بوده است. آنقدر سفر کرده که بیشتر جاهایی که بوده است را به یاد نمی آورد. او در حین این تعقیب متوجه شده که خانواده های سلطنتی پشت اینکار هستند. از اینکه نیک می دانست ورات چیست نیز بسیار خشنود شد. در این لحظه کسی در زد.

نیک در را گشود و متوجه شد که روزالی و مونرو پشت در هستند. مونرو به او توضیح داد که بسیار سعی کرده با وی تماس بگیرند که چشمش به خانه نیک افتاد که به بازار شام می ماند. او و روزالی وارد باقی مانده صحنه نبرد نیک و کیمورا شدند نیک برای مونرو جریان را توضیح داد و مونرو گفت که یارو هنوز توی خونه است. روزالی ووگ کرد و گفت: این بوی یک زنه و بعد مادر نیک روی کله ووگ کرده مونرو پرید و می خواست او را بکشد. روزالی با همان حال ووگ کرده تصمیم گرفت به این بلای سیاهپوش آسمانی حمله کند که نیک جلوی او را گرفت و مادرش را از روی مونرو بلند کرد. روزالی هم مونرو را گرفت تا از

202 Monroe Nick rosali kelly

حمله مونرو که الان سخت عصبانی بود جلو گیری کند. نیک و روزالی بین مونرو و مادرش ایستاده بودند. نیک به مادرش گفت: این مونروئه! مادرش با چشمانی که از شدت حیرت گشاد شده بود رو به نیک گفت: اون یک بلوت باده! نیک به مونرو و روزالی اشاره کرد: آره می دونم روزالی هم یک فوکس باو ست اونا دوستای منن. مونرو خشمگین به سوی مادر نیک هجوم برد و با نفرت گفت: این زنیکه دیگه کیه؟ مادر نیک نیز قصد تلافی فحش او را داشت که نیک گفت: این مادرمه. مونرو و روزالی حسابی جا خوردند. مادر نیک از اینکه می دید پسرش با چنین موجوداتی

201 rosalie monroe

دوست است عصبانی شده بود ولی در این میان روزالی که متوجه کمبود وقت بود به نیک گفت که جان جولیت به طور جدی در خطر است .طلسمی که رو جولیت پیاده شده است به نام لسپرایر است و علائمی شبیه به جنون در جولیت پیش خواهد آمد. مادر نیک که گویی از سوپرایز دیگری وحشت داشت پرسید: جولیت دیگه کیه؟ نیک جریان جولیت را گفت و مونرو و روزالی تاکید کردند که جریان مربوط به یک هگزن بیست است. روزالی به نیک گفت که محلولی را آماده کرده و گذاشته اند که بپزد ولی 12 ساعت طول می کشد. نیک پرسید: کی از کما به هوش میاردش؟ و روزالی توضیح داد که این محلول او را به هوش نخواهد آورد و تنها از از دست دادن حافظه او جلوگیری می کند. پس از خروج از خانه نیک به آن دو توصیه کرد که مدتی اطراف خانه او آفتابی نشوند.

شان رینارد با یک نگاه متوجه شد که قضیه به کما رفتن جولیت پیچیده تر از یک اغما ی ساده است.

نیک و مادرش در مورد جولیت سکه های زکانتوس و کلید ها صحبت کردند. مادرش به وی گفت که شنیده بوده سکه ها دست یک گریم است و با تمام وجو.د امیدوار بوده که این گریم او نباشد. و به او گفت که باید سکه ها را به او تحویل دهد تا آنها را به یونان برده و در همان معدنی که ساخته شده اند از بین برود

شان رینارد به خانه مادر آدلیند رفت و بعد از اینکه فهمید آدلیند ناپدید شده است به وی گفت که می بایست دوست دختر نیک برکارد را درمان کند. زیرا اگر جولیت بمیرد نیک ممکن است برود و تمام زحمات شان برباد خواهد رفت.

تصاویر نیک در ذهن جولیت در حال محو شدن بود.

هنک تمام شب را با شاتگان در آغوشش روی صندلی نشسته بود.

