ویکی Grimm
Register
Advertisement
ویکی Grimm
Juliet searching این نوشته در دست تکمیل است
لطفا تا پایان کار صبور باشید شما می توانید با اضافه کردن اطلاعات و گسترش این نوشته به ما کمک کنید.
بیمار عشق
Lovesick 117

کد

117

نقل قول

کلم سحر آمیز

نویسنده

کاترین بوتر فیلد

کارگردان

دیوید سالومون

قسمت بعد

موش و گربه

قسمت قبل

یک چیز پردار

نام انگلیسی

Love Sick

بیمار عشق[]

این قسمت هفدهم از فصل یک سریال گریم است که در تاریخ 25 فروردین 1391 معادل با 13 آپریل 2012 از شبکه NBC پخش گردید.

داستان[]

نیک تصمیم گرفته بود که  یک بار برای همیشه بفهمد که کلیدی که خاله اش به او داده بود به چه دردی می خورد. او تمام سوراخ سمبه های تریلر را با کلیدش امتحان کرد. ولی کلید هیچ چیز را در تریلر باز نمی کرد.

مردی که ظاهرا با شان رینارد آشنا بود وی را در یک پارکینگ گیر انداخت و به زور اسلحه مجبورش کرد که به جای خاصی برود. از صحبت های وی بوی دردسر می آمد.

نیک خسته و بی حال روی صندلی نشست که دستش به قوطی جوهر خورد و جوهر روی کلید پخش شد. وقتی سعی می کرد کثافت کاری را که روی میز تحریر در حال پیشروی بود را رفت و روب کند متوجه شد که بدنه جوهری کلید دارای نقش و نگار بی معنایی نیست. انگار که روی آن یک تصویر باشد. ولی پیش از اینکه دقیق سر در بیاورد جولیت با او تماس گرفت و گفت که اگر سریعتر به خانه باز نگردد و آماده نشود دیر به دعوتشان می رسند. نیک تصمیم گرفت سر اینکار را به بعد موکول کند.

شان خود را در یک انبار متروکه مقابل یکی از پسر عموهایش یافت. آنها می خواستند هویت گریم را بفهمند تا کلید را از چنگ وی در بیاورند. از نظر آنها شان زیادی برای گرفتن کلید تلاش کرده بود. ولی پیش از آنکه بتوانند به او صدمه ای بزنند شان همه آنها را کشت.

جولیت و نیک تیپ زده بودند و به رستورانی که در آن قرار داشتند می رفتندو از قرار معلوم هنک عاشق کسی شده بود و تصمیم داشت عشقش را به آندو معرفی کند. این موضوعی بود که نیک حسابی از شنیدنش حیرت کرد زیرا در این مورد کوچکترین اطلاعی نداشت و جولیت نیز با خنده گفت که به نظر می رسد آندو در مورد هیچ چیز جز کار حرف نمی زنند.

هنگامی که وارد رستوران شدند و هنک را یافتند، نیک از دیدن عشق او مانند صاعقه زده ها خشک شد. مخصوصا هنگامی که آدلیند شید، با لبخند به او گفت که خوشحال است که او را دوباره می بیند.

نیک مانند اسفند روی آتش نمی فهمید چه بکند . هنگامی که آدلیند با جولیت دست داد و درمورد حیوان خانگی اش صحبت کرد، نیک حداکثر تلاشش را به کار بست که ناخرسندی خود را نشان دهد و این کار در طی شب ادامه داشت.

شان به دیدن زن موبوری رفت تا با وی صحبت کند.

آدلیند در مورد شغلش و وکیل شدنش صحبت می کرد و خون خون نیک را می خورد. با هر جمله ای که می گفت خشونتش را نشان می داد . سر انجام آدلیند گفت که تلفن کاری دارد و نیک نیز به دنبال او با بهانه رفتن به دستشویی بلند شد. رفتار او به قدری واضح بود که هم هنک و هم جولیت هر دو متوجه این امر شدند. نیک آدلیند را در راه پله گیر آورد و به او گفت که پایش را از زندگی هنک بیرون بکشد. آدلیند گفت که عاشق شدن برخلاف قانون نیست و می خواست برود که نیک بازوی او را گرفت و گفت: من اجازه نمیدم این اتفاق بیفته. و آدلیند جنگ طلبانه به او گفت: پس جلوش رو بگیر.

