ویکی Grimm
Register
Advertisement
ویکی Grimm
Juliet searching این نوشته در دست تکمیل است
لطفا تا پایان کار صبور باشید شما می توانید با اضافه کردن اطلاعات و گسترش این نوشته به ما کمک کنید.
جزیره رویاها
Islandofdream 115

کد

115

نقل قول

کلم سحر آمیز

نویسندگان

جیم کاف
دیوید گرین والت

کارگردان

باب بیلی

قسمت بعد

یک چیز پردار

قسمت قبل

مار آهنی

نام انگلیسی

Island of Dreams

جزیره رویاها[]

این قسمت در تاریخ 30 مارس 2012 مقارن با 10/3/1391 از شبکه NBC پخش گردید.

داستان[]

آدلیند شید با کاپیتان رینارد در یک نمایشگاه نقاشی قرار داشت. شان از او پرسید که کارش با هنک به کجا رسیده است و آدلیند اظهار داشت که او علاقه ای به من ندارد و نمیخواهد از اینکه من را نجات داده سو استفاده کند. شان به او گفت که کارهای جدی تری انجام دهد و به او یک نمونه خون هنک را داد.

درخانه ، جولیت و نیک در حال خوردن شام بودند که جولیت به نیک گفت میخواهد تیر اندازی یاد بگیرد. در این لحظه در خانه زده شد. نیک و جولیت با حیرت از اینکه منتظر کسی نبوه اند به سمت در رفتند و نیک در را گشود.

باد وورستر آیزبیبری که چندی پیش نیک تهدید کرده بود("تارنتالا") که دیگر اطراف خانه پیدایش نشود پشت در بود. نیک با

115 nick juliet

خشم گفت که به او گفته دیگر این اطراف پیدایش نشود. ولی وی با لحن آرام و پوزش خواهانه ای گفت که همه به خاطر آنچه اتفاق افتاده است ناراحت اند و به نیک گفت که عجیب است که وی با زنی زندگی می کند که زنش نیست ... (به قیافه نیک توجه کنید) و بعد جولیت آمد و او با ادب و تواضع تمام به جولیت سلام کرد و اضافه کرد که برای آنها چیزی درست کرده اند که اگر خواستند ازدواج کنند  یا بچه دار شوند یا نه(باز هم به قیافه نیک توجه کنید) و بعد بسته را به آنها داد و توضیح داد که آنها مطمئن شده اند دیگر کسی مزاحم آنها نشود.سپس اضافه کرد که درشان کمی  مشکل دارد ولی با توجه به قیافه نیک و لحنش تصمیم گرفت برود.

جولیت که از جریان خبر نداشت با حیرت از نیک سوالاتی در مورد آنچه الان دیده بود کرد و نیک با توضیحاتش او را قانع کرد وبعد هدیه را باز کردند. در آن یک لحاف دست دوز بسیار زیبا و ارزنده بود.

دو اسکالن گک در حال استنشاق یک جور بخور بودند. به نظر می رسید آن ماده شبیه به مواد مخدر باشد. پس از آنکه هر دو حسابی نئشه شدند بلند شدند تا کاری را انجام دهند.

آدلیند به مغازه ادویه فروشی رفت که نیک مدتی قبل آن جا اعضای بدن انسان پیدا کرده بود.("قاچاق اعضای بدن"). فورشنده به شدت از دیدن وی ترسید . آدلیند به وی یک لیست داد و تاکید کرد که تازه باشد.

دو تا اسکالن گک پشت در مغازه ادویه فروشی در ماشین با سلاح نشسته بودند.

آدلیند از مغازه بیرون آمد و بعد دو اسکالن گک با سلاح وارد شدند و فروشنده فهمید که تحت یک سرقت قرار گرفته است. آنها به دنبال چیزی به نام جی می گشتند پس از اندکی زد و خورد به آنها گفت که در زیر زمین است. آندو وی را زدند و به زیر زمین رفتند.صاحب مغازه در این فاصله توانست زنگ خطر را به صدا در بیاورد. آن دو قدری شیشه با ماده زرد رنگ را یافتند وبا شنیدن صدای آزیر خطر می خواستند فرار کنند که فروشنده به شکل یک فوکس باو ووگ کرد پای یکی از آنها را گاز گرفت. و او نیز فروشنده را کشت.

سر صحنه قتل همه از اینکه چنین مغازه ای مورد سرقت قرار گیرد حیرتزده بودند. نیک به آنها گفت که در زیر زمین ممکن است چیزی بیابند. در زیر زمین همه چیز به هم ریخته بود. قرار شد همه چیز را برای آزمایش بفرستند.

ذی نفع بعدی وی خواهرش روزالی کالورت نام داشت که در سیاتل ساکن بود. نیک به وی زنگ زد و جریان را برایش توضیح داد.