صبح روز بعد آنها به صحنه کشتار کشتی اعزام شدند. هنک پرسید که چه چیزی همچین کاری میکند؟ وو پاسخ داد: چیزی

201 reaper

که تو بدترین کابوسام می بینمش. نیک متوجه یک سری نوشته فرانسوی و یک علامت داس دروگر ها شد.

در کلانتری شان رینارد به آنها گفت که پرونده مربوط به فدرالی هاست. نیک با توجه به علامت داس گفت که چرا به آنها کمک نکنند؟ ولی دو مامور فدرال اطلاعات را از آنها گرفتند و پرونده از حیطه کاری آنها خارج شد.

شان رینارد به دیدن کیمورا رفت و  با او صحبت کرد و سر انجام به او گفت: خیلی بد شد که نمی دونستی یک گریم اونجاست ولی پیش از رفتنش  کیمورا گفت: من می دونستم یک گریم اونجاست ولی در مورد دومی خبر نداشتم.

نیک به خانه رفت و به مادرش گفت که باید جایی بروند.

تریلر! مادرش از دیدن آن هیجان زده شد. او تعریف کرد که او و خاله ماری این تریلر را باهم خریده اند تا خرت و پرت هایشان را در آن جا دهند و از انتقال دائم چمدان های پر از وسیله راحت شوند. او در مورد تک تک کتاب ها، سلاح ها و سم ها اطلاعات داشت. او توضیح داد که او در زمان 10 سالگی گریم شده است. دختر ها از پسر ها زودتر متوجه می شوند و همه ی فرزندان یک گریم ،گریم نمی شوند. هیچ کس از نحوه انتقال آن خبر ندارد. از یکی دو شکار اولشان گفت و بعد به نیک گفت که هرگز این را برای وی  نخواسته است.

نیک به او گفت که با توجه به حوادث رخ داده نمی داند چه فکری در مورد تصمیم وی بکند ولی کاش بدون او بزرگ نمی شد و کلی با تمام احساس مادرانه اش او را مانند هر مادری که پس از سالها جنگ و فرار فرزندش را یافته است در آغوش گرفت.

سپس نیک به او گفت که در انبار کشتی چه دیده است. مادرش بلافاصله متوجه شد که این کار یک دروگر نیست و گفت که باید اجساد را بیبند. ضمنا با لحن افتخار آمیزی از فرستادن کله دروگر ها به مانهایم از او تقدیر کرد: خبرا زود می رسه!

قاتل کشتی با مردی تماس گرفت که مشغول تماشای شکنجه یک نفر دیگر بود و به او گفت که رسیده و گریم را دیده است.

کاترین شید به مغازه روزالی رفت و به او یک لیست داد. روزالی گفت که جز سودوموناس آئروژینوزا را دارد و بعد از تهدید ووگی قول داد که هرچه سریعتر آن را تهیه کند. کاترین شید شماره اش را بالای لیستش نوشت و به او گفت که به محض یافتن آن با وی تماس بگیرد.

کلی پس از مشاهده اجساد گفت که کار یک مویدان است . وی اضافه که مویدان مانند گربه است و منتظر می ماند و او را فریب می دهد. در این لحظه مونرو به او زنگ زد وجریان هگزن بیستی که به دیدن روزالی آمده بود را گفت. از قرار معلوم و با توجه به لیست موارد مورد نیازش او در حال ساخت درمانی برای کسی در شرایط جولیت است. روزالی توضیح داد که ممکن است تصادف باشد ولی شماره وی را به نیک داد.

کاترین شید با شان تماس گرفت و گفت آدلیند هرکجا که رفته است به خوبی ردش را مخفی نموده و بعد توضیح داد که راهی برای درمان جولیت وجود دارد. از لحنش بر می آمد که هر کسی نمی تواند وی را به هوش بیاورد. حتی اگر پادزهر موجود باشد.

