ویکی Grimm
Register
Advertisement
ویکی Grimm
Juliet searching این نوشته در دست تکمیل است
لطفا تا پایان کار صبور باشید شما می توانید با اضافه کردن اطلاعات و گسترش این نوشته به ما کمک کنید.
تارانتالا
Trantalla 111

کد

111

نقل قول

گابلین عنکبوتی

نویسنده

آلن دی فورهدن
ای.فس من

کارگردان

پیتر وارنر

قسمت بعد

آخرین گریم پابرجا

قسمت قبل

قاچاق اعضای بدن

نام انگلیسی

Tarantella

تارانتالا (رقص عنکبوتی)[]

تارانتالا قسمت یازدهم از فصل 1 سریال گریم می باشد که در تاریخ 21 بهمن 1390 معادل با 19 فوریه 2012 از شبکه NBC پخش گردید.

داستان[]

در یک نمایشگاه نقاشی مردی با یک زن زیبا آشنا شد و او را خانه اش دعوت کرد. بعد زن می خواست خانه را ترک کند و مرد به او اجازه نداد و قصد داشت به او تعرض کند ولی بعد زن عصبانی شد و ووگ کرد. مرد که یک فوکس باو بود به شدت از وی ترسید ولی از آنجا که زن روی قفسه سینه او نشسته بود نمی توانست فرار کند. از دهان زن مایع سفیدی بیرون ریخت و مرد را مجبور کرد که آن را ببلعد. سپس باقیمانده مرد را با نیشش مکید. مرد در حین درگیری انگشت اشاره وی را کند. زن در حال که گریه می کرد به سمت خانه اش رفت.

نیک در خانه بود و سعی می کرد تلویزیون را درست کند که دو تا تخم مرغ به پنجره خانه یشان خورد. هنگامی که از خانه بیرون رفت و جولیت نیز دنبالش آمد متوجه شد دو بچه آیزبیبر به سمت خانه او تخم مرغ پرتاب کرده اند. وی فریاد زد: چه غلطی می کنید؟ و بچه ها وحشتزده فرار کردند. جولیت به او گفت که احتمالا بچه ها با قیافه عصبانی و سلاح در دست او و فریادش زهره ترک شده اند.وقتی وارد خانه شدند جولیت گفت که در زمان کودکی با دوستانش از پشت خانه مردی که قیافه وحشتناکی داشته است و می دویدند و به نظر خیلی شجاع می آمده اند. نیک گفت یعنی فکر میکنی بچه ها منو یک هیولا می بینند؟ البته جواب بله بود ولی جولیت گفت:خل نشو فقط ارم می گم بچه ها هم رو به کار های احمقانه ترغیب می کنند.

روز بعد نیک برای مونرو جریان دیشب را توضیح داد.مونرو به او گفت که گریم برای آنها مانند لولو می ماند. احتمالا یک وسن فهمیده او گریم است و آنها در مورد او کنجکاو شده اند. نیک بار اول بود که لغت وسن را می شنید. مونرو پس از توضیح لغت وسن به او گفت : همونطور که بهت تو اولین ملاقاتتمون گفتم، ما هیچ کدوم تاحالا گریم ندیدیم، تو واقعی نیستی یک داستان ترسناکی که برای بچه ها تعریف می کنن. و بعد تاکید کرد: تو خبر خیلی داغی تو دنیای وسن ها هستی! سپس به او توصیه کرد که هرچه زودتر این مشکل را حل کند و بعد از او پرسید که آیا به جولیت در مورد این جریانات گفته است؟ و پس از جواب منفی نیک ادامه داد: به نظر میاد گریم ها اونقدرها هم که می گفتن شجاع نیستن!!! تلفن نیک زنگ زد و او به صحنه جرم احضار شد.

جسد مرد توسط دوست دخترش پیدا شده بود .تنها چیزی که گم شده بود ساعت طلای مرد بود.

جسد مانند مومیایی خشک شده بود و شباهتی به جسد یک انسان که دیشب زنده بوده نمی داد. از صحبت های فرانکو متوجه شدند که مقتول دیشب به افتتاحیه یک نمایشگا نقاشی رفته بوده است. سپس در صحنه جرم انگشت زن را نیز پیدا کردند و قرار شد آن را به آزمایشگاه بفرستند.

در تصاویر امنیتی گالری نقاشی پشت زن به دوربین بود. و چیزی عایدشان نشد.

هارپر برای آنها شرح داد که یکی قربانی را مجبور کرده یک مایع به شدت خورنده را قورت دهد. این امر موجب مایع شدن اعضا و جوارح وی شده و بعد با یک وسیله ای مایع را از بدن وی بیرون کشیده اند.

کاپیتان رینارد پس از شنیدن نحوه قتل داشت از تعجب شاخ در می آورد. معلوم شد طرف دختر باز بوده ولی هنوز هیچ انگیزه قتلی وجود ندارد. شماره سریال ساعت طلای مفقودی مقتول را از بیمه گرفته و آن را در دستور تحقیق قرار دادند.

در این میان فرانکو سر رسید و گفت که اثر انگشت با آثاری در قتلی مشابه 5 سال پیش در فینیکس مطابقت دارد.پس از بررسی فایل ارسال اداره پلیس فینیکس متوجه شدند که وضعیت مقتول دقیقا مشابه جسد امروز صبح است. از وی نیز یک حلقه نامزدی گم شده است.

گزارش سم شناسی بیان می کرد که سم مربوط به یک نوع عنکبوت است. تصمیم گرفتند برای یافتن موارد مشابه تحقیق کنندو رینارد به آنها گفت که وی را در جریان بگذارند.

