ویکی Grimm
Register
Advertisement
ویکی Grimm
تا آخر عمر به خوبی و خوشی زندگی کردند
Theylivehappy 120

کد

120

نقل قول

سیندرلا

نویسندگان

دیوید گریم والت
جیم کاف

کارگردان

ترنس اوهرا

قسمت بعد

پاگنده

قسمت قبل

بگذارش به عهده سگ های آبی

نام انگلیسی

Happily Ever Aftermath

تا آخر عمر به خوبی و خوشی زندگی کردند[]

قسمت بیستم از فصل یک سریال گریم در تاریخ 25 اردیبهشت 1392 معادل با 4 می 2012 از شبکه NBC پخش شد. 

داستان[]

در رادیو گفته شد که یک سرمایه دار خودکشی کرده است. شریکان تجاری وی نیز متوجه شدند که طرف حسابی قرض بالا آورده و همه مصیبت ها برای آنها مانده است. آندو با هم صحبت کردند .شب هنگام اسپنسر و آرتور -شریکان تجاری مقتول-در حال کشف اینکه چطور از این مشکل در بیایند به این نتیجه رسیدند که نزد نامادری ثروتنمد زن آرتور رفته و از وی حقوق لوسیندا، زن آرتور را مطالبه کنند.

ولی زن آنها را مانند دو آشپز مست از خانه بیرون انداخت .شب که می خواست بخوابد موجودی به او حمله کرد و با صدای وحشتناکی که تولید کرد همه شیشیه و آینه ها شکست و مغز زن نیز از فشار صدا ترکید.

نیک خواب مرگ پدر و مادرش را می دید. جولیت او را بیدار کرد و گفت که دارد خواب می بیند. بعد از شنیدن صحبت های نیک گفت که او با بازرسی که پرونده را حل می کرده تماس خواهد گرفت.

صحنه قتل عجیبی بود. زن از بالای پله ها به پایین پرتاب شده و همه چیز در هم شکسته و خرد شده بود.

وی دو دختر داشت. آنها به وی گفتند که احتمالا کار داماد خواهر ناتنی شان یا پدر خوانده او اسپنسر می باشد و جریان بدهی بالا آوردن آنها را برای نیک و  هنک توضیح دادند.

جولیت با بازرس مسئول پرونده تماس گرفت و به وی جریان نیک را توضیح داد . او گفت خودش با نیک تماس می گیرد و شماره نیک را گرفت.

اسپنسر و آرتور در حال کشف کوچکترین مواردی بودند که با فروش آن می توانستند بدهی ها را صاف کنند. در این لحظه لوسیندا آنها را صدا کرد. نیک و هنک به آنها جریان را توضیح دادند  و از آنها خواستند که به کلانتری بیایند. اسپنسر از این موضوع عصبانی شدو گفت که این توهین است و بعد ووگ کرد و به شکل یک خفاش در آمد.

مامور پلیس اداره رانبک با نیک تماس گرفت و گفت که پرونده تصادف پدر ومادر وی یک پرونده قتل محسوب شده است و رد 4 مضنون برای آن پیدا شده است. او یکایک نام تمامی مضنون ها را گفت نیک همه را می شناخت همان شاکال های بودند که در جریان سکه ها کشته شده بودند ولی چهارمی به نام آکرا کیمورا هنوز آزاد بود. بازرس گفت که فایل ها ر ا برای او می فرستند.

در اتاق بازجویی آرتور توضیح داد که چرا به دیدن مادر زنش رفته بوده است و گفت که رابطه آنها بسیار ناجور بود. او توضیح داد که از طریق یک دوست مشترک با لوسیندا آشنا شده است . ابتدا با خواهر ها رقصیده و بعد با وی و همانجا عاشق هم شده اند.

لوسیندا نیز از مرگ مادر خوانده اش بسیار غمگین بود و گفت که خانواده اش هرگز او را نپذیرفته اند. سپس گفت که از وصیت نامه ای که همه چیز را به خواهرانش می دهد نیز اطلاعی نداشته است . بعد در مورد اسپنسر افزود که او بهترین دوست پدرش بوده است.