نیک مستاصل عصبانی در حالی لجش در آمده بود به دستشویی مردانه رفت و از سر استیصال به یکی از درها مشت کوبید(که خب مسلما خودش بیشتر صدمه دید تا در) در این میان هنک سر رسید لج او نیز در آمده بود. یک جسد پیدا شده و با این حساب بقیه شام به فنا می رفت.

سر صحنه قتل، وو به آنها در مورد دو جسد پیدا شده گفت و در حین صحبت کردن با آنها در مقابل چشمان نیک رژ لب مرطوب کننده اش را خورد. نیک از این رفتار در شگفت ماند مخصوصا بعد از اینکه وو گفت که چنین کاری نکرده اتست. جسد ها مربوط به دو مرد سوئیسی و انگلیسی بود. آنها در حین بررسی صحنه جرم گوشی موبایل یکی از مقتولان را یافتند.گوشی خرد شده بود و نمی شد آن را روشن کرد. هنک از نیک پرسید نظرش در مورد آدلیند چیست و نیک خیلی سعی کرد که هنک را به فکر منطقی واردار کند ولی گویی هنک هیچ کدام از حرف ها او را نمی شنید. نیک متوجه شد که تنها هنک نیست که رفتار عجیب غریب دارد. وو بقیه رژ مرطوب کننده اش را نیز خورد.

سکه ،سر قوطی نوشابه ، نوشابه گویی وو هر چه که به دستش می رسید می خورد. وی برای هنک و نیک توضیح داد که اسلحه های هر دو مرد متعلق به خودشان است و به یکدیگر شلیک کرده اند. کاپیتان رینارد سر رسید و در مورد پرونده آنها سوال کرد و هنگامی که فهمید گوشی را پیدا کرده اند حسابی جا خورد.قرار بود گوشی را به بخش تحویل مدارک بفرستند تا آنها اطلاعات گوشی را باز بیابند. این همان قتل هایی بود که خود مرتکب شده بود. سپس از آنها دور شد.چون دیروقت بود هنک به خانه رفت و وو با نیک چند کلمه در مورد مشکل معده اش که اخیرا ایجاد شده صحبت کرد وچند قدم آن ور تر به نیک گفت که فکر کند دارد غش می کند و غش کرد. در هیاهوی هجوم پلیس ها برای کمک به او و جا خوردن همه، کاپیتان رینارد گوشی تلفن مقتول را از روی میز نیک برداشت.

آدلیند به خانه رفت که متوجه شد مادرش در خانه منتظر اوست. هر دو ووگ کرده بودند و بعد با مهربانی هم را در آغوش گرفتند و مادرش در مورد کاری که رینارد از او خواسته بود پرسید و آدلیند گفت که همکار طرفی که دارد طلسمش می کند یک گریم است. و همه ماجرا بر سر کلید و گرفتن آن از گریم می باشد. ممکن است اوضاع بی ریخت شود.

هنک از داخل ماشین می توانست آدلیند را ببیند. و به او زنگ زد و در بابت شام از او عذر خواهی کرد و گفت که آیا می تواند به دیدن او بیاید؟ آدلیند به او گفت که مادرش در خانه او ست( هنک نیز این موضوع را دید) و قرار شد شب دیگری به دیدن هم بروند.

نیک وو را به بیمارستان برده بود و با دکتر صحبت کرد. در معده وو دکمه سنجاق قفلی گیره کاغذ و سکه و انواع اقسام چیز هایی که معلوم نیست در شکم وی چه می کند وجود داشت. دکتر به او گفت که وو باید چند روز استراحت کند و احتمالا فشار کار پلیس چنین بلایی را بر سر وی آورده است.