نیک در خانه کاترین شید را زد و او در را گشود. نیک در را هل داد و بی اجازه وارد شد. کاترین شید از شدت خشم ووگ کرد و فهمید که مزاحم یک گریم است و بلافاصله پس از سوال: دخترت کجاست فهمید همان گریمی است که هگزن بیستی آدلیند را ار او گرفته. او به نیک گفت که نمیداند آدلیند کجاست. نیک او را تهدید کرد که اگر جولیت بمیرد سرو کارش با نیک خواهد بود.

در ماشین مادرش به نیک گفت که حرف هگزن بیست ها را باور نکند . و بعد از شنیدن اینکه شنید آنها می خواستند ماری را بکشند از نیک پرسید که آیا خاله اش پیش از مرگ چیزی به اوداده است؟ کلید.

نیک در تریلر کشفیاتش را به مادرش گفت ولی مادرش نوشته ای ر از یکی از زوایای مخفی کمد گریمی بیرون کشید و به نیک نشان داد. بر طبق این نوشته. 7 شوالیه که برای خانواد های سلطنتی می جنگیدند پس از فتح قسطنتنیه و غارت آن چیزی یافته اند که بسیار قدرتمند بود ونباید به دست افراد  ناصالح می افتاد. آنها از تحویل آن به خانواده های سلطنتی سر باز زدند و آن را در جنگل ها آلمان دفن کردند و نقشه دفن آن گنج را بر روی بدنه 7 کلید زدند وهر شوالیه صاحب یک کلید شد. آن شوالیه ها هر هفت نفر گریم بودند. هیچ کس نمی داند جریان آن وسیله  چیست. ولی از ظواهر امر بر می آید که اگر خانواده های سلطنتی آن را بیابند می توانند بر دنیا حکومت کنند.

کیمورا توسط یک غذای سمی در سلولش کشته شد.

201 Movidounes

مویدان کاری کرد که افسران FBI او را پیدا کنند و دخل یکی را به سادگی آورد. سپس دومی را مجبور کرد که به نیک زنگ بزند که برای نجات او بیاید. نیک نیز متوجه شد که کیمورا کشته شده است.

او و مادرش به آنجا رفتند. نیک جسد دو مامور FBI را پیدا کرد. در حالی که به تنهایی در انبار متروکه پیش می رفت مونرو با او تماس گرفت وگفت که خودش را به بیمارستان برساند ولی از لحن او فهمید که نیک در خطر بزرگی است. نیک پشتش را به اجساد کرد که یکی از اجساد که در واقع مویدان بود که لباس وی را پوشیده بود برخواست و نیک تنها یک ثانیه پیش از حمله فهمید که مورد هجوم قرار گرفته است

وسن ها[]

مویدان

بلوت باد

فوکس باو

هگزن بیست

شاکال

دقت بیشتر[]

ریزه کاری[]

نوشته ای که در کنار علامت داس بر روی دیواره کشتی نوشته شده بو نوشتاری فرانسوی با ترجمه زیر است:

امشب من بواسطه ملوانان مورد رحمت واقع شدم ولی این مدت زیادی طول نمی کشد.

بقیه جملات ممکن است به بدی آب و هوای دریا اشاره داشته باشد و اینکه امروز چیزی خورده ام که خوب بود.

تصاویر[]

شناسنامه قسمت
شناسنامه قسمت

شماره قسمت :1 شماره فصل:2


شخصیت بازیگر
نیک برکارد دیوید جیونتولی
هنک گریفین راسل هورنزبی
شان رنارد ساشا رویتز
جولیت سیلورتون بتسی تالوچ
درو وو رجی لی
مونرو سالیس ویر میشل
روزالی کالورت بری ترنر

شخصیت بازیگر
کاترین شید جسیکا توک
اریک رینارد جیمز فارین
آکرا کیمورا برایات تی
مویدان مارک دوبود
فرانکو رابرت بلانچ
کلی برکارد ماری الیزابت ماسترانتو نیو

موجود شخصیت
مویدان فرستاده سلطنتی
شاکال آکرا کیمورا
هگزن بیست کاترین شید
بلوت باد مونرو
فوکس باو روزالی
گریم نیک برکارد
کلی برکارد

مکان ها تشکل ها
اداره آگاهی پرتلند خانواده سلطنتی
تریلر
ادویه فروشی
Advertisement