ویکی Grimm
Register
Advertisement
ویکی Grimm
Juliet searching این نوشته در دست تکمیل است
لطفا تا پایان کار صبور باشید شما می توانید با اضافه کردن اطلاعات و گسترش این نوشته به ما کمک کنید.
راهنما
Pilot Q

کد

101

نقل قول اولیه

شنل قرمزی

نویسندگان

دویود گرین والت
جیم کاف

کارگردان

مارک بوکلند

قسمت بعد

خرس، خرس می ماند

نام انگلیسی

Pilot

راهنما[]

"راهنما" اولین قسمت سریال گریم و فصل اول آن است که اولين بار در ٢٨ اكتبر ٢٠١١ برابر با ٦ آبان ١٣٩٠ از شبكه NBC آمريكا به نمایش در آمد.

داستان[]

دختر جوانی با سويشرتى قرمز رنگ از خوابگاه به راه افتاد تا بدود. وی مسیر همیشگی خود از میان جنگل را ادامه می داد و به موسیقی گوش می کرد. در میان راه متوجه عروسک چوبی کوچکی شد که بر روی یک کوچک قرار داشت. برای بررسی دقیقتر بازگشت که موجودی به وی حمله کرد. نیک برکارت با حلقه ازدواج از مغازه جواهر فروشی بیرون آمد و هنک از وی عکس گرفت. هنگامی که با هنک صحبت می کرد ناگهان متوجه زن زیبایی شد که از پله ها پایین می آمد و با دیگری صحبت می کرد. ناگهان چهره زن به شکل وحشتناکی در آمد و نیک بسیار جا خورد.

آندو به سر جسدی که در جنگل پیدا شده بود رفتند. بازرس منابع طبیعی گفت که این جسد توسط حیوانات پاره پاره نشده است.

در کلانتری نیک متوجه پسری شد که بازداشت شده است و پسر به شکل موجود عجیب دیگری در آمد. نیک از دیدن این صحنه ها در حیرت بود

زن مرموزی با یک تریلر بزرگ وارد پرتلند شد و به خانه نیک رفت. وی بسیار ناتوان بود و از یک عصا برای حرکت استفاده می کرد و تمام موهای سرش نیز ریخته بود. او وارد خانه نیک شد.

هنک توانست نام دختر کشته شده پیدا کند: سیلویا استر. و پس از آن بلند شدند که به خانه برند. جعبه حلقه نیک روی میز جا ماند و هنک او را صدا کرد و حلقه را به وی داد و گفت: شب بزرگیه! خرابکاری نکنی رومئو!

وقتی نیک وارد خانه شد متوجه شد که خاله ماری به دیدنش آمده. وی به نیک گفت که باید با وی حرف بزند.

در خیابان از نیک پرسید که آیا اخیرا چیزهایی دیده که نتواند آنها را توضیح دهد؟ و بعد از قیافه نیک همه چیز را فهمید و گفت: بدبختی خانواده داره به تو منتقل می شه. می دونم که جولیت رو دوست داری ولی باید ازش فاصله بگیری و دیگه نبینیش.

ولی پیش از توضیح دیگری موجودی با یک داس به آنها حمله کرد. ماری با وجود ناتوانی اش با وی جنگید و نیک وی را کشت. ماری گردنبندی را به او داد و گفت که با جانش از آن محافظت کند و اینکه خانواده اش در تصادف رانندگی نمرده اند. آنها به قتل رسیده اند. سپس از هوش رفت.

در بیمارستان ماری به او گفت که وی یکی از آخرین گریم هاست. و این یک افسانه نیست. سپس به او گفت می بایست به شدت احتیاط کند چون اکنون آسیب پذیر است.

نیک در راه بازگشت متوجه شد گردنبندی که خاله اش به وی داده در واقع یک کلید است.

در کلانتری نیک نوشته روی داس را ترجمه کرد: دروگران گریم ها.

درحال صحبت با هنک از جلوی کاپیتان رینارد سردر آوردند. وی به او گفت که اولین شلیک به قصد کشت برای همه سخت است و بهتر است به روانشناس کلانتری یک سری بزند.

روز بعد خبر گم شدن کودکی را دادند در حین دنبال کردن رد دختر در جنگل نیک مردی را دید که برای برداشتن روزنامه بیرون آمد و با دیدن بچه ها به شکل یک گرگ در آمد . وی به سوی مرد هجوم برد و او را گرفت. کاشف به عمل آمد که مرد یک ساعت ساز است و درخانه اش هیچ چیز مربوط به آدم ربایی نیست.