در خانه مونرو ، پس از تشریح شرح وقایع مونرو به او گفت که یک مشکلی اینجا وجود دارد چون به طور معمول نمی شود با یک هگزنبیست قرار گذاشت و نیک یک سوال اساسی از او پرسید: ممکنه بلایی سر هنک آورده باشد؟ مونرو پاسخ داد البته، آنها معجون های قوی و قدرتمندی دارند. حالا اسمش را هر چه می خواهد بگذارد: جادو جنبل ورد اجی مجی  و بعد اضافه کرد که روزالی احتمالا بیشتر می داند.

شان رینارد سیم کار تلفن مقتول را با یک سیم کارت دیگر عوض کرد.

روزالی نیز در ادویه فروشی حرف مونرو را تایید کرد که انسان ها به ندرت عاشق هگزن بیست ها می شوند. سپس نیک به او گفت که احتمالا دو هفته است که جریان اینگونه می گذرد . روزالی گفت که برادرش رسید ها را نگه می داشته است شاید این هگزن بیست پیش از مرگ او به اینجا آمده باشد. و در حالی که مونرو و نیک در مورد زابر ترانک و معجون با هم صحبت می کردند روزالی با رسیدی سر رسید که در روز مرگ برادرش نوشته شده بود و با توجه به آنچه در لیست بود مشخص بود که کسی که این مواد را می خواسته قصد داشته معجون ناجوری درست کند. چقدر خطرناک؟ روزالی بازه خطرناکی را تشریح کرد: از شدیدا عاشق به شدیدا مرده! نیک در مورد درمانش پرسید واز آنچه روزالی گفت شدیدا وحشت کرد:مطمئن نیستم بتونیم درمانشون کنیم  بستگی داره رابطه عاطفی و جسمیشون به چه حدی رسیده باشه. و اگر زیاد باشه. مونرو حرفش را تکمیل کرد: هنک پوکیده.البته روزالی گفت که امکان دارد پادزهری باشد ولی اول باید زابرترانک مذکور را بیابند. آنها شروع به جستجوی زابر ترانکی کردند که به مواد آن لیست درست شده بود.

شان رینارد گوشی با سیم کاررت تازه را روی میز نیک گذاشت.

روز بعد در اداره هنک همچنان در عشق آتشینش به آدلیند می سوخت. نیک هم حرص می خورد که آدلیند زنگ زد. او به هنک گفت که شب به خانه او بیاید . در طی صحبت گوشی به دست نیک هم رسید. نیک که ناچار بود ظاهرش را مقابل هنک حفظ کند خیلی معمولی با آدلیند صحبت کرد و گفت که انگار هنک را طلسم کرده است. و آدلیند از آن سو گفت که این سوپرایز اوست.

روزالی و مونرو توانستند معجونی که هنک به آن دچار بود را بیابند."مرگ برای عشق"

نیک به دیدن شان رفت و گفت که قضیه این قتل دارد او را اذیت میکند او فکر می کند که نفر سومی نیز در اینکار دخیل بوده است ولی شان از او خواست که بیخیال قضیه شود چون پرونده به در خواست خانواده مقتولین بسته شده است و در این میان مونرو به نیک زنگ زد و گفت که بهتر است سریعتر به ادویه فروشی برود چون اگر چیزی که آنها فکر می کنند را خورده باشد دارد در دروازه بهشت را می کوبد.

روزالی برای او توضیح داد که با زابر ترانک بسیار خطرناکی طرف هستند و به او گفت که گروهبان وو هم علائم همین زابر ترانک را رداشت. نیک در مورد آنچه در معده وو یافت شده بود گفت و روزالی گفت که به سرعت باید پادزهر را درست کنند.

پس از درست کردن پادزهر او گفت که باید با یک نسوفلیم این را به بدن قربانی وارد کرد ومونرو با توجه به نحوه کار نسوفلیم( که باید دو تا شاخک دراز را در بینی بیمار فرو می کردند) از نیک پرسید که چطور می خواهد به هنک بقبولاند که این برایش خوب است؟ قرار شد اول گروهبان وو را نجات دهند و بعد سراغ هنک برند. با توجه به موادی که در محلول استفاده شده بود به نظر محلول خطرناکی می آمد.

