ویکی Grimm
Register
Advertisement
ویکی Grimm
Juliet searching این نوشته در دست تکمیل است
لطفا تا پایان کار صبور باشید شما می توانید با اضافه کردن اطلاعات و گسترش این نوشته به ما کمک کنید.
مرد موشی
Of man and mause 109

کد

109

نقل قول اولیه

مرد موشی

نویسندگان

آلن دی فیوره
دن ای. فسمن

کارگردان

عمر مدها

قسمت بعد

قاچاق اعضای بدن

قسمت قبل

بازی غول

نام انگلیسی

Of Mouse and Man

مرد موشی[]

این قسمت نهمین قسمت از فصل اول گریم است و برای اولین بار در 20 ژوئیه 2012 معادل31 خرداد 1391 از شبکه NBC آمریکا پخش شد.

داستان[]

در پارکینگ یا مجتمع مسکونی مردی دنبال دیگری می گشت و ظاهرا چندان از دست وی خوشحال نبود که ناگهان کسی یک پیچ گوشتی را در گردن او فرو کرد. و جسد او را در سطل زباله انداخت.

صبح، بارکش ماشین زباله گیر کرد. راننده پیاده شد و متوجه گشت که عقب  ماشین در میان زباله ها یک جسد وجود دارد. وو این موضوع را به نیک و هنک نیز گفت.

مقتول به نام لنارد لوئیس درک چند بار به دلیل دعوای خانوادگی دستگیر شده بود. و مسیر خانه اش با مسیر ماشین زباله منطبق بود.

معلوم شد که جسد در سطل زباله خانه خودش افتاده است. از آثار به جا مانده اینگونه برداشت می شد که شخص در پارکینگ خانه به قتل رسیده است.

مدیر ساختمان توضیح داد که از 25 واحد خالی 23 اجاره است و آدم هایی که آنجا زندگی می کنند زیاد با پلیس در درسر می افتند. وی پس از شنیدن خبر مرگ جا خورد و گفت که وی دیشب اینجا بوده است و با میسون اسنایدر درگیر شده است. و بعد پرسید که آیا برای ناتالی اتفاقی افتاده است؟ هنک پرسید که ناتالی کیست؟ کاشف به عمل آمده که ناتالی هاوسترا هم خانه مقتول بوده است و احتمالا الان خانه نیست چون ماشینش در جای پارک خود قرار ندارد. آنها درخواست لیست تمام مستاجران و پلاک ماشین آنها را کردند.

از بررسی خانه مقتول به این نتیجه رسیدند که ناتالی به سرعت و با عجله خانه را ترک کرده است. علاوه بر به هم ریخته بودن خانه ابزار آلات بسیار زیادی در اطراف پراکنده بود. قرار شد شماره پلاک ماشین ناتالی را به واحد های گشت اعلام کنند.

پیدا کردن وی چندان کار سختی نبود. او در یک هتل اتاق گرفته بود. نتالی ماجرا شب قبل را بدین صورت توضیح داد که دعوایشان شده است(سر اینکه چرا لنی دل و روده یک موترو را روی میز آشپزخانه در آورده) و بعد لنی او را زده است. او می خواسته خانه را ترک کند که شوهرش بار دیگر به او حمله کرده . در این لحظه مارتین برجس همسایه طبقه پایین که همیشه همه چیز را می شنیده است به کمک او آمده و از مقتول پرسیده که چه مشکلی دارد. لنی بر سر مارتین فریاد زده و در این میان میسون اسنایدر سر رسیده است و با لنی دست به یقه شده است. مارتین نیز از آنجا رفته است. سپس میسون اسنایدر به او کمک کرده تا به ماشینش برسد و از آنجا برود. پس تمام توضیحات ناتالی پرسید که چه اتفاقی برای لنی افتاده است. او متوجه شد که پلیس فکر می کند او لنی را کشته است برای همین به آنها گفت که او زور ندارد تا اینکار را بکند. نیک پرسید آیا کسی را می شناسد که بخواهد لنی را بکشد و ناتالی توضیح داد تقریبا هر کسی که او را می شناسد.

جریان را برای شان توضیح دادند و شان در مورد شهود پرسید. میسون اسنایدر یک وکیل صدمات شخصی و مارتین برجیس یک اوراق فروش بود. شان توصیه کرد از اوراق فروش شروع کنند.