شب نیک به بررسی تریلر پرداخت و در یک کتاب به صفحه هگزن بیست رسید و به یاد آورد زنی که صبح دیده است یک هگزن بیست است. وی دوباره به خانه بلوت باد رفت و متوجه شد که او در حال خرابکاری در حیاط پشت خانه است. در این لحظه بلوت باد به او حمله کرد. البته قصدش صدمه زدن به اونبود و بعد نیک را به نوشیدن یک آبجو دعوت کرد.

او خود را با نام مونرو معرفی کرد .وی گفت که یک بلوت باد است . و از او پرسید آیا تازه کارش را شروع کرده؟ به نظر کم تجربه می آید. پس از اینکه فهمید نیک خواهر زاده ماری کسلر است نفسش در سینه حبس شد و اضافه کرد که دنبال دردسر نمی گردد. سالهاست از بلوت بادهایی نیست که مردم را می کشند. ورزش می کند و رژیم گیاهی دارد . اضافه کرد که یک ساعت ساز است و بچه دزد نیست.

با اینحال نیک او را متقاعد کرد که کمکش کند. آندو به راه افتادند. مونرو در جنگل رد بلوت باد را زد و خانه او را پیدا کردند ولی بعد از نیک جدا شد.

نیک به هنک زنگ زد و گفت که خانه طرف را پیدا کرده است. هنک در حیرت بود که نیک چطور این خانه را بعد از نیمه شب پس از عبور از یک رودخانه در میان انبوهی از درختان پیدا کرده است و اینکه چرا نیک به او چیزی می مالد که : قاتل متوجه بویشان نشود!

آنها به کلبه مرد رسیدند. صاحب کلبه یک پستچی بود که کوسن می دوخت و پای درست می کرد. هنک که لجش از دست نیک در آمده بود بعد از بازرسی کل خانه وی به نیک گفت که نمی خواهد شغلش را از دست بدهد ولی پس از خروج از خانه وی متوجه شد که مرد همان آهنگی را زمزمه می کند که در گوشی دختر مقتول بود. آنها وارد خانه شدند و برق قطع شد. مرد به آنها حمله کرد و آنها او را بیرون خانه با تیر زدند. هنگامی که نیک مرد را برگرداند. مرد با وحشت گفت: گریم! و بعد مرد. نیک موفق شد که دختر بچه را در خانه بیابد.

شب هنگام که نیک به دیدن خاله ماری اش که در کما بود رفته بود، ناگهان زنی که او را به شکل هگزن بیست دیده بود وارد شد و میخواست به خاله اش چیزی تزریق کند که نیک با او درگیر شد و دختر سوزن را به دست او زد. نیک غش کرد و پیش از بیرون رفتن دختر قیافه وی را دید.

هگزن بیست از بیمارستان بیرون آمد و سوار ماشین رینارد شد و گفت که نیک آنجا بوده است و رینارد گفت که می بایست پیش از بهوش آمدن ماری دوباره تلاش کنندو وی نباید چیزی به نیک بگوید.

در بیمارستان ماری کسلر چشمانش را باز کرد و از کما در آمد

وسن ها[]

بلوت باد

هگزن بیست

اسکالن گک

هسلیش

دقت بیشتر[]

نیک کلید را از خاله اش گرفت.

نیک اولین ووگ وسن را دید.

ریزه کاری[]

این داستان شباهت زیادی به داستان شنل قرمزی داشت.

تصاویر[]

ویدیو ها- آپارات[]

گریم -بلوت باد

BTS chairs

شناسنامه قسمت
شناسنامه قسمت

شماره قسمت :1 شماره فصل:1


شخصیت بازیگر
نیک برکارد دیوید جیونتولی
هنک گریفین راسل هونز بی
شان رینارد ساشا رویتز
جولیت سیلورتون بتسی تالوچ
مونرو سالیس ویر میشل
درو وو رجی لی

شخصیت بازیگر
ماری کسلر کیت بورتن
{{{Cha9}}} {{{Aca9}}}
{{{Cha10}}} {{{Aca10}}}
{{{Cha11}}} {{{Aca11}}}

موجود شخصیت
بلوت باد مونرو
هسلیش هولدا
اسکالن گک پسر بازداشت شده در کلانتری
هگزن بیست آدلیند شید
گریم ماری کسلر
گریم نیک برکارد
{{{w7}}} {{{Acw7}}}
{{{w8}}} {{{Acw8}}}
{{{w9}}} {{{Acw9}}}

مکان ها تشکل ها
اداره آگاهی پرتلند دروگر ها
خانه نیک خانواده سلطنتی
خانه مونرو
جنگل
بیمارستان
Advertisement