وو در حال خوردن الیاف فرشش بود که نیک و مونرو و روزالی سر رسیدند آنها معجون را روی او امتحان کردند و بطرز عجیب و غریب حالی او خوب شد. بعد رفتند تا به هنک کمک کنند.

نیک با هنک تماس گرفت و فهمید  که او به خانه آدلیند می رود. آنها به آنجا رفتند ولی جز هنک که روی تخت بیهوش بود کسی را نیافتند. روزالی با دیدن چشمان هنک متوجه شد که دیگر دارو کارگر نیست. و به نیک گفت تنها راه از بین بردن این حالت و نجات هنک کشتن هگزن بیستی است که از خونش در این محلول استفاده کرده  است .آدلیند با نیک تماس گرفت و به او گفت که اگر کلیدی که خاله اش به او داده را به وی ندهد، هنک تا صبح می میرد وجای قرار ملاقات را به او گقت نیک برخاست تا برای کشتن او برود ولی روزالی برای او توضیح داد که اگر به هگزبیست شلیک کند هگزن بیست می میرد ولی هنک زنده نخواهد شد و تنها راه از بین بردن یک هگزن بیست خون گریم است. یعنی خون خودش.

نیک سر قرار رفت و به آدلیند گفت که کلید را نیاورده است. آدلیند به او گفت که در مراسم خاکسپاری هنک او را خواهد دید که نیک به او گفت: وقشته حسابامون رو تصویه کنیم ...با خشونت

آدلیند ووگ کرد ، غرید و دعوای هگزن بیست و گریم شروع شد. درگیری ناجوری بود هر دو طرف حسابی  کتک خوردند که در واپسین لحظه آدلیند به نیک یورش برد و نیک را به رمین انداخت نیک غلتید ودستان او را گرفت طوری که او نمی توانست برخیزد و بعد او را بوسید. آدلیند او را گاز گرفت و با خوردن چند قطره از خون لب نیک، روح هگزن بیستی اش از بین رفت . او نمرد ولی دیگر هگزن بیست نبود . هنک نیز از خواب پرید.

شان و مادر آدلیند او را از خانه بیرون کردند. زیرا او دیگر به درد کسی نمی خورد.

نیک در تریلر متوجه شد که اگر دو طرف کلید را کنار جوهر بزند، یک تکه کوچک از یک نقشه ایجاد می شود.

وسن ها[]

هگزن بیست

بلوت باد

فوکس باو

دقت بیشتر[]

معلوم شد که خون گریم می تواند هگزن بیست را نابود کند.

هنک و وو هر دو از قسمت جزیره آرزو ها بیمار بودند.

ریزه کاری[]

هیچ وسن جدیدی در این قسمت نسان داده نشد.

نام رینارد، شان، برای نخستین بار شنیده شد.

گرچه نقل قوب قسمت مربوط به کلم سحر آمیز است با اینحال در قسمتی از فیلم نمادی از فیلم سفید برفی و هفت کوتوله دیده شد. آنجایی که کاترین شید مدام در آینه نگاه می کرد.

تصاویر[]

شناسنامه قسمت
شناسنامه قسمت

شماره قسمت :17 شماره فصل:1


شخصیت بازیگر
نیک برکارد دیوید جیونتولی
هنک گریفین راسل هورنزبی
شان رینارد ساشا رویتز
جولیت سیلورتون بتسی تالوچ
درو وو رجی لی
آدلیند شید کلیر کافی
روزالی کالورت بری ترنر
مونرو سالیس ویر میشل

شخصیت بازیگر
کاترین شید جسیکا توک

موجود شخصیت
هگزن بیست آدلیند شید
کاترین شید
بلوت باد مونرو
فوکسباو روزالی
گریم نیک برکارد

مکان ها تشکل ها
اداره آگاهی پرتلند
تریلر
Advertisement