اسپنسر هم توضیح داد که به پدر لوسیندا قول داده بوده تا همیشه از دخترش محافظت کند. سپس گفت که شب قبل ساعت 7 از خانه مقتول بیرون آمده و شب را در اتاق میهمان خانه آرتور به سر برده است.

هیچ توضیحی برای نحوه قتل وجود نداشت جز اینکه یک جت از وسط هال عبور کرده باشد. شان رینارد به آنها توصیه کرد که خیلی با احتیاط با این پرونده برخورد کنند زیرا خانواده مضنونین روابط سیاسی دارند وبسیار پر نفوذ اند. هنگامی که نیک و هنک به سمت میز خود می رفتند بازرس پلیس راینبک تصاویر قاتلین خانواده نیک را برای نیک ایمیل کرد. نفر آخر آکرا کیمورا کسی بود که هنوز زنده بود.

روز بعد لوسیندا برای دیدن تفانی به خانه مادری شان رفت و تیفانی خلی تند با او برخورد کرد ولی پیش از آنکه بتواند برود لوسیندا تبدیل به خفاش شد و او را با صدای خود کشت. اسپنسر که متوجه شد لوسیندا در خانه نیست فهمید او به دنبال تیفانی خواهد رفت و به سرعت به آنجا رفت.

نیک و مونرو در تریلر متوجه شدند وسنی که با آن طرف اند مورسیالاگو نام دارد وقربانی هایش را با  فراصوت می کشد. تنها راه مقابله با وی دستگاهی مشابه خودش است که فراصوت تولید می کند. نیک دستگاه را یافت و آن را در تریلر تست کردند.

نیک برای دیدن اسپنسر رفت و فهمید او خانه نیست. یکراست به دیدن تفانی رفت . اسپنسر به سر صحنه قتل رسید و فهمید کار لوسینداست. در این لحظه  نیک سر رسید و اسلحه را روی گردن او گذاشت و گفت اگر صدایش در باید مرده است. اسپنسر متوجه شد که نیک یک گریم است و به او گفت که باید با وی صحبت کند.

در کلانتری گفت که می خواهد اعتراف کند و در مقابل هنک گفت که او آندو نفر را کشته است. هنک پرسید که چگونه اینکار را انجام داده و اسپنسر به طور دقیق نحوه قتل را کاملا واقعی و با لحنی جدی تعریف کرد. هنک گفت که وانمود کند دیوانه شده است اصلا کارساز نیست و بیرون رفت. اسپنسر به نیک گفت که می بایست تنها با او صحبت کند و برای همین این حرف ها را زده و به نیک گفت که او کسی را نکشته است . سپس نیک متوجه شد که کار لوسینداست.

با مرگ تیلور تمام اموال به لوسیندا خواهد رسید.

نیک و هنک برای نجات او رفتند و نیک به مونرو زنگ زد که دستگاه مورسیالاگو فراری ده را بیاورد.

آنها موفق شدند تیلور را نجات دهند و با آن دستگاه لوسیندا را فراری دهند. اسپنسر برای خدمت به بشریت لوسیندا را کشت و لوسیندا پیش از مرگش گلوی او را درید.

نیک مورسیا لاگو فراری ده را به عنوان سلاح قتل معرفی کرد.

وسن ها[]

مورسیالاگو

بلوت باد

دقت بیشتر[]

برای تولید فراصوت با این شدت می بایست دامنه صوت و فرکانس آن بسیار بالا باشد. خفاش به طور معمول از دامنه بسیار پایین تری استفاده می کند

تصاویر[]

شناسنامه قسمت
شناسنامه قسمت

شماره قسمت :20 شماره فصل:1


شخصیت بازیگر
نیک برکارد دیوید جیونتولی
هنک گریفین راسل هورنز بی
شان رینارد ساشا رویتز
جولیت سیلورتون بتسی تالوچ
مونرو سالیس ویر میشل
درو وو رجی لی

شخصیت بازیگر
آرتور جرویس دیوید کلایتون
لوسیندار جرویس آماندا شول
اسپنسر هریسون تام رایت
0

موجود شخصیت
مورسیا لاگو لوسیندا جرویس
اسپنسر هریسون
بلوت باد مونرو

مکان ها تشکل ها
اداره آگاهی پرتلند
تریلر
Advertisement