آدلیند در حال درست کردن یک کیک بود که در آن خون خودش و هنک هم اضافه می شد. به طور واضح او داشت یک جور طلسم درست می کرد.

115 Rosali come to portland

وو روزالی کالورت را به نیک و هنک معرفی کرد. هنک صندلی را پیش کشید و از او خواست بنشیند . در حالت هر دو نشانی از همدردی بود ولی روزالی کالورت که معلوم بود شاید تمام مدت راه از سیاتل تا پرتلند را اشک ریخته باشد با لحن بسیار خشن وسردی بی توجه به هنک پرسید چه کسی او را کشته است. او اطلاع زیادی از کار برادرش نداشت و به سوالات نیک و هنک خیلی سرد و در حد چند کلمه پاسخ می داد نهایتا گفت که میخواهد مغازه را ببندد برادرش را دفن کند و به خانه بازگردد.

نیک به او گفت که یک نفر می بایست با او برای چک کردن پایان کار تیم تحقیق بیاید.

نیک به همراه روزالی کالورت به ادویه فروش رفتند. بر روی زمین هنوز خون فردریک کالورت ریخته بود. روزالی کالورت با غم و اندوه بسیاری مقابل لکه خون زانو زد و ووگ کرد. نیک متوجه شد که او نیز یک فوکس باوست. سپس به او گفت که ممکن است تمام آن خون متعلق به برادرش نباشد زیر ا برادرش ظاهرا قاتل را گاز گرفته است .

115 spiceshop saw a grimm

روزالی کالورت با تعجب با همان چهره ووگ کرده رو به نیک برگشت و ناگهان وحشتزده از جا جست و از او فاصله گرفت. نیک متوجه شد که او فهمیده است که وی یک گریم است. این رفتار مشترک اغلب وسن ها بود. برای همین نیک دستانش را به نشانه عدم صدمه زدن به او بالا برد و  گفت که به او صدمه نخواهد زد. با اینحال از ترس روزالی کالورت زیاد کم نشد. نیک در مورد گالن بلیز پرسید و جریان گایر ها را توضیح داد. روزالی از کار های برادرش اطلاعات زیادی نداشت و نیک کارتش را به او داد و گفت که اگر مشکلی برایش پیش آمد با وی تماس بگیرد. پیش از رفتن روزالی به او گفت که اصلا شبیه چیزی نیست که از یک گریم انتظار می رود.

دو اسکالن گک تصمیم گرفتند تا شب برگردند و بقیه وسایل را نیز بدزدند. بحثشان هم سر این بود که پلیس ها نمی دانند آنها به دنبال چه بوده اند.

آدلیند کیک ها را هنک برد و به او داد . توصیه کرد که همه را تنهایی بخورد.

نیک لیست موادی که از ادویه فروشی آزمایش شده بود را به مونرو داد ولی مونرو گفت تا نبیندن کمکی از دستش بر نیم اید. برای همین نیک و مونرو به مغازه رفتند. روزالی در را گشود و چند لحظه به مونرو نگاه کرد وبعد گفت که آیا او یک همکار دیگر است؟ نیک آندو را به هم معرفی کرد ومونرو اظهار داشت که برادر او را می شناخته و بابت مرگش به او تسلیت گفت. سپس نیک گفت که میخواهند زیر زمین را بازرسی کنند.

در زیر زمین نیک بسته هایی را یافت که گویی با خشونت باز شد ه اند و بعضی از محتویات آن نیز گم شده است. مونرو نگاهی به بسته ها کرد و گفت احتمالا جی است. جی ماده مخدر دنیای وسن هاست و برای بیشتر انسان ها مرگبار است.

در این لحظه روزالی به زیر زمین آمد و نیک از او در مورد جی پرسید. روزالی گفت که این ماده غیر قانونی نیست. نیک از او خواست تا تمام موادی که یک وسن به خاطرش آدم می کشد را به او بگوید و روزالی قول داد که از اینکار را انجام دهد. نیک و مونرو خواستند مغازه را ترک کنند که روزالی دست مونرو را گرفت و به او گفت که آیا برادرش را می شناخته است؟ مونرو با

115 rosalie monroe full woge

حالتی دودل گفت: بله و روزالی رودرروی او ووگ کرد. مونرو نیز رو به او ووگ کرد آندو اندکی هم را نگاه کردند و بعد روزالی گفت که می خواسته از این حرف مطمئن شود. سپس به نیک گفت که با این حساب همکاران پلیسش نمی دانند با چه کسی طرف اند. نیک پاسخ منفی داد و با توجه به نوع نگاه روزالی به آن دو نیک پرسید آیا مهم است؟ روزالی گفت تنها دارد سعی می کند بفهمد این وضع یعنی چه و به مونرو گفت که قاتل برادرش را بیابد.