آنها مارتین برجیس را در حال تعمیر یک وسیله آهنی یافتند. پس از معرفی خود در مورد اتفاقات شب قبل سوال کردند. او نیز داستانی مشابه ناتالی تعریف کرد و پرسید که حال ناتالی چطور است. نیک از او پرسید که بعد از دعوا چه کرده و او گفت که به خانه بازگشته و پدرش هم با او زندگی می کند. سپس در مورد مقتول گفت که آدم بسیار وحشتناکی یود و او از وی می

109 berjis woge

ترسیده است. سپس به شکل یک موش در آمد.

جولیت با دو چرخه به خانه برگشت و متوجه شدکه یکنفر دارد با دوربین از خانه آنها عکس میگیرد.ولی به محض اینکه متوجه شد جولیت او را دیده است. از آنجا فرار کرد.

میسون اسنایدر آدم شوخ طبعی به نظر می آمد و به آنها گفت به واسطه شغلش هر آدم کله خری را که ببیند در جا  میشناسد برای همین تاکید کرد که لنارد درک یک کله خر به تمام معنا بوده است. او نیز جریان را مشابه دو نفر دیگر تعریف کرد. در میان صحبت هایش کسی به وی زنگ زد. او گوشی را برداشت و در حین حرف زدن به شکل یک لازن شلانگ در آمد. نیک وی را دید ولی او متوجه نیک نشد. سپس گفت که او درک را نکشته است.

نیک در تریلر مطالب متوعی در مورد خطرناک بودن لازن شلانگه ها یافت ولی هیچ چیز در مورد موش پیدا نکرد

مونرو پس از دیدن عکس گفت که وی مازهرت است و گفت که دلیل اینکه گریم ها هیچ اطلاعاتی از آنها ندارند این است که آنها هیچ کاری ر انجام نمی دهند که ارزش نوشتن داشته باشد.اگر کسی یک مازهرت را بترساند آنها به سوراخ امن خود فرار میکنند. ولی در مقابل لازن شلانگه گفت که وسن های بسیار خطرناکی اند.سپس با وی برای تعمیر یک ساعت تماس گرفتند و او نیک از او خداحافظی کرد.

جولیت  به نیک توضیح داد که یکی داشته خانه را می پائیده است. و او شماره طرف را برداشته. نیک شماره را استعلام کرد و آدرس وی رانوشت و توضیح داد که یکی را می فرستد ببیند جریان چیست.

یک تعمیر کار نیز همینگونه به قتل رسید.

صبح روز بعد وو برای نیک و هنک توضیح داد که مقتول دوم توسط شاگرد مکانبک پیدا شده است. وی فردی بسیار عصبانی و آزار دهنده بوده است.

مورنو برای تعمیر ساعت رفت ولی یک عده وسن سرش ریختند و تا جایی که جا داشت او را زدند

جولیت به آدرس خانه کسی که خانه یشان را می پایید رفت  در حیاط جلویی خانه زنی با دو بچه بازی میکرد که ناگهان چشمش به جولیت افتاد. انها وحشتزده به خانه فرار کردند. جولیت نیز با تعجب به آنها نگاه می کرد.

مارتین به خانه ناتالی رفت و ناتالی از او تشکر کرد. سپس از او خواست که تمام وسایل لنی را بفروشد چون او دارد از اینجا می رود. در این لحظه میسون اسنایدر با یک جعبه از خانه نتالی بیرون آمد واضح بود که دارد به او کمک می کند.

در پاکینگ میسون اسنایدر ووگ کرده دستش را دور گلوی مارتین حلقه کرد و فشرد و گفت که ناتالی مال اوست و بعد ادامه داد که مارتین نیز خوراک اوست. در این لحظه دو تا از همسایه ها آمدند و اسنایدر، برجس را رها کردهو مارتین با نهایت سرعت پشت ماشینش پرید و از پارکینگ بیرون رفت

مونرو از صدای زنگ ساعت به هوش آمد . حسابی خرد و خاکشیرش کرده بودند ولی کسی آنجا نبود. بلند شد و ابزارش را برداشت و می خواست هر چه سریعتی آنجا را ترک کند که دید روی ماشینش علامت یک داس دسته بلند با خون کشیده شده است. از همان داس هایی که دروگر ها دارند.

در کلانتری مشخص شد که مارتین برجیس ماشینش را به همان تعمیر کار مقتول داده بوده است. تصمیم گرفتند با پدر او صحبت کنند.