در تریلر نیک به دنبال وسنی مشابه می گشت که توانست یک نوشته به زبان ژاپنی پیدا کند. یک عکس از نوشته گرفت.

قاتل خود را خوشگل کرده سراغ یک قربانی دیگر رفت و یکی را تور کرد.

111 eisbiber

نیک به در خانه ای رفت که خانه آنها را می پایید در زد و مردی که در را باز کرد ، شیشه مشروبش  از شدت وحشت دیدن نیک از دستش سر خورد. خواست در را ببندد ولی نیک اجازه نداد.طرف به داخل خانه فرار کرد. نیک وی را یک گوشه گیر آورد . او وحشتزده پرسید که چه میخواهد .کاشف به عمل آمد که طرف یک آیزبیبر است. نیک با خشم گفت که میخواهد بداند چرا آنها خانه او را تحت نظر گرفته اند. طرف آنقدر از دیدن نیک وحشت کرده بود که نمی توانست نفس بکشد. نیک نیز پیاز داغش را زیاد کرد و آیزبیبر گفت که آنها تابه حال گریم ندیده اند. در این حین تعمیر کار یخچال وارد اتاق شد و با دیدن نیک از شدت وحشت ووگ کرد و گفت:من سه تا بچه دارم. نیک جریان را فهمید. آندو را تهدید کرد که به هرکسی که گفته اند باید بگویند که دیگر طرف خانه او پیدایش نشود وگرنه باز خواهد گشت. آیزبیبر ها قول دادند که اینکار را بکنند.

خدمتکار هتل جسد مقتول دوم را پیدا کرد.

باز هم دوربین های امنیتی هتل کاری از پیش نبردند. در این لحظه کاپیتان رینارد به آنها اطلاع داد که 5 سال قبل مشابه این قتل ها در سه روز پشت سر هم در آلبرکاکی و فینیکس اتفاق افتاده ،هیچ مضنونی نیز بازداشت نشده و  از هر مقتول یک شی دزدیده شده است. به نظر مرسد که هر 5 سال می بایست 3 نفر به فاصله سه روز کشته شوند.

قاتل با شوهر و فرزندش برای پیک نیک بیرون رفته بودند.

نیک به دیدن مونرو رفت. پس از نشان دادن عکس وسن مشابه به مونرو متوجه شد که اسم آنها اسپینتاد است و وسن

111 shrlot

هایی هستند که افراد را پس از روابط شبانه می کشند. وی یک نفر را می شناخت . روز بعد آنها به دیدن یک اسپنتاد 26 ساله رفتند که شبیه به یک پیرزن 80 ساله بود. وی به نیک توضیح داد که اسپینتاد ها باید مردان جوان را بکشند و مایع درون آنها را بمنکند و گرنه در سن 26 سالگی به شکل وی در می آیند. او اضافه کرد که اسپنتاد ها اینکار را دوست ندارند ولی راهی برای درمان این مشکل وجود ندارد.

ساعت دزدی مقتول اول سر از یک مدرسه راهنمایی در آورد و نیک و هنک متوجه شدند که لیلی مارسینکو صاحب آن بوده است. نیک و هنک پدر او را بازداشت کردند و در حین اینکار متوجه شدند که زن وی انگشتش را بریده است. همچنین نیک ووگ زن را دید ولی هنگامی که به وی گفتند که انگشتش را بز کند آنها متوجه شدند که انگشت وی کاملا سالم است.

هیچ راهی برای مسئول شناختن مرد در ماجرا قتل وجود نداشت. نیک با وی صحبت کرد و به وی گفت که می داند زنش اسپنتاد است وبعد متوجه شد که مرد نیز اسپینتاد است.

معلوم شد که آن شب اسپینتاد دو باره می بایست یکی را بکشد. آنها رد وی  را دنبال کردند و او را در یک کشتی تفریحی گیر انداختند. سپس دخترشان را به خانه مادر بزرگش بردند که نیک متوجه شد که دختر نیز اسپنتاد است.

اسپنتاد در بازداشتگاه رو به مرگ می رفت و صورتش پیر و موهایش سفید شده بود.

وسن ها[]

بلوت باد

آیزبیبر

اسپینتاد

دقت بیشتر[]

وو در این قسمت حضور نداشت.

نیک برای نخستین بار با یک وسن غیر از مونرو در مورد مسائل گریمی صحبت کرد.

نیک یک لغت جدید یاد گرفت: وسن

ریزه کاری[]

نیک به مونرو گفت دو بچه آیزبیبر را دیده است در حالی که تنها یکی از بچه ها ووگ کرد.

تارنتالا به معنای نوعی رقص است که به رقص عنکبوتی معروف است.

تصاویر[]

شناسنامه قسمت
شناسنامه قسمت

شماره قسمت :11 شماره فصل:1


شخصیت بازیگر
نیک برکارد دیوید جیونتولی
هنک گریفین راسل هونزبی
شان رینارد ساشا رویتز
جولیت سیلورتون بتسی تالوچ
درو وو رجی لی
مونرو سالیس ویر میشل

شخصیت بازیگر
لنا مارسینکو امی اکر
رایان شولتز نیکول گونزالس
هارپر شارون زاکس
فرانکو روبرت بلانچ

موجود شخصیت
اسپینتاد لنا مارسینکو
شارلوت
بلوت باد مونرو
آیزبیبر جان آبلینگر
باد وورستر
گریم نیک برکارد

مکان ها تشکل ها
اداره آگاهی پرتلند
تریلر
خانه نیک
خانه مونرو
Advertisement