جولیت به خانه بازگشت که متوجه شد کسی با درخانه ور می رود. و پس از چند لحظه استرس زا تعمیر کار یخچال را دید. وی در خانه نیک را درست کرده و برای آنها یک سبد دست باف با کیک گیلاس آورده بود. جولیت خواست سبد را پس بدهد که وی گفت کودکانش آن را برای آنها بافته اند و رفت.

روزالی در حال گشتن جعبه ها بود که متوجه شد دو نفر وارد مغازه شده اند و از روی بوی آنها تشخیص داد که در دردسر افتاده است. ابتدا سعی کرد پنهانی و بی جلب توجه فرار کند ولی گوشی اش زنگ خورد و اسکالن گک ها فهمیدند که او آنجاست و به او حمله کردند. با اینحال روزالی توانست فرار کند.

در خانه، نیک و جولیت مشغول خوردن کیک گیلاس بودند.نیک حیرتزده از رفتار آیزبیبر از اینکه در را درست کرده و کیک آورده است، به تلفنش جواب داد. روزالی بود که با او تماس گرفت و جریان را شرح داد. نیک کسی را دنبال او فرستاد تا او را به کلانتری بیاورند.

روزالی توانست کسانی که به آنجا حمله کرده بودند را شناسایی کند سپس از نیک پرسید که آیا سوابق او را نیز بررسی کرده است؟ نیک پاسخ داد که می داند او چند بار به دلیل سرقت بازداشت شده است. با اینحال واضح بود که روزالی علاقه ای به آن زمان ها ندارد و رفتارش را اصلاح کرده است. به درخواست روزالی قرار شد مونرو برای محافظت از وی برود.

هنک توهمات عجیب و غریبی پیدا کرده بود با چشم باز زنی موطلایی را میدید که در خانه اش است.

مونرو شب خانه روزالی روی کاناپه خوابید. صبح روز بعد روزالی تصمیم داشت به مغازه برود و مونرو نیز بعد از اطلاع دادن به نیک با او رفت.

در کلانتری هنک کیک ها را با خود برده بود و می خورد . وو سر رسید و در میان تماس تلفنی نیک با مونرو از هنک یکی از کیک ها را تقاضا کرد ولی هنک به او نداد. با اینحال هنگامی که برخواستند تا بروند وو یواشکی یکی از کیک ها را خورد. قرار شد که وو به ادویه فروشی برود. و نیک و هنک به دنبال یکی از سارقان شناسیایی شده رفتند. ظاهرا ماشینش رانزدیک یک خانه خالی یافته بودند.

نیک و هنک برای گرفتن آنها وارد ساختمان شدند ولی هنک به خاطر توهم عجیبی که داشت لحظه ای غافل شد و آنها فرار کردند.

115 wu

وو برای بازرسی به عطاری آمد. درست لحظه ای که روزالی داشت در مورد داروسازی و تنها باری که وی نیز اقدام به آن کرده بود صحبت می کرد. هنگامی که وو وارد شد کاملا معلوم بود که حالش خراب است. و بعد از هوش رفت و صورتش بیرون ریخت.

هنک در حال بازرسی یک چپق به شکل شیپور بود که کاپیتان رینارد سر رسید و پرید چه اتفاقی افتاده استو هنک اعتراف کرد که تقصیر او بوده استو در این لحظه تلفن نیک زنگ خورد و مونرو به او گفت که بهتر است هر چه سریعتر خود را به ادویه فروشی برساند.

روزالی مشغول درست کردن پادزهر بود و مونرو هول شده دنبال چیز هایی می گشت که او می گفت. نیک وارد شد و با دیدن صورت وو گفت که باید به بیمارستان بروند. روزالی به او گفت :اونا نمی تونن کمک کنند. این رو به عنوان یک جور عفونت مرموز می پذیرن و اون میمیره قبلا همچین چیزی دیدم. وو با فریاد بلند شد و نشست. روزالی گفت که او را بخوابانند و با بعد با اسفنج محلولی را که ساخته بود روی زخم های او کشید و بعد آن را در کمال ناباوری نیک در حلق وو ریخت. وو تصاویر وحشتناکی دید و روزالی چهره او را با یک پارچه پوشاند.

هنک به آدلیند زنگ زد و معلوم شد طلسم کار خودش را کرده است ولی آدلیند او را در خماری گذاشت و پیشنهاد شامش را رد کرد و گفت که هفته دیگر با او تماس بگیرد.