خانه مارتی مانند مغازه اش پر از اجناس بود که سالیان دراز جمعشان کرده بود. تا اینکه آنها جسد پدر وی را که حداقل دو روز پیش مرده بود را کشف کردند.

مارتی به دیدن اسنایدر رفت تا به او بگوید دست از سر ناتالی بردارد. ولی اسناید به او حمله کردولی اینبار مارتی به جای اسنایدر پدرش را دید که او را سرزنش می کند. به او حمله کرد و وی را کشت.

سپس ماشین اسنایدر را برداشت و دنبال ناتالی رفت.

مونرو با نیک تماس گرفت و گفت که یک سری به او بزند.

او با ناتالی برای شام بیرون رفته بود و با وصحبت مرکد که متوجه شد میز بغلی دارد پسر بچه ای را تحقیرمیکند او بلند شد وپس از یک مکالمه کوتاه مرد را زد.

آنها از آنجا بیرون رفتند ولی به سر مارتی زده بود او با سرعت غیر مجاز می راند و به هشدار پلی بی توجه بود

به نیک خبر دادد که و.ی در حال رانندگی به سمت خیابان ها شمالی است و نیک گفت که دارد به مغازه اش می رود. هنک پرسید او از کجا می داند و نیک گفت آنجا سوراخ امنش است. حرفی که از قیافه هنک بر می آ»د معنیش را نمی فهمد.

هنگامی که به آنجا رسیدند متوجه شدند او ناتالی را نیز با خود به خانه برده است . وی ناتالی را رها کرد واز دست آنها گریخت بااینحال نیک او را گرفت و مارتی گفت که با اینکه پدرش مرده است همه جا حضور دارد.

شب درخانه نیک با شنیدن کاری که جولیت کرده بود مو بر تنش سیخ شد و بعد جولیت گفت چرا آنها آنقدر از او ترسیده بودند وی که کاری با آنها نداشته است.

109 OMM

نیک به خانه مونرو رفت و صورت آش و لاش او را دید و پرسید: چه بلایی سرت اومده؟ مونرو پاسخ داد تو بلایی هستی که سرم اومدی و نیک را به خانه برد. پس از کمی صحبت علامت ریپر ها را نشان او داد و گفت وقتی نظام طبیعت را بهم بزنی عده ای هستن که خوششون نمی اد و کاری که من دارم با تو می کنم دقیقا برهم زدن نظام طبیعته. نیک متوجه شد که

جان مونرو به خاطر سوالات وی به خطر افتاده است . برای همین با لبخندی تلخ گفت که دیگر از او کمک نمی گیرد. و داشت می رفت که مونرو گفت: گندش بزنن، تو هر وقت کمک بخوای بهم می گی من اهل روال طبیعت نیستم و برای نیک یک نوشیدنی آورد و اضافه کرد دفعه بعد حواسشان را جمع می کنند.

وسن ها[]

بلوت باد

مازهرت

لازن شلانگ

هسلیش

لوئن

دقت بیشتر[]

مدیر ساختمان ذکر کرد که برای هر مستاجر فقط یک جای پارک وجود دارد ولی ظاهرا برای خانه درک این امر صدق نمی کرد زیرا گفت که ماشین لنی اینجاست و ماشین ناتالی نیست.

در این قسمت مونرو رسما به نیک گفت که برای وظایف گریم اش به او کمک می کند.

ریزه کاری[]

سر تیتر این داستان بر گرفته از داستان موش ها و آدم ها ست.

تصاویر[]

شناسنامه قسمت
شناسنامه قسمت

شماره قسمت :9 شماره فصل:1


شخصیت بازیگر
نیک برکارد دیوید جیونتولی
هنک گریفین راسل هورنزبی
شان رنارد ساشا رویتز
درو وو رجی لی
جولیت سیلورتون بتسی تالوچ
مونرو سالیس ویر میشل

شخصیت بازیگر
ناتالی هاوسترا آماندا والش
مارتین برجیس فرد کوهلر

موجود شخصیت
بلوت باد مونرو
مازهرت مارتین برجیس
لازن شلانگ میسون اسنایدر
گریم نیک برکارد
هسلیش اراذلی که مونرو را زدند

مکان ها تشکل ها
اداره آگاهی پرتلند نماد دروگر ها
خانه مونرو
خانه نیک
تریلر
Advertisement