پس از برداشتن پارچه معلوم شد که حال وو بهتر شده است. آنها وی را به آپارتمانش بردند و روزالی گفت که وی زابر ترانک یک نفر دیگر را خورده است. نیک نمی دانست زابر ترانک چیست .مونرو گفت که معجون هایی است که از نظر علمی اثبات نشده ولی مغز ر اشدیدا تحت تاثیر قرار می دهد.روزالی اضافه کرد که اگ ر کسی که زابر ترانک براش ساخته شده آن را بخورد رفتار وسواسی تولید می کند ولی اگرشخص اشتباهی آن را بخورد این اتفاق می افتد. نیک در مورد چپق هایی که یافته بودند پرسید و روزالی گفت که اسم آن زاگن دامپ است. نیک پرسید که برای مواد بیشتر کجا می روند. مونرو گفت: به من نگاه نکن و نیک نیز آن سوال را از روزالی پرسید.

روزالی اعتراف کرد که 7 سال معتاد بوده است و بعد برادرش به وی کمک کرده که ترک کند برای همین به سیاتل رفته است.

سپس اضافه کرد که اگر آنها مواد نداشته باشند به یک ترامن زل( لغت آلمانی به معنای جزیره آرزو ها) می روند. ترامنزل جایی است که وسن ها در آن مواد می کشند. نیک که باورش نمی شد چه می شنود پرسید این رو از کجا باید پیدا کرد؟ و روزالی گفت که فروشنده ها می دانند

در کنار یکی از کوچه های پرت و تاریک ماشین شاسی بلند زیبایی پارک کرده بود و راننده اش  پس از پایین دادن شیشه از دیدن چهره روزالی کالورت حسابی جا خورد و به وی گفت که شنیده بوده او ترک کرده است. پس از دریافت پول دو کارت که محل ترامن زل را مشخص می کرد به او داد.

هر سه به آن محل رفتند ولی نیک کارت ها را از روزالی گرفت و به او گفت در ماشین بماند. دم در مونرو به عنوان بلوت باد ووگ کرد و وارد شدند.

115 Traumenzell

چادر های قرمز رنگی که داخلش وسن ها نئشه و خمار افتاده بودند و یا در حال اسنتشاق مواد بودند. به دلیل بوی زیاد مونرو نمی توانست کسی را رد گیری کند برای همین نیک و مونرو از هم جدا شدند.نیک یکی از آنها را یافت و با وی درگیر شد. معتادان که هیچ واکنشی به این درگیری نشان نمی دادند با صدای گلوله ای که به سمت سقف شلیک شد چرتشان پاره شد و با فریاد : این یارو داره به مردم شلیک می کنه از آنجا بیرون ریختند. مونرو دومی را تعقیب کرد که طرف با اسلحه مونرو را بیرون در گیر آورد و می خواست او را بکشد که روزالی با یک آجر به سر مهاجم زد و مونرو را نجات داد.

نیک به دیدن وو رفت که بهوش آمده بود او هیچ چیز را بیاد نداشت فثقط میدانست به ادویه فروشی رفته وبعد سر از کاناپه اتاقش در آورده است.

پس از رفتن نیک او بالشت مبلش را برداشت، زیپش را باز کرد و شروع به خوردن الیاف داخل آن نمود.

مونرو برای روزالی گل برد و متوجه شد که او قصد ماندن دارد ومی خواهد مغازه را باز بگذارد.

نیک و جولیت به محل تیراندازی تمرینی رفتند و تیر اندازی جولیت آنقدر خوب بود که نیک شگفت زده شد.

هنک همچنان خواب های عجیب و غریب می دید.

وسن ها[]

اسکالن گک

فوکس باو

لوئن

هگزن بیست

آیزبیبر

دقت بیشتر[]

نه آدلیند نه سیسیل و نه باد هیچ کدام ووگ نکردند

ریزه کاری[]

این اولین قسمتی بود که نیک برای کسب اطلاعات به تریلر نرفت.

این قسمت بر اساس داستان  "کلم سحر آمیز " نوشته شده بود.معنای کلی این کلمه دزدهای الاغ است. این داستان در مورد افرادی با همین شرایط و حوادث می باشد.

تصاویر[]

شناسنامه قسمت
شناسنامه قسمت

شماره قسمت :15 شماره فصل:1


شخصیت بازیگر
نیک برکارد دیوید جیونتولی
هنک گریفین راسل هورنز بی
شان رینارد ساشا رویتز
جولیت سیلورتون بتسی تالوچ
مونرو سالیس ویر میشل
درو وو رجی لی
آدلیند شید کلیر کافی
بری ترنر روزالی کالورت

شخصیت بازیگر
باد وورستر دنی برونو
فرانکو رابرت بلانچ
سیسیل کیسی وانا
فردریک کالورت رندی شلمن

موجود شخصیت
اسکالن گک کلینت ویکر
جاشوا هال
بلوت باد مونرو
فوکس باو روزالی کالورت
فردریک کالورت
هگزن بیست آدلیند شید

مکان ها تشکل ها
اداره آگاهی پرتلند
ادویه فروشی
Advertisement